گروه انتشاراتی ققنوس | گشتی در کتاب «باغ‌های کیوتو» مثل افسانه‌های ژاپنی
 

گشتی در کتاب «باغ‌های کیوتو» مثل افسانه‌های ژاپنی

 «باغ‌های کیوتو» نام کتابی است از کیت والبرت که نسخه اصلی‌اش در سال ۲۰۰۱ منتشر شد و علی قانع نسخه ترجمه آن را در سال ۹۱ به انتشارات ققنوس سپرد. البته انتشار آن تا سال ۹۴ به طول انجامید. این رمان داستانی عاشقانه دارد و در حاشیه وقایع جنگ جهانی دوم رخ می‌دهد. این کتاب با 344 صفحه و در 1100نسخه منتشر شده و از آخرین ترجمه‌های علی قانع است.

کتاب از پنج بخش تشکیل شده است یا بهتر بگوییم پنج کتاب کوچک‌تر در دل خود جا داده است که هر کدام واگویه‌ای از زمان‌های متفاوت و خاص زندگی شخصیت زن است. دوره زمانی کتاب به سال‌های جنگ جهانی و حواشی بعد از آن برمی‌گردد و نویسنده بخوبی توانسته در هنگام پرداخت به حس و حال قهرمان داستانش اوضاع حاکم در آن زمان و پیامدهای جنگ را در آن بگنجاند.
نکته جالب‌تر در طول داستان نوع روایت راوی یا همان قهرمان داستان است. راوی آنچنان با واژه‌ها بازی می‌کند و آنقدر ما را در بین برش‌های زمانی و گاه رؤیاهای خودش پیچ و تاب می‌دهد که گاهی به گفته‌های خود او هم شک می‌کنیم و به جایی می‌رسیم که از خود می‌پرسیم: آیا من تمام واقعیت را می‌شنوم یا تنها بخشی از آن را که زن داستان می‌خواهد؟ اینجاست که خلاقیت نویسنده به اوج رسیده است و شخصیت داستان دیگر تنها یک زن ساده درون داستان نیست بلکه در ذهن مخاطب جان گرفته و به همراه او نفس می‌کشد تا شک کند که آن زن به تمام با او صادق است یا نه و آیا چیزی از قلم افتاده است؟
باغ‌های کیوتو کتابی است از واقعیت تا خیال... همپای دختری نوجوان که رفته‌رفته بزرگ می‌شود، جوان می‌شود، پیر می‌شود و در دوران ذهنی خاطراتش می‌چرخد و می‌چرخد و باز انگار می‌رسد به نقطه اول، به عشق پاک جوانی؛ درست مثل افسانه‌های ژاپنی اما فقط در ذهن...
ترجمه درخور علی قانع که علاوه‌بر تبحر در ترجمه، خود یکی از نویسندگان خوب کشور هم هست، در کنار روایت هنرمندانه نویسنده کتاب باعث به وجود آمدن نثر زیبایی شده که شگفتی داستان کتاب را دوچندان می‌کند. کلمات آنقدر نرم و روان است که ناخودآگاه می‌نشیند در ذهنت و تو را همراه قهرمان می‌برد. در پایان بسنده می‌کنم به جمله‌ای از متن کتاب که نمایانگر لذتی است که با خواندن این کتاب تجربه خواهید کرد: «من به هزاران چیز فکر می‌کنم... دوست‌داشتنی و ماندگار... و آهسته‌آهسته مزمزه‌شان می‌کنم...»

ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه