روزنامه ایران
شنبه 19 شهریور 1401
........................
علیالله سلیمی
نویسنده و منتقد ادبیات
بیثباتی لحظههای دلفریب زندگی که با عبور و فاصله گرفتن از آنها، اغلب بیش از پیش حسرتبار جلوه میکنند، یکی از دلمشغولیهای آدمی است که معمولاً هم گریزی از آن نیست. چه بسا ممکن است خاطرهای از آن لحظهها که در زمانی دور اتفاق افتاده، در زمان حال ملکه ذهن کسی شود که دیگر امکان دسترسی به آن موقعیت پیشین را ندارد.
شاید یکی از رازهای نامکشوف زندگی همین باشد که لحظههای به ظاهر عادی و روزمره امروزی با گذر ایام به خاطرهای حسرتبار و بازگشتناپذیر در فرداها تبدیل میشود و جدال آدمی با لحظهها معمولاً با یادآوری همین خاطرات است که در زمان وقوع اهمیت چندانی نداشت اما گذر ایام به آنها قیمت داده است.
داستانهای کتاب «سلمانی وارطان» سپیده خمسهنژاد روایت این لحظههاست. آدمهای قصه با عبور از موقعیتهایی که زمانی در آن قرار داشته و عادی پنداشته و سرسری از آنها گذشتهاند به مرور و گاه به یکباره شیفته و شیدای آن موقعیتهای از دسترفته میشوند و کلنجار رفتن با تکههای آن خاطرات پراکنده میشود دلمشغولی اصلیشان در زمان حال که اغلب فاصله زمانی طولانی با مبدأ خاطرات دارند.
در داستان «ساز داوود»، داوود سه دهه بعد از مهاجرت به آلمان، چنان شیفته شنیدن صدای پروانه در آن سوی خط است که عملاً آرام و قرار ندارد اما دریغ از پاسخی که التهاب روح و روانش را تسکین دهد.
در داستان «تشک» شخصیت زن داستان، «افسون» بعد از آشنایی با «فرزاد»، با وجود بیثباتی که در اطرافش میبیند اما خوشبین است که دارد سر و سامانی به زندگیاش میدهد اما همین اندک امید هم رفتهرفته از زندگیاش دور میشود. فرزادِ فلسفهخوانده، فلسفه خاص خود را در زندگی دارد و این با رؤیاهای افسون همسو نیست.
همچنین در داستان کوتاه «سلمانی وارطان» که عنوان کتاب هم از آن برگرفته شده، یک کار ساده، اصلاح موی سر به یک اقدام سخت و پیچیده تبدیل شده است. در حالی که در گذشتهای نه چندان دور یک امر ساده و معمولی بوده است.
در داستان «مراحل رشد یک دانه» زندگی روزمره زوجِ امیر و فرشته و فرزندشان مهدیس در یک مجتمع مسکونی روایت میشود که با مشکلات ریز و درشت زندگی آپارتمانی درهم آمیخته اما در ورای این وقایع، فرشته صدای تارِ آذربایجانی را میشنود و در پاره روزنامهای کنج پنجره نیمرخ نویسندهای آشنا. داستان پایانی کتاب «لحظه قطعی» است؛ روایت زندگی خواهر، برادر و مادری که گذشت زمان، یکی از فرزندان را از مادر دور و دیگری را نزدیکتر کرده است.
«سلمانی وارطان»
نویسنده: سپیده خمسهنژاد
انتشارات هیلا