......................
خبرگزاری مهر
شنبه 25 بهمن 1399
......................
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه _ صادق وفایی: والری تریرویلر روزنامهنگاری فرانسوی است که در برههای بهعنوان شریک زندگی فرانسوا اولاند، بانوی اول فرانسه شد و پس از رسوایی رابطه مخفی اولاند با ژولی گیه بازیگر فرانسوی، با کتاب «برای اینلحظه متشکرم» از بیانیه ۱۸ کلمهای کاخ الیزه درباره جداییاش از اولاند، انتقامی ویرانکننده از رئیسجمهور پیشین فرانسه گرفت.
«برای اینلحظه متشکرم» سال ۲۰۱۴ منتشر شد و تریرویلر پنجسال بعد، پس از انتشار یکرمان، «برای فرداها متشکرم» را منتشر کرد. به کتاب «برای اینلحظه متشکرم» پیشتر پرداختهایم: «کتابی که یک رئیسجمهور را ویران کرد/ پاسخ ۲۸۸ صفحهای به ۱۸ کلمه» و در مقام مقایسه باید گفت کتاب اول تریرویلر از سومین کتابش جذابتر است. چون کتاب سوم یعنی «برای فرداها متشکرم» در ادامه روند موفقیت کتاب اول نوشته شده و مجموعهای از نوشتهها و مقالات تریرویلر در هفتهنامه «پاریمچ» را شامل میشود. درباره علت جذابیت کتاب اول هم باید ایننکته را اضافه کرد که انگیزه نوشتهشدنش یعنی انتقام از اولاند و تسلیبخشی به خود، بیشتر از کتاب «برای فرداها متشکرم» مخاطب را به همذاتپنداری و دلسوزی برای روزنامهنگارِ مظلوم وا میداشت. همچنین سوژه جذابتری هم داشت. یعنی موضوعش برای مخاطبانی که دنبال حواشی و جزئیات زندگی شخصی چهرههای معروف هستند، بهمراتب بهتر از یادداشتهایی است که تریرویلر درباره زلزله نپال یا دیگر اتفاقات دنیای اطرافش نوشته است.
تریرویلر میگوید روزنامهنگاری، حرفهای است که حتی در روزهای حضورش در کاخ الیزه هم نمیخواسته رهایش کند. او، بیش از هرچیز خود را روزنامهنگار میداند و پس از عنوان مادری، شغلش را مایه مباهات خود عنوان میکندمقالاتی که در سومین کتاب والری تریرویلر چاپ شدهاند، با مقدمههایی همراهاند که نویسنده آنها را برای همراهی مقالهها در قالب کتاب نوشته است. بهانه نوشتن مقدمه و پیشگفتار کتاب هم، اسبابکشی مجله پاریمچ و انتقالش به دفتر جدید است که حین انجام اسبابکشی، چشم تریرویلر به یکی از شمارههای مچ میافتد و تصویر خود را روی جلد مجله میبیند: «شمارهای قدیمی از مچ را میبینم و با دیدنش انگار برق مرا میگیرد. روی جلد مجله عکس من همراه فرانسوا اولاند است، در شب انتخابش، ۵ مه ۲۰۱۲. شبی خاص. روزی از زندگیام. نقطهای عطف. مجله را برمیدارم، اجازه نخواهم داد سر از کاغذخردکن در بیاورد.» (صفحه ۱۶) سال ۲۰۱۹ که اینکتاب چاپ شد، ۳۰ سال از حضور تریرویلر در مجله پاریمچ و ۷۰ سال از عمر خود مجله میگذشت. او سال ۱۹۸۹ در بخش سیاسی اینمجله استخدام شد و به قول خودش طی ۳۰ سالی که در ایننشریه فعالیت کرده، بیشتر با مچ در ارتباط بوده تا دنیای خارج از آن. او در برههای از فعالیتش، رکود و افول داشت و سپس جایگاهی رضایتبخش در بخش فرهنگی مجله پیدا کرد اما بیشتر بهعنوان یکخبرنگار سیاسی شناخته میشود.
برای مواجهه بهتر و واقعگرایانه با کتاب «برای فرداها متشکرم» باید ایننکته را در نظر داشت که نویسنده ایناثر، یکخبرنگار است نه بانوی اول سابق فرانسه. خبرنگاری هم که صفحات اینکتاب را نوشته، در مطالب گوناگون دغدغههای مختلفی داشته که به آنها خواهیم پرداخت. بههرحال، تریرویلر میگوید نشریه مچ در زندگیاش تاثیر زیادی داشته و روزنامهنگاری، حرفهای است که حتی در روزهای حضورش در کاخ الیزه هم نمیخواسته رهایش کند. در مجموع، نویسندهای که کتابش را به دست گرفته و مشغول مطالعه هستیم، بیش از هرچیز خود را روزنامهنگار میداند و پس از عنوان مادری، شغلش را مایه مباهات خود عنوان میکند.
والری تریرویلر، نویسنده کتاب
* یکخبرنگار شهرستانی و سپاسگزار برای فرداها
تریرویلر هویت و ریشه شهرستانی خود را با افتخار اعلام میکند که نشان از جنگ دائمی بورژوازی و دیگر طبقات متوسط و پایین جامعه فرانسه است؛ اما به ایننکته هم اشاره کرده که همیشه به خودش و تواناییهایش شک میکند. او به قول خودش اعتماد به نفس بچههای اشرافزاده را ندارد که در مدرسههای بزرگ درس خواندهاند اما بههرحال هویت شهرستانیاش را پنهان نکرده و همانطور که در ادامه خواهیم دید، یک فمنیست است.
تریرویلر در کتاب «برای فرداها متشکرم» نسبت به فرانسوا اولاند، موضعی آزاد و رها از کینه دارد و نوشتههایش درباره مرد پیشین زندگیاش، بیشتر حاوی دلسوزی و ترحماند تا نفرت و دشمنی. با همین رویکرد هم در کتابش نوشته: «میتوانم برای کسی که قبلا با او زندگی کردم بنویسم: برای فرداها متشکرم.» او با اشاره به مردی که پس از اولاند با او زندگی میکند، نوشته است: «رئیس جمهور نیست اما بر قلبم ریاست میکند.»یکی از درسهایی که والری تریرویلر از زندگی و اطرافیان فرانسوا اولاند گرفته و در مقدمه «برای فرداها متشکرم» به آن اشاره کرده، این است که آدم همیشه باید از کسانی که خیلی راحت شوخی میکنند دوری کند. چون این شوخیها سنگر و حفاظی هستند برای پنهان کردن واقعیت. او با اشاره به رفتار اطرافیان اولاند با او، از چاپلوسانی میگوید که دور رئیسجمهور پیشین فرانسه را گرفته بودند و در صفحات بعدی کتاب هم اینجمله را بهصورت مطالبهگرایانه بیان میکند: «آیا چون در شهرستان و در خانهای با اجاره معمولی بزرگ شدهام باید ارج و قربم را از دست بدهم؟» (صفحه ۹۹)
مقدمههایی که تریرویلر برای مقالات کتاب «برای فرداها متشکرم» نوشته، جذابتر و روانتر از خود مقالات هستند. مهمترین علت اینویژگی کتاب این است که چندسال پس از نوشتن مقالات، او زاویه دید و اشراف بهتری نسبت به موضوعات و نوشتههایش درباره آنموضوعات دارد. یکی از نمونههای بارز اینویژگی را میتوان در مطلب «شیراک و پدرم» شاهد بود که در واقع مقدمه نویسنده برای مقاله سال ۲۰۰۵اش با عنوان «شیراک در ژاپن از قانون اساسیاش دفاع میکند» است. او در اینمطلب به اینمساله اشاره دارد که پنجاهوچهار ساله است و به ایننتیجهگیری میرسد که «زندگی به پایان میرسد، در حالی که فکر میکنیم هنوز جوانیم.» (صفحه ۳۷) در مطلب «آینه، آینه» هم که در بخش «زندگی خصوصی» اینکتاب چاپ شده، میگوید «وقتی سی و یک ساله هستی، پنجاهسالگی به نظر خیلی دور است.» (صفحه ۱۱۵) بههرحال، تریرویلر در مطلب «شیراک و پدرم»، ژاک شیراک رئیسجمهور سابق فرانسه را با پدر خود مقایسه میکند چون از نظر سنوسال با هم برابر هستند اما زمانی که شیراک وزیر کار بوده، پدر تریرویلر بیکار و معلول جبهه جنگ بوده است. تریرویلر هم در پرسشنامههای مدرسه عبارت «معلول جنگ» را برای شغل پدرش مینوشته است. او در بزرگسالی به ایننکته اشاره دارد که پدرش در آنمقطع شغل نه اما جایگاه اجتماعی داشته است. یا در نمونه دیگر، در مقدمهای چندسال بعد برای گفتگوی مطبوعاتیاش با آلن دلون نوشته، میگوید اینهنرپیشه، فردی مقدس و یکانسانْ باقی مانده و شبیه آنچیزی نیست که دربارهاش میگویند. تریرویلر همچنین در اینمقدمه به شایعاتی که درباره رابطه او و آلندلون در مطبوعات زرد فرانسه مطرح شده بودند، پاسخ میگوید و عنوان کرده که او و دلون شکار عکاسان پاپاراتزی شدهاند. در ضمن نسبت به مطبوعات زرد گلایهمند است و میگوید اینگونه از روزنامهنگاری، خستهاش میکند.
تریرویلر در کتاب «برای فرداها متشکرم» نسبت به فرانسوا اولاند، موضعی آزاد و رها از کینه دارد و نوشتههایش درباره مرد پیشین زندگیاش، بیشتر حاوی دلسوزی و ترحماند تا نفرت و دشمنی. با همین رویکرد هم در کتابش نوشته: «میتوانم برای کسی که قبلا با او زندگی کردم بنویسم: برای فرداها متشکرم.» او با اشاره به مردی که پس از اولاند با او زندگی میکند، نوشته است: «رئیس جمهور نیست اما بر قلبم ریاست میکند.» (صفحه ۱۰۰) مطالب «برای فرداها متشکرم» در واقع مقدمهای است که تریرویلر برای مقاله «فرانسوا اولاند» نوشته که سال ۲۰۰۱ در مچ منتشر شد و در آن اولاند را بهعنوان مردی مهربان و بسیار خوشرفتار توصیف کرده بود. اینروزنامهنگار سال ۲۰۰۱ درباره اولاند نوشته بود: «مهربانیاش فرد را در بحث مکنوب میکند، اگرچه در سیاست این مهربانی اغلب همدریف ضعف قرار میگیرد.» (صفحه ۱۰۳) او درباره چگونگی نگارش کتاب «برای اینلحظه متشکرم» هم مقدمهای با عنوان «تبعید به ماداگاسکار» نوشته و به اینمساله اشاره کرده که هم خودش و هم ناشر کتاب، توقع موفقیتش را داشتند اما تصور نمیکردند انتشارش چنین توفان ویرانگری به پا کند و ظرف دو روز، ۲۰۰ هزار نسخه از آن به فروش برود.
البته باید به اینمساله اشاره کنیم که نویسنده کتاب پیشرو، ضمن بیان تلاشهای اولاند برای جبران گذشته و رسوایی به وجود آمده، به اینمساله هم اشاره کرده که اولاند در کتاب «رئیسجمهور نباید اینحرف را میزد» (مصاحبههایی که با اولاند انجام شده) راجع به زندگی مشترکشان با دو خبرنگار مصاحبهکننده صحبت، و با آندو مثل دوستانی قدیمی درد دل کرده است. در نتیجه دو فصل از کتاب «رئیسجمهور نباید این حرف را میزد» به والری تریرویلر اختصاص دارد که ایندوفصل، بهنوعی مقابلهبهمثل با کتاب «برای اینلحظه متشکرم» محسوب میشوند.
نویسنده کتاب «برای فرداها متشکرم» در جملات زیادی از کتاب، خود و افکارش را تشریح کرده است. بهعنوان مثال یکی از مقدمههایی که برای مقالات کتاب نوشته، «دنیای بیرابطه» است که در آن از ماشینیشدن همهچیز گلایه شدیدی کرده است. او میگوید بیآنکه طرفدار و مدافع متعصب محیطزیست باشد، به وضعیت محیط زیست حساس است و اتومبیلاش را کنار گذاشته و از دوچرخهای استفاده میکند که سبد هم ندارد. هر فصل تلفن همراهش را تغییر نمیدهد و علاقهای به مصرفگرایی ندارد و از هرچیزی تا زمانی که نخنما شود، استفاده میکند. اگر خودرو دارد، یکماشین مدل کوچک است و در کل برای نجات کره زمین رژه نمیرود. همینویژگیها را هم میتوان، باقیماندن بر روحیات روستایی و پاریسینشدن سبک زندگی والری تریرویلر قلمداد کرد. اینتصویر وقتی تکمیل میشود که او میگوید دنیای فناوری که انسانها به سویش پیش میروند، موردپسندش نیست چون جامعهای بیرابطه و بهشکل کارت اعتباری است. اینروزنامهنگار درباره ماشینیسازی خدمات و غلبه رباتها بر آدمها صحبت میکند و نسبت به کمین دنیای ماشینیسازی هشدار میدهد. مثالی هم که در اینباره میآوَرَد این است که دلش میخواهد در فروشگاه خرید مایحتاج زندگیاش، بهجای روبروشدن با یک دستگاه محاسبهگر با یک انسان و یک فروشند روبرو شود. تریرویلر از نوع ارتباط امروزی انسانها با دنیا گلایه دارد و نگران تربیت فردای بچههاست: «اینبچههای کمسنوسال که قبل از زبان بازکردن با صفحهنمایشها ور میروند قرار است چطور بزرگسالانی بشوند؟» (صفحه ۲۰۱) در همینبحث، یکی از نقلقولهای خوب و مفیدی که تریرویلر در کتابش آورده، از میشل سِر فیلسوف و ادیب فرانسوی است که سال ۲۰۱۹ درگذشت و عضو فرهنگستان اینکشور هم بود. سِر گفته بود: «تلفن همراه آنهایی را که از هم دور هستند به هم نزدیک میکند و کسانی را که نزدیک هم هستند، از هم دور.»
تریرویلر از نوع ارتباط امروزی انسانها با دنیا گلایه دارد و نگران تربیت فردای بچههاست: «اینبچههای کمسنوسال که قبل از زبان بازکردن با صفحهنمایشها ور میروند قرار است چطور بزرگسالانی بشوند؟»تریرویلر هم با بیان چنینمطالبی، به ایننتیجهگیری میرسد که ما انسانهای امروزی، همانقدر روابطمان را با ماشینها گسترش میدهیم که با انسانها. به اینترتیب هیجاناتمان، حافظهمان، رابطهمان با تنهایی و در نتیجه تفکراتمان مخدوش میشود و به انسانهایی تبدیل میشویم که قادر نیستند برای تحقق امیالشان صبر کنند و سرخوردگی را تاب بیاورند. ایننظر نویسنده را هم شاید بتوان در راستای همان نگرش روستاییاش بررسی کرد. صبر و تحمل سرخوردگی یکی از ویژگیهایی است که انسانهای مقاوم و سختکوش که احتمالا ریشه در روستا و سختیهای زندگی غیرشهری دارند، از آن برخوردارند و تریرویلر در اینسطور بهطور ناخودآگاه مروج همیننگرش و رویکرد به زندگی است.
تریرویلر میگوید در روزگار فعلی که تلفنهای هوشمند جای رادیوهای ترانزیستوری چهلسال پیش را گرفتهاند، پادکست یکی از زیباترین ابداعات ممکن بشر است و او از اینابداع استفاده زیادی میکند. البته تذکر ایننکته هم بیلطف نیست که نویسنده اثر خود اعتراف میکند دیگر آن دختر جوانی را که بوده (هماندختری که از روستا به پاریس آمد) نمیشناسد و تغییرات زیادی کرده است. در پیگفتار کتاب هم پس از همه مقالاتی که در اینمجموعه گردآوری و چاپ کرده، به ایننکته اشاره میکند که در مقطع فعلی زندگیاش، دست از اینفکر برداشته که زندگی مبارزه است و معنی عبارت «زندگی محقر» را نمیداند چون همه زندگیها جالب توجهاند؛ هرچهقدر هم که چندانعلاقهای به آنها نداشته باشیم.
تریرویلر و کتاب «برای فرداها متشکرم»
* یکخبرنگار سیاسی و چپ
والری تریرویلر یکروزنامهنگار سیاسی است و از نظر دیدگاه و جهتگیری، در گروه هواداران جریان چپ و سوسیالیستی فرانسه جا دارد. البته سیاسینویسیاش مانع از این نیست که درباره دیگر نقاط دنیا ننویسند. مثلا در مقالهای که سال ۲۰۰۷ نوشته، به بحران آب و جنگ آینده بشر بر سر اینمایع حیاتبخش پرداخت. اینمطالب با عنوان «نجات آب: بزرگترین چالش قرن بیست و یکم» در پاریمچ چاپ شد که در کتاب «برای فرداها متشکرم» هم درج شده و نویسنده در آن، با کنایه اشاره کرده که حالا دیگر طلا، مایع است و فقط سیاه نیست. به اینترتیب او مخاطبش را متوجه ایننکته کرده که در آینده، بحران آب مهمتر از نفت خواهد بود. او با نظرگاه سیاسی خود در پایانبندی مقالهاش نوشته بود درباره آب باید یکمساله تقریبا فلسفی را حل کرد؛ اینکه آیا آب هم کالایی است مثل کالاهایی دیگر یا دارایی مشترک همه انسانهاست؟
تریرویلر مینویسد «هرگز تا اینحد نابرابری وجود نداشته.» یا یکصفحه بعدتر مینویسد: «در ایل دو فرانس، نابرابریها هر روز عمیقتر میشود. فقیرترینها همچنان قدرت خریدشان کمتر و کمتر میشود. فقر مطلق دیگر استثنا نیست. آنوقت میخواهند باور کنیم که ستیز بین طبقات اجتماعی دیگر وجود ندارد، در حالی که بیشتر هم شده؟»استفاده از الفاظی مثل «قربانگاه سرمایهداری» در صفحه ۲۴ کتاب، از همانصفحات ابتدایی، اینحدس را در ذهن مخاطبی که با نویسنده آشنا نباشد به وجود میآورد که او نویسندهای چپگرا و سوسیالیست است. و اینحدس و گمان در صفحات بعدی به یقین بدل میشود. تریرویلر در سالهای روزنامهنگاری خود در پاریمچ، اخبار حزب سوسیالیست فرانسه را پوشش میداد و از همینطریق بود که با فرانسوا اولاند آشنا و به او نزدیک شد.
نویسنده کتاب، پیشتر مقالهای با عنوان «سنگها در باغ ژوسپین» نوشته بود که موضوعش، سفر لیونل ژوسپین نخستوزیر فرانسه به سرزمینهای اشغالی قدس و سنگبارانشدنش توسط مردم خشمگین فلسطین بود. تریرویلر برای اینمقاله، مقدمهای با عنوان «سولفرینو، راه بیبازگشت» نوشته و همراه با آن در کتاب «برای فرداها متشکرم» منتشر کرده است. او در اینمقدمه پایانِ ریاستجمهوری فرانسوا اولاند را پایان حزب سوسیالیست در فرانسه میخوانَد. اما قلم سیاسی و سوسیالیستی اینروزنامهنگار در فرازهایی به بیان نابرابریهای اجتماعی و سختیهای زندگی مردم هم اختصاص دارد. مثلا در فرازی که به پایان کار حزب سوسیالیست و ضعیفشدنش در فرانسه اشاره دارد، میگوید «هرگز تا اینحد نابرابری وجود نداشته.» (صفحه ۸۶) و یا یکصفحه بعدتر مینویسد: «در ایل دو فرانس، نابرابریها هر روز عمیقتر میشود. فقیرترینها همچنان قدرت خریدشان کمتر و کمتر میشود. فقر مطلق دیگر استثنا نیست. آنوقت میخواهند باور کنیم که ستیز بین طبقات اجتماعی دیگر وجود ندارد، در حالی که بیشتر هم شده؟» (صفحه ۸۷) در همینزمینه بد نیست به نظر فرانسوا اولاند درباره جهتگیریهای سیاسی تریرویلر هم اشاره کنیم. اینروزنامهنگار که خروجش از کاخ الیزه را با لفظ «بیرحمانه» توصیف میکند، اشاره کرده که از نظر اولاند، او نباید دور و بر سیاست میپلکیده است و اینکنایه را برای اشاره به اینموضع اولاند استفاده میکند: «مفهوم عجیبی از آزادی» (صفحه ۹۶)
دیدگاه سیاسی_انتقادی تریرویلر نسبت به حاکمیت فرانسه، با طعن و کنایههای دیگری هم که اشاره به کشورهای دیگر جهان دارند، همراه است. مثلا در مقدمه «۱۳ نوامبری در نپال» که برای مقاله «نپال زیر آوار» (۲۰۱۵) برای پوشش زلزله نپال نوشته شده، میگوید: «آمدهام از وضعیت مصیبتبار نپالیها گزارش بگیرم، اما در پاریس صحنههای جنگی در حال وقوع است.» (صفحه ۱۸۷)
* یکخبرنگار فمینیست
با شروع مطالعه مقالات کتاب، قلم فمینیستی نویسنده، بسیار کم و در حد رقیق خود را نشان میدهد اما هرچه جلوتر میرویم، اینویژگی بیشتر میشود. اما جالب است که بهترین و جذابترین گفتگوی اینکتاب با یکمرد یعنی آلن دلون انجام شده است؛ نه با میشل اوباما، کارلا برونی یا مادر ماری ترنتینانْ بازیگری که بهدست شوهرش مضروب و کشته شد.
با رسیدن به مقاله «رالی برای زندگی؛ در لاپلند ۱۰۲ زن سرما و تحلیل قوا را به مبارزه طلبیدند تا علیه سرطان سینه بسیج شوند» که با مقدمه «قدرت ذهن» همراه شده، وجهه فمینیستی کتاب تقویت میشود. مقاله مورد اشاره درباره مسابقه تبلیغاتی برای مبارزه با سرطان سینه است که توسط تعدادی زن شرکتکننده از نقاط مختلف دنیا برگزار شد و والری تریرویلر هم یکی از آنها بود تا گزارشی درباره اینرویداد تهیه کند. مقاله مورد «رالی برای زندگی...» همانگزارش است. چهارمین بخش کتاب با عنوان «زنان قدرتمند» هم وجهه فمینیستی مورد اشاره را بیشتر تقویت میکند و اولین مطلبش درباره رابطه عاشقانه آن پنژو با فرانسوا میتران رئیسجمهور پیشین فرانسه است. بهانه آوردن اینمقاله را در کتاب و نوشتن مقدمه برای آن، میتوان در اینجملات جستجو کرد: «من مجذوب این داستان عاشقانه بینظیر، داستان عشق بین میتران و این زن در سایه شدم. چطور قبول کرده بود در اوج جوانی در سایه مردی متاهل، حالا هرچقدر هم که برجسته باشد، زندگی کند؟» (صفحه ۲۱۷) تریرویلر در همینمطلب، قلم سیاسی خود را قلم زنانه و فمینیستیاش ترکیب کرده و مینویسد: «میتران از نسل و دوران دیگری بود؛ او از عصر آسایش بورژوایی میآمد، که طلاق را نمیپذیرفت. عصر توافقها و سازشها. دوران مردان تحمیلشده به زنها.» (صفحه ۲۱۹)
مطلب بعدیِ «زنان قدرتمند» هم درباره ماری ترنتیان است که نویسنده به بهانه کشتهشدن اینهنرپیشه توسط شوهرش، به اینواقعیت میپردازد که «هنوز در فرانسه زنهای بسیاری زیر ضربات شریک زندگیشان جانشان را از دست میدهند. هرسهروز یکبار زنی به دست مردی که زندگیاش را با او تقسیم کرده کشته میشود و این رقم تحملناپذیر است.» (صفحه ۲۳۲) هنرپیشه مذکور دور دورههای مختلف چندهمسر داشت که از هر کدام فرزندی به جا ماند. تریرویلر به شیوه زندگی و همسرداری اینهنرپیشه انتقاد دارد و میگوید آزادی و شیوه عاشقیاش را که از هر مردی که همسرش بوده، یکپسر به یادگار گذاشته تحسین میکند اما اینزن، الگوی او نیست. با اینحال او (تریرویلر) همیشه خودش را کنار زنهایی قرار میدهد که شهامت به خرج میدهند. زن بعدی که در اینبخش کتاب به او پرداخته شده، میشل اوباما همسر رئیسجمهور سابق آمریکاست. تریرویلر در اینمطلب، همسر اوباما را بسیار تحسین میکند و البته در فرازی، کنایهای هم به پولدوستبودن آمریکاییها دارد: «هنوز متوجه نشده بودم که با آمریکاییها ازجمله زوج اوباما همهچیز به پولدرآوردن ختم میشود.» (صفحه ۲۴۵)
او در اینمطلب، در پی بیان نابرابریهای زن و مرد در جامعه فرانسه است و اینسوال را با پاسخش اینگونه مطرح میکند: «آیا در سال ۲۰۱۹ از نظر آزادیها و حق انتخابها با مردان برابریم؟ نه کاملا، نه واقعا» چون «براساس آمارها و گزارشها هیچکشوری تا سال ۲۰۳۰ به برابری زن و مرد نخواهد رسید حتی امروز فرانسه در رده چهاردهم جهان قرار دارد.» اما تریرویلر، بهجز فمینیستبودن، ضدترامپ هم هستزن بعدی، کارلا برونی همسر نیکولا سارکوزی رئیسجمهور پیشین فرانسه است. یکی از جملات فمینیستی مهم کتابِ تریرویلر در همینمطلب بیان شده است: «برای هیچ زنی ساده نیست که به عنوان "زنِ کسی" شناخته شود. سختیاش از آنکه زن نباشی هم کمتر است.» (صفحه ۲۵۵) بخشی از اینمطلب درباره مهمانی کاخ الیزه است که در آن، کارلا برونی (همسر سارکوزی)، خودش (همسر اولاند) و بریژیت مکرون (همسر امانوئل مکرون رئیسجمهور فعلی فرانسه) کنار هم حضور داشتهاند. تریرویلر درباره اینسهزن که کنار هم قرار گرفتهاند میگوید زنهایی مدرن و مستقلاند اما اصلا شباهتی به یکدیگر ندارند. هم برونی و هم مکرون، او را یکزن چپگرا میدانند و خود تریرویلر هم در صفحه ۲۵۸ کتاب بهصراحت میگوید: «بله، من واقعا چپگرا هستم.»
آخرین زنی هم که در بخش «زنان قدرتمند» کتاب به او پرداخته شده، سیمون وِی است که تریرویلر ضمن جاودانه و فمینیستیخواندن کتاب «جنس دومِ» سیمون دوبووار، اینسوال را مطرح میکند که آیا سیمون وِی، جا پای دووبوار گذاشته یا نه؟ چون کتاب «جنس دوم» وقتی چاپ شد که وِی ۲۲ سال داشت و امکان ندارد تحت تاثیر آن قرار نگرفته باشد. او در اینمطلب، در پی بیان نابرابریهای زن و مرد در جامعه فرانسه است و اینسوال را با پاسخش اینگونه مطرح میکند: «آیا در سال ۲۰۱۹ از نظر آزادیها و حق انتخابها با مردان برابریم؟ نه کاملا، نه واقعا» چون «براساس آمارها و گزارشها هیچکشوری تا سال ۲۰۳۰ به برابری زن و مرد نخواهد رسید حتی امروز فرانسه در رده چهاردهم جهان قرار دارد.» اما تریرویلر، بهجز فمینیستبودن، ضدترامپ هم هست چون با اشاره مشکلات زنان درباره مساله سقط جنین به ممنوعیت اینکار در بسیاری از ایالتهای «آمریکای ترامپ» (لفظی که در کتابش آن را به کار برده) هم اشاره دارد.
همانطور که اشاره کردیم، با وجود دیدگاه فمینیستی جاری در قلم نویسنده اینکتاب، بهترین گفتگویش نه با یکزن بلکه یکمرد، یعنی با آلن دلون هنرپیشه سرشناس فرانسوی است. سخنان دلون در اینگفتگو، درسهای جالب توجهی برای علاقهمندان به سینما، هنر و البته سلبریتیهایی دارد که امروز در حال تاخت و تاز در فضای مجازی هستند. بهعنوان مثال، دلون میگوید: «شهرت آدم را منزوی میکند و بین او با همه فاصله میاندازد. از جمله با بچههای خودش.» (صفحه ۵۸) جالب است که دلون به قول خودش، جز سینما و بازیگری توانایی دیگری غیر از قصابی حرفهای ندارد. چون دارای گواهیهای تحصیلات ابتدایی و صلاحیت قصابی حرفهای است و به قول خودش، برای ورود به سینما و دیدهشدن، هیچچیزی جز «دک و پوز»اش نداشته است. آلن دلون در گفتگوی مطبوعاتی با والری تریرویلر، گفته بود آدم معتقدی نیست اما شیفته مریم مقدس است و ضمن درخواست خواستههای خود از اینشخصیت، از او تسکین میگیرد. ویژگی جالب شخصیت آلن دلون، این است که با وجود اعتراف به بیاعتقادی، گویی فردی بسیار معتقد به خدا و آموزههای دینی است. او میگوید باور دارد که دنیا را بدون افسوس ترک میکند و قبری هم در کلیسای کوچک خود آماده کرده است. درباره مرگ و ترس از آن هم میگوید درباره اینموضوع تصمیمگیرنده، آن بالایی است نه او!
اما یکی از جالبترین جملات کتاب «برای فرداها متشکرم» در همینمقاله یعنی مطلب مربوط به سیمون وِی و خواستههای فمینیستی آمده که از نظر مضمون، شباهت زیادی به جملهای دارد که امام خمینی (ره) رهبر انقلاب اسلامی ایران، سالها پیش بیان کرده بود. والری تریرویلر اینمطلب را سال ۲۰۱۸ در مجله پاری مچ و سپس در کتاب خود منتشر کرده و جمله مورد اشارهمان در اینمطلب از اینقرار است: «دیگر مردها نیستند که ملکهها را میسازند، بلکه دامان ملکههاست که پادشاهان را به وجود میآورد.» (صفحه ۲۷۵)
* درسهای یکخبرنگار برای سلبریتیها و جویندگان زیبایی و جوانی
بهجز مطالبی که در گفتگو با آلن دلون و برخی دیگر از فرازهای کتاب مطرح شدهاند، والری تریرویلر نوشتههای دیگری درباره شهرت، سلبریتیبودن، زندگی خصوصی و دغدغه زیبایی بین زنان هم دارد که در اینکتاب چاپ شدهاند. اینکتاب، بخشی با عنوان «زندگی خصوصی» دارد که یکی از مقالات مندرج در آن، «در باب شهرت» است. فرازهایی از اینمقاله با شرایط و ذهنیات سلبریتیها ازجمله سلبریتیهایی که اینروزها در کشور ما مشغول تولید محتواهای نامناسبت و مبتذل هستند، همخوانی دارد و میتواند در حکم تذکری برای آنها باشد. (پیشتر مطلب «پیگیری اخبارِ سلبریتیها و تروریستها چگونه ما را بدبخت میکند؟» را در اینباره در نقد و بررسی کتاب «دیگر اخبار نخوانیدِ» رولف دوبلی منتشر کردهایم.)
تریرویلر معتقد است مشهوربودن، یعنی فرد بپذیرد دیگر آدمی مثل بقیه آدمها نیست. او مقوله شهرت در تمدن نمایشیِ امروز را نوعی پایان برای فرد میداند. بههمیندلیل اضافه میکند وقتی عکسی خصوصی از خود را در اینستاگرام منتشر میکند، متوجه میشود در فرهنگ خودشیفتگی اینتمدن نمایشی غرق شده و گاهی موفق میشود ضمن تسلط بر خود، دوباره شروع کندتریرویلر در اینمطلب میگوید خیلی از آدمها آرزو دارند شناخته شوند و عدهای هم رویایشان این است که مردم دوستشان داشته باشند. بعضی هم هستند که به هر دو نیاز دارند. اما «اینها به چه دردی میخورد؟» (صفحه ۱۱۱) نویسنده اینمقاله میگوید بهعنوان یکفرد شناختهشده از اینکه مردم میخواهند با او عکس بیاندازند، رنج میکشد. البته اینبخش از نوشتههای نویسنده به مخاطبان و مردم مربوط است که هنرمندان و چهرههای مشهور را در انداختن یا نیانداختن عکس آزاد بگذارند! اما هدف تریرویلر از بیان اینمساله، طرح اینسوال است:«چون شناختهشده هستیم باید هر درخواستی را بپذیریم؟»
بانوی اول پیشین فرانسه، میگوید رویای برخی از مردم، این است که در تلویزیون دیده شوند ولی او ترجیح میدهد نوشتههایش خوانده شوند تا اینکه خودش در معرض دید دیگران باشد. او در ادامه انتقاداتش از رسانهها و ابتذالشان که در ابتدای مطلب به آن اشاره کردیم، مینویسد: «رسانهها گوشتخوار شدهاند، آنها تا مغز استخوان را هم میجوند و بعد میروند سراغ طعمه بعدی.» (صفحه ۱۱۳) نتیجهگیریاش هم از اینبحث این است که مشهوربودن، یعنی فرد بپذیرد دیگر آدمی مثل بقیه آدمها نیست. او مقوله شهرت در تمدن نمایشیِ امروز را نوعی پایان برای فرد میداند. بههمیندلیل اضافه میکند وقتی عکسی خصوصی از خود را در اینستاگرام منتشر میکند، متوجه میشود در فرهنگ خودشیفتگی اینتمدن نمایشی غرق شده و گاهی موفق میشود ضمن تسلط بر خود، دوباره شروع کند.
با شرایطی که امروز در فضای مجازی وجود دارد، شهرت و مشهورشدن کار چندان سخت و دشواری نیست. در اینزمینه مطالبی را در بررسی کتاب «دیگر اخبار نخوانید» مطرح کردیم. اما والری تریرویلر هم در کتاب خود، نقل قولی از اندی وارهول دارد که سال ۱۹۶۸ پیش از ظهور اینترنت و فضای مجازی بیان شده بود: در آینده هرکس میتواند پانزده دقیقه مشهور باشد. تریرویلر میگوید دنیای جدید بیشتر آدمها را به خودنمایی ترغیب میکند تا اینکه خود واقعیشان باشند و ایندقیقا همانکاری است که سلبریتیها در ایران و دیگرنقاط جهان انجام میدهند.
نویسنده کتاب «برای فرداها متشکرم» مطلب دیگری هم با نام «آینه، آینه» دارد که درباره دغدغه زیبایی و سنوسال بین زنان است. اینمطلب هم از اینجهت که به یکی از مهمترین دغدغههای زنان ایرانی (که بیشترین میزان مصرف مواد آرایشی را در خاورمیانه دارند) میپردازد، قابل توجه است و در ابتدای ایننوشتار به اینمساله اشاره کردیم که تریرویلر در آن مینویسد: «وقتی سی و یک ساله هستی، پنجاهسالگی به نظر خیلی دور است.» تریرویلر میگوید با پنهانکردن سن و حتی دروغگفتن، هیچتغییری در گذر روزهای عمر به وجود نمیآید و او به سختی میتواند به سخن کسانی گوش بسپارد که کارشان تکرار ایننکته است که عاشق پیریاند در حالی که نگران موهای سفیدشان هستند. به گفته اینروزنامهنگار، مساله ظاهر، همچنان مسالهای اساسی و ارزشمند در جامعه فرانسه است.
والری تریرویلر میگوید زنانی را میشناسد که نمیتوانند دست از عمل زیبایی بردارند و بهنوعی به اینکار اعتیاد دارند. او هم مانند لقمان حکیم که ادب را از بیادبان آموخت، چنینزنانی را به عنوان الگوهایی درنظر میگیرد که نباید راهشان را دنبال کرد. به اینترتیب اینزن در جستجوی راه دیگری برآمد که خود آن را راه رضایت از خود و قوانین طبیعت مینامد. با چنین زاویه دیدی است که نویسنده کتاب «برای فرداها متشکرم» میگوید اگر اجتماع، داشتن ظاهر خوب را تحمیل نمیکرد، پذیرفتن پیری آسانتر بود و راهحلِ نهاییاش هم برای پذیرش کهولت سن و پیری، بچهدار شدن و دیدن رشد و رسیدن فرزندان به بلوغ و دیگر مراحل بعدی زندگی است.