در توصیف هر سیستم پیچیدهای میتوان از منظرهای مختلفی به آن نگاه کرد. یک ساعت مچی را در نظر بگیرید. میتوان آن را به اجزای سازندهاش تجزیه کرد و نشان داد که از چرخها و دندههای ریزی ساخته شده است که به گونهای ظریف کنار یکدیگر قرار گرفتهاند تا مثلاً در هر ثانیه، یک بار عقربه ثانیهشمار را به حرکت درآورند. میتوانیم به جای سخن گفتن از نحوه کارکرد آن، درباره نوع آلیاژهای به کار رفته در آن و تأثیر آن بر کارکرد و طول عمر ساعت بگوییم. در همه این موارد، با یک پدیده مواجهیم که در سطوح مختلفی توصیف میشود. مثلاً درباره آب آن را میتوان به عنوان انباشتهای از مولکولهای H_2 O توصیف کرد یا میتوان آن را فراوانترین سیال در سطح کره زمین معرفی کرد که وجودش برای زندگی ضروری است و . . . اینها و بسیاری دیگر، ویژگیهایی از آب هستند که در سطوح مختلف ، توصیف میشوند، سطح فیزیکی، شیمیایی، سطح زیستشناختی، سطح ادبی و . . . در همه این موارد یک و فقط یک چیز است که ویژگیهایش در سطوح گوناگون توصیف میشود. چنین توصیفاتی را میتوان درباره مغز هم ارائه کرد. مغز خیسافزاری (Wetwater) است تقریباً یک و نیم کیلوگرمی که عمدتاً از کربن، هیدروژن و اکسیژن ساخته شده است. این ساختارها با وجود پیچیدگی خاص خود ویژگی جالب توجهی دارند که در حوزههایی چون بیوشمی و شیمی آلی مورد بررسی قرار میگیرند.