جویس کرول اوتس رمان "اشتهای آمریکایی" نوشتهی جویس کرول اوتس با ترجمهای از سهیل سمی و توسط انتشارات ققنوس روانهی بازار کتاب شده است. این رمان 432 صفحهای شامل 11 بخش به نامهای "کمک"، "شاخههای برفگرفتهی درختان همیشهبهار"، "جشن"، "شیشه"، "شبزنده-داری"، "پلیس"، "بازی"، "اعلام جرم"، "تقاضای صدور حکم"، "محاکمه" و"حکم" است. جویس کَرول اوتس نویسندهی آمریکایی متولد 1938 است.او که دانشنامهی فوق لیسانس خود را در رشته ادبیات با درجه ممتاز از دانشگاهویسکانسین گرفت، در همان جا با ریمون جی. اسمیتآشناشد. سال 1962 پسازازدواجباوی در دیترویت اقامت کرد و از سال 1968 بهتدریسدردانشگاهوینسدورکاناداپرداخت. او در سال 1976 برای تدریس رشته ادبیات خلاقه در دانشگاه پرینستون بهنیوجرسی رفتودر همان جا به عنوان استاد ممتاز در علوم انسانی معرفی شد. اوتس اولین اثرش با نام "سقوط لرزان" را در بیست و شش سالگی منتشر کرد و در سال 1970 بهخاطر رمان "آنها" برنده جایزه ملی کتاب شد. او به طور متوسط سالی دو کتاب منتشرمیکند که بیشترشان رمان است. فقر در روستاها، اختلافات طبقاتی، عشق به قدرت، کودکیو نوجوانی دخترانه و گاه رویدادهای ماوراء طبیعی تمهای غالب آثارش را تشکیل میدهدو خشونت همواره در آثارش حضور دارد. اوتس ده سال همدر کشورهای فرانسه و اسپانیا زندگی کرده و پس از انتشار رمان "زمان آفتاب خیز" کهبه شهرت رسید به آمریکا باز گشت و در طول ده سال پس از آن چهارده رمان منتشرکرد.او با نامهای مستعار "رزاموند اسمیت" و "لورن کلی" نیز کتابهای پلیسی نوشته و ازآخرین آثارش میتوان به نامهای "خواهرم، عشقم" و "دختر گورکن" اشاره کرد که برای آن نامزددریافت جایزهی منتقدان آمریکا شده است. "ماسک خون" و "قلب ربودهشده" نیز رمان هاییهستند که در سالهای اخیر با نام مستعار لورن کلی منتشر کرده است. کتابهایی چون "سرزمین عجایب"، "هرچه میخواهی با من بکن"، "زامبی"، "قلبم برهنه ماند"،"بلوند" و "آبشار" از مشهورترین آثار این نویسندهی آمریکایی به شمارمیآیند. در بخشی از این کتاب میخوانیم:«...پایان کار خیلی سریع و برگشتناپذیر از را رسید؛ و مسلما بدون هیچ برنامهریزی قبلیای.23 آوریل بود، و هوا زودهنگام گرم شده بود؛ و وقتی ایان سر گرگ و میش غروب از انستیتو به خانه برگشت، هوا حتی از آنچه در شبی تابستانی انتظار میرود نیز گرمتر بود؛ هوا بوی عطر گل میداد و بلورمانند شده بود: ایان با خودش گفت، از آن شبها که دل آدم میگیرد. آن احساس سرگیجه، بیهدف بودن، شناور و معلق بود، که چندین و چند هفته_ یا شاید چندین و چند ماه؟_ بود به جانش چنگ انداخته بود، امشب انگار دو چندان شدید شده بود، پنداری حتی خود هوا هم حس و حال دیگری پیدا کرده بود. فکر کرد در این هوا نمی-تواند نفس بکشد؛ و با ورود به خانهاش، خفه میشود...» * زندگینامه گابریل گارسیامارکز کتاب "زندگینامه گابریل گارسیامارکز" نوشتهی جرالد مارتین، یکی دیگر از تازههای نشر ققنوس به شمار میآیدکه با ترجمهای از بهمن فرزانه؛ مترجم نامآشنا منتشر شده و به بازار آمده. این کتاب 296 صفحهای که شامل بخش-هایی همچون تولد، دوران مدرسه و دانشجویی، سفرها، انقلاب کوبا و ایالات متحده،فرار به مکزیک و اوج شهرت است. گابریل خوزه گارسیا مارکِز، رماننویس، روزنامهنگار، ناشر و فعال سیاسی کلمبیایی، در ۶ مارس۱۹۲۷ در دهکدهی آرکاتاکادرمنطقهی سانتامارادر کلمبیا به دنیاآمد. او بین مردم کشورهای آمریکای لاتین با نام گابو یا گابیتو مشهور است و پس از درگیری با رییس دولت کلمبیا و تحت تعقیب قرار گرفتنش در مکزیک زندگی میکند.او در سال ۱۹۴۱ اولین نوشتههایش را در روزنامهای که مخصوص شاگردان دبیرستانی بود منتشر کرد و در سال ۱۹۴۷ به تحصیل رشتهی حقوق در دانشگاه بوگوتا پرداخت و همزمان با روزنامهی آزادیخواه الاسپکتادور به همکاری پرداخت و در همین روزنامه بود که گزارش داستانی سرگذشت یک غریق را بصورت پاورقی چاپ شد.در سال ۱۹۵۴ به عنوان خبرنگار الاسپکتادور به رم و در سال ۱۹۵۵ پس از بسته شدن روزنامهاش به پاریس رفت. در سالهای بین ۱۹۵۵ تا ۱۹۶۱ به چند کشور بلوک شرق و اروپایی سفر کرد و در سال ۱۹۶۱ برای زندگی به مکزیک رفت.در سال ۱۹۶۵ شروع به نوشتن رمان "صد سال تنهایی کرد" و آن را در سال ۱۹۶۷ به پایان رساند. صد سال تنهایی در بوینس آیرس منتشر شد و به موفقیتی بزرگ و چشمگیر رسید و به عقیدهی اکثر منتقدان شاهکار او به شمار میرود. او در سال ۱۹۸۲ برای این رمان،جایزهی نوبل ادبیات را به-دست آورد.در سال ۱۹۷۰ کتاب "سرگذشت یک غریق" را در بارسلون چاپ کرد و در همان سال، پیشنهاد سفارتکلمبیا در اسپانیا به وی داده شد که او این پیشنهاد را رد کرد و یک سفر طولانی به مدت ۲ سال را در کشورهای کارائیب آغاز کرد و در طول این مدت کتاب "داستان باورنکردنی و غمانگیز ارندیرای سادهدل و مادربزرگ سنگدلاش" را نوشت که جایزه-یرومولوگایه گوس بهترین رمان را بدست آورد. وی سپس دوباره به اسپانیا برگشت تا روی دیکتاتوری فرانکو از نزدیک مطالعه کند که حاصل این تجربه رمان "پاییز پدرسالار" بود.در اوایل دهه ۸۰ به کلمبیا برگشت ولی با تهدید ارتش کلمبیا دوباره به همراه همسر و دو فرزندش برای زندگی به مکزیک رفت.او در سال ۱۹۹۹ رسماً مرد سال آمریکای لاتین شناخته شد. در سال ۲۰۰۰ مردم کلمبیا با ارسال طومارهایی خواستار پذیرش ریاست جمهوری کلمبیا توسط مارکز شدند که وی نپذیرفت. مارکز یکی از نویسندگان پیشگام سبک ادبی رئالیسم جادویی است، اگرچه تمام آثارش را نمیتوان در این سبک طبقهبندی کرد. پزشکان در سال ۲۰۱۲ اعلام کردند که مارکز به بیماری آلزایمر مبتلا شده است.از آثار مارکز میتوان به نامهایی همچون "ساعت شوم"، "عشق سالهای وبا"، "ژنرال در هزارتوی خود"، "طوفان برگ"، "کسی به سرهنگ نامه نمینویسد"، "تشییع جنازه مادربزرگ"، "گزارش یک مرگ"، "زائران غریب"، "از عشق و شیاطین دیگر"، "زیباترین غریق جهان"، "کتابهای روزگار ما"، "بوی خوش گواوا"، "سفر پنهانی میگل لیتین به شیلی"، "گزارش یک آدمربایی"، "زیستن برای بازگفتن"، "پرندگان مرده"، "روزی همچون روزهای دیگر"، "زنی که هرروز راس ساعت ۶ صبح می آمد"، "قدیس" و "زیباترین غریق جهان" اشاره کرد. جرالد مارتین، زندگینامهی مارکز را پس از یک کار تحقیقی 17 ساله، در اکتبر 2008در 500 صفحه به زبان انگلیسی منتشر شد که به زبان فرانسوی نیز ترجمه و منتشرشده است.