سايت الف
این روزها برای کسی که خواهان آشنایی مقدماتی با موضوعی فلسفی است مطالعهی مدخل مرتبط در دانشنامه فلسفه استنفورد از گزینههای مناسب است. این دانشنامه با سپردن مدخلها به اندیشمندان زبده و ویراستاران برجسته نزد اهل دانش از اعتبار بالایی برخوردار است. همت انتشارات ققنوس در ترجمهی گزیدهای ازین مدخلها ستودنی است و انتظار میرود دانشپژوهان و اهالی مطالعه از این اطلاعات معتبر و در عین حال موجز استفاده ببرند. کتاب حاضر ترجمه مدخل اعتماد ازین دانشنامه است.
اعتماد واژهای پردامنه است. اعتماد به خود، اعتماد به دانستهها، اعتماد به دیگری، اعتماد به حکومت، اعتماد به جامعه و... . بیآنکه به این مفهوم اندیشیده باشیم، اعتماد پای ثابت بسیاری از رفتارها و تعاملات و حتی افکار ماست. اعتماد مهم و در عین حال خطرناک است؛ مهم است چون به ما مجال میدهد روابطی با مردم به وجود آوریم و به آنها تکیه کنیم اما اعتماد متضمن این خطر هم هست که افرادی که به آنها اعتماد میکنیم کمکمان نکنند. خطری که در اعتماد کردن میکنیم از دست دادن اموری، از جمله عزت نفسمان، است.
هدف نهایی کتاب آن است تا به این پرسش پاسخ دهد: "اعتماد چه وقت مجاز است؟" اما برای رسیدن به منظری واضحتر مفاهیم بیشتری مورد واکاوی قرار میگیرند. نخستین گام، دانستن مفهوم اعتماد است. اعتماد نگرشی است که ما نسبت به افرادی داریم که امیدواریم قابل اعتماد باشند. دانستن اینکه اعتماد از جنس نگرش است و متمایز از ویژگی "قابل اعتماد بودن" است از ابهامات بعدی جلوگیری میکند. اما برای پیشآمدن اعتماد چه ملزوماتی و شروطی باید محقق شده باشند؟ اصلا اعتماد متقابل است یا یکطرفه؟ انگیزهی فرد مورداعتماد از تحقق انتظارات اعتمادکننده چیست؟ گفته شد که اعتماد با نوعی خطرکردن همراه است حال اگر بخواهیم با نظارت و کنترل از خطرات اعتماد بکاهیم آیا باز هم اعتماد کردهایم؟ در کتاب آمدهاست که فیلسوفان معتقدند یکی از شروط اعتماد امکان خیانت است پس در مقولهی اعتماد از خطرکردن گریزی نیست. در اعتماد خوشبینی در کنار خطر قرار میگیرد.
برخی فیلسوفان براین باورند که فشار هنجارها یا به طور کلیتر فشار محدودیتهای اجتماعی میتواند قابل اعتماد بودن را ضروری سازد. افراد میتوانند در تلاش برای قابل اعتماد بودن، خود را تابع محدودیتهای اجتماعی کنند. محدودیت تحمیلشده(مانند قانون و عرف و هنجارهای اجتماعی) میتواند انگیزش اولیه برای قابل اعتماد بودن باشد و تعهدی مستمر را ضروری سازد که مبتنی بر منفعت شخصی است، اما این تنها یک دیدگاه دربارهی اعتماد است.
افراد قابل اعتماد با افراد صرفا اتکاپذیر چه تفاوتی دارند؟ قابل اعتمادها این قدرت را دارند که به ما خیانت کنند در حالیکه افراد صرفا اتکاپذیر تنها میتوانند ما را دلسرد کنند. بر اساس دیدگاهی دیگر مردم وقتی به دیگران اعتماد میکنند که تصور میکنند خطر اتکا به آنها در مورد یک نحوهی عمل خاص اندک است و بنابراین به آنها اتکا میکنند. بر اساس این تبیین منفعت شخصی تعیینکنندهی قابل اعتماد بودن است. دیدگاه دیگر برانگیخته شدن حسن نیت فرد مورد اعتماد است و این حسن نیت انگیزهی عمل او به خواست اعتمادکننده است. انگیزهی دیگر که میتواند شالودهی قابل اعتماد بودن را در نبود حسن نیت تشکیل دهد انگیزهی ماندن بر سر تعهدات اخلاقی خود یا احترام گذاشتن به هنجاری اجتماعی را شامل میشود. آخرین دیدگاه دربارهی قابل اعتماد بودن این است که چنین صفتی یک فضیلت است. این مفاهیم انگار به این سبب وجود دارند که ما نیاز داریم به یکدیگر امید ببندیم. عدهای از متفکران برای پی بردن به ماهیت اعتماد دربارهی ماهیت خیانت کنکاش میکنند. با این همه هریک ازین دیدگاهها رویکرد اصلاح دیدگاه دیگری را دارد. البته ایرادهای هر دیدگاه نیز در کتاب توضیح داده شده است.
پس از رسیدن به وضوح بیشتر دربارهی ماهیت اعتماد به سوال نخست بازمیگردیم . اعتماد چه وقت مجاز است؟ حتی اگر برخی اعتمادهای ما بتوانند عقلانی باشند، میتوان با یقین گفت همهی آنها نمیتوانند عقلانی باشند. قطعا نمیتوانیم در مورد هر پاره معرفتی که از طریق گواهی دیگران کسب میکنیم، مانند اینکه زمین گرد است یا کشور افغانستان وجود دارد تامل کنیم. ثانیا برخی اعتمادها اجتنابناپذیرند و در غیاب تامل عقلانی رخ میدهند(مثلا اعتماد به پرستاران و پزشکان اورژانس). اعتماد میتواند عقلانی باشد؛ یعنی مستند به دلیل. یکی از دلایل اعتماد کردن به دیگران این است: اعتماد، به افراد نشان میدهد که به حسابشان میآورند و این امری است که آنها میخواهند حفظ کنند آنها به اعتماد ما ارج مینهند چون بالطبع میخواهند به حساب بیایند.
میتوان دلایل بسیار ظریفی برای اعتماد یا بیاعتمادی به کسی داشت؛ دلایلی مثل زبان بدن و سابقهی پیچیده از اعتماد به دیگران که نمیتوان آنسابقه را به آسانی تعمیم داد. همچنین جو اجتماعی یا سیاسی تاثیر مهمی بر موضع اولیهای دارد که باید در قبال قابل اعتماد بودن افراد داشت؛ برای مثال در جو فضیلتمندانه، قابل اعتماد بودن معمولا فراگیر است. اما هرگونه معرفتشناسی اعتماد را که برگزینیم، این معرفتشناسی باید نسبت به تنشی که بین اعتماد کردن به کسی و تامل عقلانی در باب دلایل این اعتماد وجود دارد حساس باشد.
با این همه سوال دیگری خودنمایی میکند ارزش اعتماد چیست؟ ارزش اعتماد در مزیتهای آن است؛ مثلا ایجاد فرصتهایی برای فعالیت مشترک، روابط معنادار، معرفت، خودآیینی، عزت نفس، بلوغ اخلاقی. از آنجا که این خوبیها میتوانند به اعتمادکننده، فرد مورد اعتماد یا به طور کلی جامعه فایده برسانند این مزیتها همانقدر که فردیاند، اجتماعی نیز هستند. به همین دلیل برخی افراد معتقدند اعتماد صورتی از سرمایهی اجتماعی است؛ زیرا افراد را قادر میسازد تا با نظر به مقاصد مشترک گروهها و سازمانها با هم کار کنند. عجیب نیست که جوامعی که سطح بالایی از اعتماد در خود دارند نسبت به جوامع دارای سطح اعتماد پایین، اقتصادهای قویتر و شبکههای اجتماعی قویتری دارند.
به نظر میرسد همین چند مسئله کافی است که نشان دهد با موضوعی مواجهیم که برای ما، از جهت فردی و اجتماعی، مهم و ضروری است. اگر اینگونه است، مطالعه این اثر کاملا موجه و لازم خواهد بود.