مجموعه داستان« عشق و رب به اندازه کافی» شامل هشت داستان کوتاه است.داستان هایی که گرچه از تنوع نظرگاه در امر روایت و فضاسازی در خلق داستان های شهری- روستایی برخوردارند؛ ولی دارای ساختار مضمونی مشترکی هستند که به ساختار تکرار شونده در مجموعه تبدیل شده است.
نویسنده در جهان داستانی و فضایی که خلق می کند ناامنی و بی اعتباری را هم در طرح روایت و هم در فضای داستانیاش مد نظر قرار می دهد.چه این ناامنی در اعمال و کنش زنی نمود یابد که در گیر نوشته ها و دنیای مجازی- ذهنی شوهری است که بعد نگارش،نوشته هایش عینیت مییابد و بانی مرگ نزدیکانش میشود(زمزمانه) چه مسافر عراقی که هر لحظه امکان مرگش به دست جوان آسیب دیده از جنگ، ساخته میشود( مسافر تخت آخر)یا زندگی بیاعتباری که با حضور در شهر و تضاد بین دو فرهنگ شهر- روستا برای مرد دانشجو و متاهل ایجاد میشود تا بعدتر بانی فروپاشی خانواده شود، تا دو زن را در پارک مجبور به یادآوری گذشته کند (ب مثل بلکک)حتی آنسوتر این بیاعتباری و ناامنی گریبان اهالی روستایی را میگیرد که«براهام» نامی عادت دارد شبانه گوشههای تاریک خانهشان را به کنکاش پردازد( آن گوشه تاریک پستوها)و البته این فضای ناامن در داستان «عشق و سطر ششم» به اوج خود میرسد.آن جا که مرد میگوید:«فرزانه بگو رنگ ملافه ها، رنگ مسواک من، رنگ دمپایی حمام را از کجا می داند؟»(ص59) و آنسوتر وقتی مرد از بچه می پرسد، مامانی کجاست؟ و کودک بعد جواب، مامانی نیش به تپه خاک پای گردو اشاره میکند.«وقتی می برمش بیرون، میرود روی تپه خاک پای درخت گردو و می ایستد و با انگشت کوچکش اشاره می کند: ماامانی این جاش»(ص62) بسیار آشکار است.
اما آنچه که در کار عبدالهیان بارز است نه فقط خلق این فضای ناامن و بیاعتبار بلکه سنگ بنای طرح و چینش تک تک داستانهایی است که ناامنی به بخش ناگسستنی اش تبدیل شده است ؛ به گونه ای گاه این شیوه روایت بانی ابهامات متنی در ذهن خواننده میشود که بعد دوبار خوانش نیز قابل کشف نیست. ساخت و پرداخت موقعیتهای چون ابهام حضور قاتلین بروجردی در مراسم سوگواری مرد مقتول که هفت ضربه چاقو خورده«جوان سیاهپوشی برای یکی دیگر درباره مسافرکشی در جاده خرم آباد- بروجرد و هفت ضربه چاقو صحبت می کرد...ماشینش را؟ پیدا نکرده بودند...قاتل یا قاتلها را؟ نه...»(ص50) و یا تحول عقیدتی و رفتاری برادرکوچک که به لحاظ سببی و زمانی در متن علتمند در نظر گرفته نشده.« برادر کوچک جمع شده بود و از پنجره به بیرون نگاه میکرد...صدای جیغ آن زن تنم را لرزاند.»(ص50) از سوالاتی و ابهامات متنی است که در ذهن خواننده بی جواب میماند.
مجموعه داستان « عشق و رب به اندازه کافی»گرچه سرشار از ایده و شخصیت های ناب داستانی مانند مردانی است که در شب راه های طولانی را طی می کنند«آن که رفت، آن که ماند» یا پیرزن نابینایی که در شب قادر به انجام کارهای ظریف است« هجاهای مکرر ناآشنا» قاتلینی که به مراسم سوگواری مقتولشان میروند« تسلیت»یا براهامی که عادت به سرک کشیدن تو راز اطرافیان دارد« آن گوشه تاریک پستوها»
اما به اعتقادنگارنده فاقد پرداخت مناسب در مبحث شخصیت پردازی و علت و معلول داستانی است.در داستان مذکور تنها دلیلی که برای کنش شخصیت ابرام با آن کنش غیر معمول(سرک کشیدن های شبانه بالای بام خانه ها) خلق میشود این نکته است که« وقتی محصل بود نمره همه درس ها و محتویات کیف و جیب همه بچه ها را میدانست.»(ص31) در حالی که برای ساخت و باورپذیری کنش این شخصیت، نویسنده باید بیشتر به انگیزه های درونی ابراهام توجه میکرد و از خصوصیات خاص او برای خواننده می گفت تا شخصیت ساخته و پرداخته تر شود.
عبدالهیان در داستان های پایانی که جنبه خاطره گونه به خود میگیرد آنچنان از گره ای به گره دیگر حرکت میکند که ایده جذاب متنی گاه کاملا فراموش می شود. در داستان «هجاهای تکرار شونده» دانای محدود به ذهن، ابتدا از مردی بی احساس میگویدکه همسرش او راترک کرده است.هنوز خواننده با این گره درگیر نشده که نویسنده از مشکلات پسری روایت میکند که در خانه قدیمی مادر بزرگ دچار کابوس های شبانه شده است.در این داستان گرچه نویسنده قصد دارد داستانی از نوع روان شناسی فردی خلق کند تا علت تمام سردی اکنون مرد را به دوران کودکی(فردیت یابی و هویت یابی) او ربط دهد؛ ولی آنچنان این دو گره را از هم دور نگاه می دارد و در پایان با حضور پدر همه چیز را ختم به خیر می گرداند که به اعتقاد نگارنده سوژه ناب داستانی(از نوع روان شناسی فردی) را به هدر میدهد.در حالی که نویسنده هم در این داستان و هم در داستان « مسافر تخت آخر» که بار خاطره- داستان آن قوت یافته است؛میتوانست با پرداخت مناسب از زوایای پنهان شخصیتی سخن گوید که کمتر در داستان های امروز نمود یافته است.
آنچه کار حمید عبدالهیان را البته خواندنی و خاص می کند، خلق دیالوگها و فضاسازی مناسب داستانی است.در سه داستان اول این مجموعه نویسنده با تمرکز بر دیالوگ نویسی،توانسته بانی ضرب آهنگ تند متنی و خوانش سریع داستان ها شود؛ دیالوگ هایی که بسیار ملموس و روان انتخاب شده اند تا بیانگر قدرت نویسنده در این وادی باشد.به هر روی مجموعه« عشق و رب به اندازه کافی»به اعتقاد نگارنده متنی خواندنی است چرا که از آن دست مجموعه هایی است که بعد خوانش، ذهن شما را با سوژه های جدید داستانی در گیرخواهد کرد.