گروه انتشاراتی ققنوس | استنفورد 2 ... ماكس شلر
 

استنفورد 2 ... ماكس شلر

http://old.alef.ir/vdcgwz9tzak933http://old.alef.ir/vdcgwz9tzak9334.rpra.html?4606304.rpra.html?460630

سايت الف

پدیدارشناسی یکی از مهم­ترین مکاتب فلسفی در قرن  بیستم است. بزرگان این مکتب بیش از آن‌که آن را یک مکتب بدانند از آن به عنوان یک روش یاد می‌­کنند. اندیشه­‌های پدیدار شناسانه با برنتانو در حوزه­‌ی روان شناسی پایه­‌گذاری شد و در فلسفه ادموند هوسرل به عنوان مؤسس مکتب پدیدارشناسی در پی یقینی کردن آن با توجه به روش پدیدارشناسی برآمد. اما آن‌که از پدیدارشناسی در حوزه‌­ی دین و اخلاق سود جست " ماکس شلر" است. در تفکر او همه چیز با دین و اخلاق مرتبط می­‌شود. شلر یکی از بزرگترین فیلسوفان دین و اخلاق در قرن بیستم است. با این‌که بسیاری از فیلسوفان بزرگ مانند هایدگر متأثر از وی بوده­‌اند توجه زیادی به اندیشه‌های او نشده است و آثار زیادی در رابطه­ی با او به رشته­‌ی تحریر در­نیامده است. مدخل دانشنامه فلسفه استنفورد مقدمه مفید و مختصری در خصوص آشنایی با افکار و اندیشه‌­های این فیلسوف است.

شلر در هنگام مرگ یکی از برجسته­‌ترین اندیشمندان آلمان و از پرطرفدارترین فیلسوفان زمانه­‌ی خود بوده است و با این که آثار او به دلیل نسب یهودی وی و تقبیح صریح وی در قبال فاشیسم ممنوع بوده است، با این حال ترجمه شده و در سرتاسر جهان خوانده می­‌شود و این خود شاهدی بر عمق و پرمایگی خلاقانه‌ی تفکر اوست.

بخش اول کتاب خلاصه‌­ای از سوانح احوال شلر است. آن‌چه که د‌ر این بخش حائز اهمیت است بیان چگونگی آشنایی شلر با حلقه­‌ی گوتینگن است. دوران پرکاری شلر از زمان پیوستن او به حلقه‌­ی گوتینگن آغاز می­‌شود. از آن جایی که شلر با روشنفکران دیگر رشته‌­ها نیز مواجه بوده است آثار وی به فلسفه محدود نمی­‌شود و در حوزه‌های جامعه‌شناسی شناخت، انسان‌شناسی و سیاست نیز دست به قلم برده است.

نویسندگان به‌طور مفصل به بیان معنای فلسفه و پدیدارشناسی از منظر شلر پرداخته­‌اند. اساسی­‌ترین پرسش در اندیشه­‌ها و نوشته‌­های شلر پرسش در باب معنای انسان بوده است. شلر در رابطه­‌ی با انسان به نقش امور عملی در ساحت شناخت او اشاره می‌کند. وی بیان می­‌کند که به لحاظ تکوینی نخستین صورت شناخت نزد انسان شناخت عملی و آگاهی عملی است. در رابطه با معنای فلسفه در نگاه شلر می‌توان گفت که فلسفه از منظر او" کنش محبت‌آمیز سهیم شدن جان انسان در ذات تمامی اشیاء و امور است". در این بخش به نگاه شلر در خصوص پدیدارشناسی نیز پرداخته شده است. از منظر شلر پدیدارشناسی به وضوح نه نوعی روش که نوعی نگرش است.

یکی از مباحث مهم در اندیشه این فیلسوف شخصی‌گرایی ارزشی است که از مباحث اخلاقی محسوب می‌شود. از آن‌جا که شلر پدیدارشناسی را در حوزه‌­ی اخلاق و دین مورد استفاده قرار می‌­دهد این مبحث در رابطه با اندیشه­‌های وی از اهمیت بالایی برخوردار است. شلر شخص را وحدت انضمامی کنش­‌هایی از گونه­‌ها و ماهیات متفاوت توصیف می‌­کند. شخص در تک تک کنش­ها حاضر است اما به هیچ یک از آن‌ها قابل تقلیل نیست. در نگاه شلر درک شخص به مثابه­ ی وحدت کنش‌ها یا کانون کنش­ها ضرورتأ نتیجه می­‌شود که شخص را نمی‌توان عینیت بخشید و در نهایت این که معنای هر شخص را شیوه‌­ی معنا بخشی آن شخص به جهان تعیین می­‌کند.

مسائل مربوط به دیگران، اجتماع و روابط انسانی نیز مورد توجه شلر بوده است. البته در نزد او دیگری به هیچ وجه مسئله نیست. این بدین معنا نیست که او غیریت و تفاوت دیگری را رد می­کند بلکه وی مفروض گرفتن اذهان دیگر را به عنوان نقطه­‌ی شروع نمی­‌پذیرد. وی ابتدا از خود شروع می­کند و سپس وارد روابط با دیگران می­‌شود. دیگری برای شلر اهمیت دارد؛ زیرا از نظر او امکان دارد شخص دیگری، مرا بهتر از خودم بشناسد و بتواند مرا به نحوه‌­ی آرمانی هستی­‌ام رهنمون شود.

اما در مورد دین، مهم‌ترین چیز برای شلر تجربه دینی است. شلر برخلاف هم‌عصرانش همچون هوسرل و هایدگر که بر نادیده‌گرفتن مسئله­‌ی خدا یا امر قدسی اصرار می‌ورزند به شیوه­‌ای مستقیم و صریح این مسئله را مورد بررسی قرار می‌­دهد. از نظر او پدیدارشناسی تجربه­ ی دینی، توصیفی است از خصوصیات ذاتی و معنای مکاشفه. او مکاشفه را شکل خاصی از دادگی می‌داند بدان معنا که امر الهی و امر قدسی به شیوه‌­ای منحصر به فرد به شخص داده می­‌شود.

شلر نظریه‌­ی اجتماعی و سیاسی نیز دارد. آن چه که در این زمینه حائز اهمیت است نقش ایجاد جامعه‌شناسی به عنوان رشته­ای از دانش است که زمینه­ی تفکر شلر را تشکیل می­دهد. وی در حوزه­ی سیاست و جامعه‌شناسی با دیگر متفکران وارد تبادل انتقادی آراء می­شود. البته پرداختن به اندیشه­‌ی سیاسی-اجتماعی شلر بیرون از بحران فرهنگی­‌ای که قبل و بعد از جنگ جهانی اول در آلمان تجربه می­‌شد ناممکن خواهد بود.

شلر انسان‌شناسی فلسفی و متافیزیک خاص خود را نیز دارد. او انسان‌شناسی فلسفی را تلاشی می­‌داند که براساس آن در صدد فراهم آوردن روایتی یکپارچه و واحد از معنای انسان است. وی اساساً انسان را غیر قابل تعریف و از جنس اشیاء نمی‌داند بلکه انسان را انسان شدن و نوعی" میانه" است. همچنین شلر متافیزیک را در­رابطه­‌ی با انسان معنا می­‌کند. متافیزیک شلر مکاشفه­‌ی مسئولیت انسان در ژرف­ترین صورت آن است.

نکته آخر این‌که شلر برخلاف بسیاری از بزرگان سنت پدیدارشناسی شاگرد هوسرل نبوده است، بلکه هوسرل و رویکرد پدیدارشناسانه، امکان دست‌یابی به پدیدارهایی همچون تجربه­ی اخلاقی و عاطفی را برای شلر فراهم آورده­اند. جهان شلر در مقایسه­ با دیگر متفکران پدیدارشناس پیش‌­زمینه و پس­‌زمینه‌ای بسیار متفاوت دارد و در نتیجه به ما امکان می‌­دهد جهانی را به نظاره بنشینیم که به نور ِتجربه­‌های شخصی همچون محبت به دیگران و امر الهی روشن شده است.

 

ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه