گروه انتشاراتی ققنوس | آیا دوران انحطاط بشری فرارسیده است؟
 

آیا دوران انحطاط بشری فرارسیده است؟

نمایش خبر

.......................

سایت خبری تحلیل الف

دوشنبه 14 فروردین 1402

.......................

برای جا نماندن از جهانی که به سرعت پیش می‌رود و همراه شدن با مدرنیته، همانگونه که در دیگر سرزمینهای پیشرفته شاهد آن بوده‌ایم، ناگزیر از فهم جهان مدرن هستیم. در ایرانِ معاصر نیز لااقل از روزگار مشروطه به این سو، رفته رفته به واسطه آشنایی بیشتر ایرانیان با غرب و پیشرفت های آن چیستی سنت و تجدد و چگونگی رابطه این دو باهم مسئله‌ای مهم و برخوردار از نقشی تعیین کننده بوده است. در این رویارویی اما بنیانهای قدرتمند سنت که در ابعاد گوناگون زندگی ایرانی ریشه دوانده، در برابر تغییر، سخت جانی نشان داده و چالشهای جدی پیش روی بخش‌هایی از جامعه که به سمت مدرن شدن گرایش دارند، به وجود آورده‌اند. بنابراین برخی از سنت گرایان برآنند که مسائل و مشکلات اجتناب‌ناپذیری پای مدرنیته گذاشته و با نگاهی نوستالژیک به آن، دوران حاضر را روزگار انحطاط تاریخ بشریت بدانند.

اما به راستی جهانی که درآن زندگی می‌کنیم، با همه خوبی‌ها و بدی‌هایش دوران انحطاط بشری است؟ یا اینکه جهان هرچه می‌گذرد بهتر و بهتر می‌شود. «مدرنیته مشروع است» نوشته سید مسعود آذرفام که اخیرا به همت نشر ققنوس به بازار آمده کوششی است برای یافتن پاسخ چنین سوالاتی، البته از چشم‌انداز یکی از مهمترین منازعه‌های فلسفی که در قرن بیستم به وجود آمده است.

آذرفام در یادداشت آغاز «مدرنیته مشروع است»، شأن نزول این کتاب را چنین توضیح می‌دهد:  «کتاب حاضر در اصل نسخه جرح و تعدیل شده از رساله دکترای من در دانشگاه تهران است، مسئله چیستی سنت و تجدد و نسبت این دو با هم مسئله مهم و تعیین‌کننده در تاریخ اندیشه ایران جدید است و به گمانم تقدیر تاریخی ایران نیز جز از دل جدال قدیم و جدید رقم نخواهد خورد.از این  رو در ادامه سنت‌پژوهی پیرامون این جدل در رساله حاضر به یکی از بنیادین‌ترین منازعات فکری غرب مدرن در باب ماهیت سنت و مدرنیته پرداخته‌ام».

نویسنده برای جا افتادن مباحث مطرح در کتاب، همان ابتدا و در فصل نخست که با عنوان «مقدمه» نامگذاری شده است؛ به سنت و مدرنیته در خاستگاهش یعنی جهان غرب و سیر تغییر و تحولاتی که در چند سده اخیر به ویژه در عصر روشنگری بدین سو در آن سرزمین رخ داده است. اهمیت این بررسی از آن روست که برای فهم مدرنیته به آن سبک و سیاقی که در ایران شاهد آن هستیم و رویارویی آن با سنت های ایرانی و اسلامی، ناگزیر به آشنایی با این جریان در زادگاهش هستیم. 

 

این کتاب در هفت فصل نوشته شده که عناوین آنها بدین قرار است: «مقدمه»، «چارچوب نظری: جستاری در نقد جوهرگرایی تاریخی و دفاع از تفکر تاریخی»،‌ «شکل‌گیری منازعه؛ اشمیت، الهیات سیاسی و سکولاریزاسیون»، «بسط منازعه؛ لوویت، و تاریخ جهانی و حصول رستگاری»، «آن‌سوی منازعه؛ بلومنبرگ و مشروعیت عصر جدید»، «ادامه منازعه» و «بررسی مدعیات و نتیجه‌گیری».

آذرفام درنخستین بخش کتاب می‌کوشد مفاهیم بنیادین بحث همانند مدرنیته، نسبت آن با ما، مسیر شناخت آن و همچنین یکی از مهمترین منازعات پیرامون آن یعنی نفی مشروعیت مدرنیته از یک سو و دفاع از مشروعیت آن، از سوی دیگر را مورد واکاوی و تبیین قرار می دهد.

این فصل در واقع مدخلی است برای وارد شدن به سرفصلهای بعدی کتاب که به بحث مدرنیته و مشروعیت و تاثیرگذاری آن در جهان معاصر. آذرفام در این کتاب روایتی تفسیری / تحلیلی از منازعه‌ی میان سه‌تن از مهم‌ترین اندیشمندان در قرن بیستم ، کارل اشمیت، کارل لوویت و هانس بلومنبرگ پرداخته است. ‌منازعه‌ی میان این سه چهره نامدار جهان فلسفه دستمایه آثار بسیاری قرار گرفته است که متاسفانه در حوزه پژوهش‌های فلسفی در ایران، نه فقط در حوزه تالیف که در حوزه ترجمه نیز با کم توجهی روبه رو شده است.

به هر روی در این کتاب نکات در خور تامل بسیاری می‎توان یافت که در  رهگذر طرح و پاسخ  این دست مطرح می شوند که: آیا دوره‌ای که در آن زندگی می‌کنیم نقطه اوج انحطاط تاریخ بشریت است یا دورانی سزاوار تحسین؟ آیا ناگزیریم با عسرت گریزناپذیر زمان حال سر کنیم و صرفا به نوستالژی گذشته‌ای تابناک دلخوش باشیم یا این‌که باید به دفاع از زمان برخیزیم و امکانات منحصربه‌فرد آن را کشف کنیم؟ آیا عصر جدید صرفا صورتی عاریتی و از آن رو مخدوش از جهان مسیحی قرون وسطایی است یا عصری است خودآیین که ارزش‌ها و آرمان‌های مختص به خود را دارد؟»

زبان کتاب اگرنه ساده، اما فارغ از پیچیدگی‌هایی‎ است که غالبا در چنین آثاری می‌توان دید؛ بنابراین برای علاقمندان  این مباحث با توجه به خلاء‌های موجود خواندن کتاب غنیمتی است.

 

ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه