||شاید وقتی صحبت از سعید نفیسی میشود، اولین تصویری که جلوی چشمانمان میآید کتابهای چیدهشده روی هم تا سقف، کتابخانهای که از وفور کتاب نمیتواند نفس بکشد، خطوط سیاه میان کاغذهای سفید، و مردی است با سیگاریبرلب که پشت میزی نشسته و روی یکی از همان کتابها خم شده.
«ایران»، وطنی که همیشه و همهجا تنها دارایی نفیسی بود، هم از میان همین کتابها و صفحات نامش بر زبان نفیسی نشست و او، پس از پیشنهاد و برگزیدن آن نام در شورای مربوطه، در مقالهای تحتعنوانِ «از این پس همه باید کشور ما را بنام ایران بشناسند» به این نام رسمیتی همگانی بخشید. نفیسی فقط محقق و نویسندهای برجستهای نبود، بلکه شاعر و ادیبی خوشذوق بود.
||هشت جستار این کتاب هشت روایتِ نفیس و ارزشمند از سعید نفیسی، زندگیاش، زمانهاش، و خدماتش.
پیمان طالبی، برای بهقلمدرآوردن این کتاب، علاوه بر اینکه بالغ بر سیصد منبع مختلف را بررسی کرده، سراغ بازماندگان و اسناد خانوادگی سعید نفیسی نیز رفته و از هیچ کوششی برای روایتی تازه، تمیز، مطمئن، و خواندنی دریغ نکرده. گفتنی است، تصاویری که فصلهای مختلف این کتاب را زینت بخشیدهاند بسیاریشان نخستینبار است که منتشر میشوند.