گروه انتشاراتی ققنوس | یک شورشی دوست‌داشتنی
 

یک شورشی دوست‌داشتنی

ناطوردشت 

روزنامه شرق

هولدن کالفیلد یکی از شخصیت‌های داستانی مورد علاقه من است. «سلینجر» این شخصیت دوست‌داشتنی را آنچنان ملموس و واقعی خلق کرده که نمی‌توان او را دوست نداشت. «هولدن» به نوعی نماد فرار از زندگی خط‌کشی شده و چارچوب‌بندی شده مدرن است. او پسری نوجوان است که در یک مدرسه شبانه‌روزی درس می‌خواند. حتماً این مدرسه خیلی شبیه آن مدرسه‌ای است که در «انجمن شاعران مرده» دیده‌ایم. پسرها باید در یک نظم از پیش تعیین شده و رسمی و خشک درس بخوانند، امتحان بدهند و به کلاس بالاتر بروند. پدر و مادرها هفته‌ای یک بار به آنها سر می‌زنند و برایشان خوراکی می‌آورند. اما آنچه که برای این پدر و مادرها مهم است،‌فقط این است که بچه‌شان خوب بخورد، خوب بخوابد و خوب درس بخواند تا آبرویشان جلوی دیگران حفظ شود. در این مدرسه و در این دنیا حتی ورزش کردن نیز یک جورهایی با همان نظم از پیش تعیین شده معنا پیدا می‌کند. برای همان است که آن هم به شکل یک تکلیف جلوه می‌کند. هولدن اما این قواعد را زیر پا می‌گذارد. هولدن نماد عصیان بر ضد مدرنیت است. او با آن که نه پسر شروری است و نه قدری خجالتی که نتواند حرف‌هایش را بگوید، نه جثه‌ای چندان بزرگ دارد و نه آن قدر لاغر است که نتواند راه خودش را برود، بر ضد این قواعد سخت می‌شورد و فرار می‌کند. هولدن را می‌توان یک «آمریکایی متوسط» یا یک «انسان متوسط» دانست. این انسان متوسط و به تعبیر فرانسوا تروفو «طبقه متوسط» محصول جامعه مدرن است. جامعه مدرن چنین انسانی را می‌پسندد و دوست دارد. اما هولدن که خود محصول این دنیا است، آن را نمی‌تابد و پیله خود را پاره می‌کند و می‌گریزد. اما گریز او نیز، به دنیای دیگری نیست، او باز هم به محیطی مدرن پا می‌نهد که گرچه قواعد دست و پاگیر مدرسه را ندارد، اما قواعد دیگری دارد که سخت‌تر از مدرسه است. هولدن به دلیل آن که زیر هجده سال دارد، نمی‌تواند به بسیاری از مکان‌هایی که دوست دارد، برود. او پول محدودی دارد و برای آن که بتواند در دنیای مدرن بیرون زندگی کند، باید پول داشته باشد وقتی در آسانسور با یک پاانداز حرف می‌زند و پاانداز در ازای دریافت پنج دلار حاضر می‌شود که به هولدن سرویس بدهد هولدن در اتاقش نمی‌خواهد از جنس پاانداز استفاده کند. دختر اتاق را ترک می‌کند اما با آسانسورچی (که همان پاانداز است) برمی‌گردد، پسر را کتک می‌زنند و 10 دلار برمی‌دارند. سلینجر به بهترین وجهی این نماد شورشی را به ما نشان می‌دهد. او نوجوانی بسیاری از ما را می‌نویسد که از محیط خشک آموزشی خسته بودیم و می‌خواستیم در برویم. اما نه خود نویسنده از مدرسه فرار کرد و نه ما. ادبیات جای خوبی است که همه ما این فرار را تجربه کنیم و سلینجر چقدر خوب این تجربه را به ما می‌شناساند. 

 
ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه