«یخ در جهنم» رمانی است در بارهی زندگی دختری که به واسطهی دوقلو بودن با برادر خود نمیتواند به رسم و آیینهای زمان خود پایبند باشد. نمیتواند آنچه دیگران جایز میدانند را درست بداند. او جور دیگر زیستن را یاد گرفته است اما اجازهی بال و پر در آوردن هم ندارد. او دختری است متعلق به دوران آواخر قاجار و اوایل زمان پهلوی. دورانی که علاوه بر فرو ریختن کلی مناسبات فردی و اجتماعی کهنه؛ قرار است روابط نویی به وجود آید. ولی انگار کسی زمان زندگی مریم را متوقف کرده تا او ادامه روند گذشتههای خود باشد. اما اومی تواند به کمک دوست خود و خانوادهی او که دستی در هنر و نواختن دارند خودش را بیشتر از فضای خانهی سنتی پدر بیرون بکشد و دنیای دیگری را برای خود بیافریند. گرچه برای ماندن در این دنیای خود ساخته اذیت میشود و مجبور است به در و دیوار بزند. او به دنبال رویاهای خود است و با دید نوع دیگری از زندگی در خانواده دوستش یقین مییابد که مثل مادر و خواهرش نخواهد بود. چرا که تغییر محیط ودگرگونیهای شرایط بیرونی هم به این خواست دیگر بودن کمک میکند. در رمان همراه با خواندن متن وارد فضای گذشته میشویم. گذشتهی دوری که در اینجا زنده میشود و جان میگیرد. آنچه بیشتر جالب است دیدن فضاهایی از آن دوران و خواندن اصطلاح و نامها و ابزارهایی است که در آن دوران استفاده میشده است. حتا جاهایی کلمههای خاص آن دوران هم به خوبی جا گرفته است. انگار زن در جامعه ما متعلق به هر دورانی با شد مهم نیست مهم اینکه اگر طبق معیار دیگران و بخصوص بزرگتران خانواده زندگی کند موفق خواهد شد درغیر این صورت باید دست و پا بزند و پیش برود. داستان در برههی تاریخی خاصی است آن هم اواخر دورهی قاجار، زمانی که جامعه دچار هرج و مرج ناشی از بیلیاقتی زمامداران است و به طبع این آشفتگی و پریشان حالی بایستی در فضای جامعه هم دیده شود. گرچه ممکن است نویسنده به عمد هم بخواهد به آن اشارهای نکند. آن وقت این سوال پیش میآید پس چرا این برههی زمای برای گفتن داستان انتخاب شده است؟ و چرا همین داستان یا درستتر روایت در زمان دیگری به نگارش در نیامده؟ اما متن پیش روی ما در اواخر این دوره است و ناگزیر همین زمان ملاک خواهد بود. انتظار میرود از این آشفتگی بیرونی همراه با ناسازگاریهای درونی خانواده مریم ببینیم.
رمان با انتخاب موضوع جالبی به سراغ روایت میرود. تلاشهای زنی برای ماندن و ابراز وجود برای آنچه میخواهد واختلاف سنتها و آیینها. این زن به واسطه برادر خود میتواند وارد حیطههایی شود که تا آن موقع برای زنهای دیگر ممنوع بوده است برای همین با موانع متعددی روبه روست که بایستیگاه تنها وگاه به کمک دیگران راهی طولانی را بپیماید. میخواهد در آن دوره ایی که حتا مردان جامعه هم خیلی زندگی راحتی ندارند طبق میل خودش روزگار را سر و سامان دهد. تلاش اطرافیان برای ادامه زندگی آرامی مثل بقیه دخترها ناکام میماند و او نمیگذارد آرزوها و آمالش از بین رود و دل در گرو یک دوست میبندد که به ظاهرقرار است رویاهای مریم شخصیت اصلی را سر و سامان دهد. اما همین مرد که برای به دست آوردن مریم به آیین و رسم و رسوم خود پشت میکند در جایی آنچه را که نباید به وجود میآورد و همه چیز را به هم میریزد و خودش هم به مرگ ناخواستهای تن میدهد. گرچه در ادامه مریم آن قدر مایوس و سرخورده میشود که نمیتواند کاری کند اما باز به واسطه همان دوستان هنرمند به روال زندگی برمی گردد و رویاهایش را دنبال میکند. شاید بتوان گفت که در هر برههای از زمان زندگیهایی هست که انگار همه چیز در حال توقف و در حال سکون است. اما باز این تلنگری است که زندگی را بر میگرداند و شور و حال به وجود میآورد. آن چنان که مریم توانست در این متن پیش رو به زندگی روی بیاورد و سکان زندگی را در دست گیرد.
در این تاریخ که متن رمان به نگارش در آمده به جرائت میتوان گفت که شیوه حرف زدن و سخن گفتن فرقهایی با الان داشته و نحوه استفاده از کلمهها فرم دیگری داشته، گرچه در جاهایی متن این اصطلاحها را به کار برده و زیبا وخاطرانگیز جلوه میکند اما در بعضی جاهای متن این روال در نظر نیست و دیالوگها امروزی و اینجایی هستند تا متعلق به آن دورهی تاریخی. میتوان روایتی را در یک بستر تاریخی اما در زمان حال (امروزی) روایت کرد. اما در این متن با اشارههای متعدد روایت قصد این است که یادمان نرود در آن برهه از زمان هستیم. خواننده با اشاره به همین وقایع تاریخی در حد گفتن در آن زمان قرار میگیرد. گرچه باز تاکید میکنم با ارجاعهای کمی این برهه نشان داده میشود. مثل وسایل زندگی و نوع لباس و پوشش و اشیاء مورد استفاده.
مساله دیگر واقعیت فرهنگی و نوع مقابله افراد و نوع رابطهها در آن دوران واضح و روشن است. همان مانعها و سنتهای رایج برای نگاهداری روابط خاوادگی و حفظ آنچه دیگران میپسندد. وقتی روایتی به تاریخ گره میخورد یک جور بازنمایی تاریخی در آن دیده شود و خواننده با خواندن متن خود را در آن فضا حس کند و نوعی بازگشت به گذشته را در میان کلمهها حس کند. در این رمان هم جاهایی این بازگشت و قرار گرفتن در فضا به عینه دیده میشود و میتوان در حین خواند خود را در آن فضا تصور کرد.