گروه انتشاراتی ققنوس | بلقیس سلیمانی از رمان جدیدش می‌گوید
 

بلقیس سلیمانی از رمان جدیدش می‌گوید

بلقیس سلیمانی نویسنده در گفتگو با صادق وفایی، خبرنگار خبرگزاری مهر، درباره رمان جدید خود گفت: رمان جدیدم با نام «آن مادران این دختران» به تازگی توسط نشر ققنوس منتشر شده و به بازار نشر می آید. موضوع این رمان، به تفاوت نسل ها باز می گردد.

وی افزود: این رمان در واقع تجربه نسل ما با فرزندانمان است. یعنی تفاوت نسلی که ایدئولوژیک زندگی کرده؛ آرمان داشته؛ نشیب و فرازهای زیادی را از سر گذرانده و از پیچ گردنه های مهم و تاثیرگذاری چون انقلاب و جنگ عبور کرده با نسل حاضر که نسلی است مصرف زده؛ بسیار رفاه طلب و متفاوت با نسل قدیمی. نسل فعلی در واقع، ارزش های جدیدی برای خودش تولید کرده است.

این رمان نویس درباره اهمیت موضوع انقلاب و سال های معاصر ایران در رمان های اخیرش، گفت: رمان «آن مادران این دختران» اصلا و ابدا یک اثر سیاسی نیست؛ یعنی خلاف رمان پیشین ام «مارون» که کاملا سیاسی بود، این کتاب اصلا سیاسی نیست و یک نوع رمان اجتماعی و روانشناختی است. یعنی حتی از منظر انقلاب و سال های اخیر هم نگاه سیاسی در این رمان وجود ندارد. «مارون» یک اثر سیاسی و در عین حال اقلیمی بود ولی دغدغه هایی که موجب شکل گیری «آن مادران این دختران» شد، موضوعات دیگری بودند. این رمان یک فضای شهری دارد.

سلیمانی همچنین در ادامه گفت: طی چند سال گذشته، تقریبا هر سال یک رمان منتشر می کنم و معمولا رمان هایم را در یک فصل از سال می نویسم یعنی پاییز. «آن مادران این دختران» هم طی ۳ تا ۴ ماه نوشته شد و رمانی پاییزی زمستانی است. 

نویسنده کتاب «به هادس خوش آمدید» درباره رونمایی این کتاب در نمایشگاه کتاب گفت: رمان جدیدم قرار است پنجشنبه این هفته، ۱۳ اردیبهشت در غرفه نشر ققنوس در نمایشگاه کتاب تهران رونمایی شود.

در قسمتی از این کتاب می خوانیم:

بلیتِ رفت می خرد. احتمالا با آنا بر می گردد. قیمت بلیت، که آن را با یک پانصد تومانی پاره پوره و یک دویست تومانی مچاله می پردازد، چنان شعفی در جانش می ریزد که کل صحنه مرغ و خروس ها و زمین خوردنش را برای لحظاتی فراموش می کند. می ایستد در ایستگاه و ناگهان ایستگاه پر می شود از موش هایی که جزجزگویان از در و دیوار سرازیر می شوند در ایستگاه و بعد یورش می برند به طرف واگن ها. در این میان یکی شان که گوش و دماغ و دهن صورتی لطیفی دارد خودش را می کشد بالا و می نشیند روی شانه اش. محلش نمی گذارد. خودش را می چپاند توی واگن و صاحب یک صندلی می شود. آنا این صحنه را رزم کوچک زنانه می نامد و معتقد است اگر گردآفرید شاهنامه هم بود همین کار را می کرد. سرش را می اندازد پایین و به کفش های زنانه نگاه می کند. موش ها غیب شده اند. همان طور که سرش پایین است دست می کشد روی شانه اش، از آن موش طناز هم خبری نیست. قطار که راه می افتد، آهسته آهسته سرش را بلند می کند و نگاه می کند به زن هایی که به میله ها آویزان شده اند. کم کم احساس گناه و اجحاف به حق دیگران هم مثل موش ها غیب می شود. اولین زن دستفروش که با صلوات شمار، آینه آرایش، لیف و کلی خرت و پرت دیگر سر و کله اش پیدا می شود صاف می نشیند و در حرف ها و حرکات زن دقیق می شود. زن بیش از پنجاه سال دارد و از گره های انگشتانش می شود فهمید در عمر نه چندان بلندش کم کار نکرده. زن کنارش اش یک صلوات شمار می خرد و از همان لحظه شروع به صلوات فرستادن می کند و آهسته و آرام در پایان هر صلوات دکمه دستگاه کوچک را فشار می دهد. احتمالا این اولین بار نیست که از این دستگاه استفاده می کند، چون خیلی راحت و فی الفور کار با آن را شروع می کند. زن دستفروش یک لیف هم به زن دیگری می فروشد که بین انتخاب لیف مورد نظرش از میان لیف ها مردد است و کلی آن ها را زیر و رو می کند. زن حتم آنا را می شناسد.

این کتاب با ۲۳۲ صفحه، شمارگان هزار و ۶۵۰ نسخه و قیمت ۱۸ هزار تومان منتشر شده است.

ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه