رویا صدر، پژوهشگر و نویسنده طنزپرداز معاصر ایرانی است که چند اثر پژوهشی و فرهنگی نیز چاپ کرده است. این طنزنویس مطبوعات بهتازگی کتاب داستان «شبهای کوش آداسی» را با نام مستعار «م. مالمیرآبادی» روانه بازار نشر کرده است. داستانی در مورد عشق که به شیوه نقیضه به نگارش در آمده و از طرف مالمیرآبادی در پشت جلد کتاب به رویا صدر تقدیم میشود. اجتماع از قشرها، طبقهها و افراد متفاوتی تشکیل شده است که مجموع آنها یک جامعه بزرگ را پدید میآورند. بیشک در بدنه ادبیات هر جامعهای، ادبیاتی با سبک و سیاق متفاوت هم نگارش میشود. اما در هر اجتماع ادبیات عامهپسند یک ژانر مستقل به شمار میآید. اکثریت افراد نه فرصت کافی دارند و نه حوصله که حرفهای پیچیده و مبهم را بخوانند و به آن فکر کنند. این افراد زمانی که داستانی را برای خواندن انتخاب میکنند بیشتر خواهان تفنن هستند و برای همین باید ادبیات عامهپسند جدی گرفته شود. داستان «شبهای کوش آداسی» داستان عامهپسندی است که یک ویژگی مهم دیگر هم داراست. این داستان دارای نقیضهگویی است که البته این نقیضهها دارای ارجاعات پراکنده به مجموعهای از آثار شناخته شده هستند. «به قول دانته هیچوقت برای حرف زدن دیر نیست، ولی برای چای خوردن چرا.» داستان راجع به دختری است به نام فرشته که ٢٨ سال دارد و بزرگترین آرزو و هدف در زندگیاش ازدواج است. اما اینکه چگونه به دنبال این هدف حرکت میکند، چه افرادی و در کجا سر راهش قرار میگیرند و فرشته چه تصویرهایی را در ذهن میپرورد، بر جذابیت و کشش داستان افزوده است. «فرشته فکر میکرد که اگر حادثه غیرمترقبهای پیش نیاید، بزودی سفیدبخت خواهد شد و ازدواج خواهد کرد و فکر میکرد شاید شوهرش نخواهد که او سر کار برود و ترجیح بدهد که او در خانه بنشیند... اشتغال زنان برای او مهم بود ولی گفت که اصلا علاقهای به محیطهای اعصاب خردکن کاری ندارد و محیط گرم خانه و خانواده را برای بانوان و دوشیزگان ترجیح میدهد.» (ص١٠) جذابیت در موضوع و سوژه این داستان به حدی است که خواننده کنجکاو است بداند سرنوشت فرشته به کجا میرسد. نویسنده بهواقع فضایی را آفریده که در عین سادگی و سرگرمشدن خواننده، او خود را نیز به داستان نزدیک بداند، طوری که احساس کند نمیتواند قصه را ناتمام رها کند. در برخی موارد در همان لایههای سطحی و زودگذر در حالی که گلهای خنده بر لب خواننده شکفته است، او میتواند با خالجون نسرین و مادر فرشته همذاتپنداری کند. هرچند تمامی این ویژگیها در ادبیات عامهپسند هم وجود دارد اما شاخصه این داستان نوع نقیضه و طنزگونه آن است. «بابا همیشه به او میگفت: «دوست آن باشد که گیرد دست دوست/ در پریشان حالی و درماندگی» و با اتکا به افکار بابا، که همواره مثل پدری نمونه حامی او بود، فرشته احساس میکرد که میتواند همیشه روی کمک دوستانش در تعمیرگاه مجاز در کیلومتر١٧ جاده مخصوص حساب کند.» (ص١١) اصطلاح نقیضه از ترفندهای طنز به شمار میرود. گاهی نقیضه برای نقد اثری نوشته میشود و گاهی هدف فقط خنداندن است. نقیضه معادل «پارودی» در ادبیات غرب است. پارودی در اصطلاح نوعی تقلید طنزآمیز است. پارودی نوشتهای ادبی به حساب میآید که سعی میکند سبک یا فرم یک نوشته جدی را به قصد اصلاح یا استهزا با تاثیری شوخطبعانه تقلید کند. نقیضه طبق تحقیق محققان سیر تاریخی داشته است. نخستین نمونهها در ادبیات جهان به یونان باستان باز میگردد. ارسطو نخستین سازنده پارودی را «هگمون» میداند. افلاطون هم طی محاورات سقراطی نمونههایی از این آثار دارد. در ادبیات فارسی «موش و گربه» عبید زاکانی و کیکنامه ملکالشعرای بهار یا منظومه ملخنامه از شاعری گمنام در قرن سیزدهم را میتوان حماسه مضحک یا حماسه خنده خواند. بسیاری از مقالات چرند و پرند دهخدا نیز نمونههای بارزی از نقیضه هستند. دغدغه مادر فرشته و خالجون نسرین هم ازدواج فرشته همراه با روزمرّگیهاست. انسانهایی که به شکلی سادهلوحانه احساسات شخصی و برداشت موضوعی خودشان را بیان میکنند. اما درست در لحظهای که خواننده خود را برای جمعبندی جدی آماده میکند با نقیضه یا سادگی همراه با طنز روبهرو میشود. در این موارد خواننده متوجه میشود که با داستانی در دنیای سادهلوحانه مواجه است نه چیز دیگر. مهدی اخوانثالث نقیضه را در ادبیات فارسی به دو دسته جد و هزل طبقهبندی میکند و نقیضه را در حوزه طنز، اصطلاحی برای آثاری میشناسد که به تقلید و مقابله با آثار مشهور و جدی بهگونه هجو و هزل یا طنز ساخته شده باشد. فرشته در یک اتفاق ساده با پوریا آشنا میشود. در حالی که پوریا از ذهن فرشته بیخبر است و فرشته او را در رویایش میسازد، در پی اتفاقی که برای خواننده قابل تصور نیست با سوز وگداز از پوریا متنفر میشود. داستان در حوادث پیدرپی قرار میگیرد، این حوادث غالبا بدون منطق رخ میدهند. در فصل شانزدهم خواننده حس میکند با حادثهای روبهرو است و وقتی متوجه مکان و بیان احساسات فرشته میشود، متوجه سطحی بودن احساس در شخصیتها میشود. این درست همان اتفاقی است که باید در داستانهای عامهپسند رخ دهد. شفیعی کدکنی در کتاب قلندریه در تاریخ مینویسد؛ «در فرهنگ ملل جهان همیشه نوعی از ادبیات وجود داشته و دارد که در زبانهای فرنگی به آن پارودی میگویند و قدمای ایرانی آن را نقیضه میخواندهاند و نقیضه آن است که قالب یا سبک یک متن پیشین را در جهت خلاف آن به کارگیریم که غالبا تبدیل اسلوب جّد است به هزل و شوخی.» اینکه فرشته با درد شدیدی که دارد متوجه خشایار و ویژگیهای منحصربه فردش میشود داستان را با عشق دیگری مواجه میکند. طوری که همچنان خواننده با امیدواری و لبخندی بر لب فرشته را بدرقه میکند. داستان «شبهای کوش آداسی» بیش از هر چیز برای خواننده لذتی است برای خندیدن در دنیای امروزی. لذت این لبخند میتواند بارها و بارها با خواندن داستان تکرار شود.