گروه انتشاراتی ققنوس | گذشته روی سرشان هوار می شود: درباره مجموعه داستان «تاکسی سمند»: اعتماد
 

گذشته روی سرشان هوار می شود: درباره مجموعه داستان «تاکسی سمند»: اعتماد

مجموعه داستان «تاکسی سمند» نوشته «جواد افهمی» از پنج داستان کوتاه تشکیل شده است و به تازگی از سوی نشر «هیلا» منتشر شده است. «خنده روباه» اولین داستان کتاب است و در این داستان روایت مردی را می خوانیم که بنا به تعصبات خشک و اتفاقاتی که برایش افتاده- افتادنش به زندان و خیانت زنش- تصمیم به قتل زن های خیابانی می گیرد. او به همراه همدستش زن های خیابانی را می کشد و آنها را دفن می کند. داستان با صحنه گورکنی همدستش در دشتی تاریک آغاز می شود. همدستش دو گور می کند. دو گودال قبرمانند به موازات هم. در وسط دشت و مقابل جایی که خورشید دارد طلوع می کند. اما بعداً مشخص می شود مرد قاتل فقط یک زن را کشته است و گور دوم این جور خالی می ماند. همدستش متوجه می شود که گور دوم مال اوست و مرد می خواهد کار او را هم بسازد. کم کم کاشف به عمل می آید که زن آخری خواسته یی از او داشته؛ چیزی مانند وصیتنامه. زن آرزو داشته کسی را که او را به این روز انداخته، پیدا کند و بکشد، آن هم با وجود عشقی که هنوز به او دارد و آن شخص کسی نیست جز همدست همین قاتل و راننده تاکسی زردرنگ. قاتل آخرین خواسته آن زن خیابانی را هم اجرا می کند و همدستش را هم می کشد و در گور دیگر دفن می کند تا شهر را از وجود «او» و همه زن های هرجایی پاک کند. داستان «خنده روباه» فضای سردی دارد؛ سرمایی که هنگام خواندن داستان در وجود خواننده هم می نشیند. نویسنده توانسته است حس و حال آدم هایی از این دست را به خواننده منتقل کند هرچند رابطه آخرین قربانی و همدست قاتل به نوعی تصنعی به نظر می رسد و شاید بشود این موضوع را ضعفی برای این داستان دانست؛ ضعفی که با قصه گویی مناسب نویسنده تا حدود زیاد جبران شده. «قوس قزح» بلندترین داستان کتاب است و نویسنده همانند داستان اول نگاهی داشته است به آدم های فراموش شده جامعه؛ آدم هایی که به هر وسیله یی سعی دارند حق ضایع شده خودشان را از جامعه بگیرند، آدم هایی که محصول فقر هستند و جامعه یی بیمار، آدم های مطرود. در «قوس قزح» قصه زن زندانی را می خوانیم که مبتلا به بیماری ایدز است و پزشک متخصص بیمارستان زندان حین معالجه او متوجه چندشخصیتی بودن بیمارش می شود. «فرشته» دارای شخصیت های متفاوتی است و هر بار یکی از آنها در او غالب می شود؛ شخصیت هایی با برداشت و تحلیل های متفاوت از زندگی. دکتر «روحانی» عاشق یکی از این شخصیت ها، که روحیه عرفانی دارد، می شود. دختر که بیمار است، قصد انتقام از کسانی را دارد که او را مبتلا به بیماری ایدز کرده اند. دختر از بیمارستان می گریزد و طعمه دو برادر هوسران و مال دار می شود و در انتها گیر همان راننده قاتل «خنده روباه» می افتد و باقی ماجرا. «قوس قزح» ساختار یکپارچه و داستان پرکششی دارد و خواننده را با «فرشته» و شخصیت های متفاوتش همراه می کند. 
 
سه داستان دیگر این مجموعه «راننده تاکسی»، «دشت خار» و «یک اتفاق ساده» نام دارند. «دشت خار» داستان سفر پزشکی است به زاهدان. او از وقتی که از هواپیما پیاده می شود، بد می آورد. بارش به اشتباه به شهر دیگری رفته است و قرص هایش در کیفش جا مانده است. کم کم که قصه پیش می رود، با پزشک و گذشته اش بیشتر آشنا می شویم. پزشک یک مجروح جنگی است که شیمیایی شده و در صورتی که قرص ها را نخورد، متوهم می شود و حالش وخیم. نویسنده معتقد است پایان جنگ به معنای پایان پیامدهای تلخ آن نیست و آثار برتر ادبیات جهان هم بیانگر این مهم است. نویسنده سعی داشته با زاویه دید تازه یی به این مسائل بپردازد. هرچند داستان «دشت خار» خالی از کلیشه های مرسومی نیست که داستان های جنگی گرفتارش هستند. در مجموع از آن نگاه بکر و تازه کمتر خط و خبری در این داستان هست. 
 
روی هم رفته «جواد افهمی» توانسته مجموعه داستان متفاوتی کارسازی کند، دست کم از نظر محتوا و مضمون. نگاهی که نویسنده به زندگی و شرایط اجتماعی و معضلاتش دارد کمتر دستمایه داستانگویی داستان نویسان معاصر قرار گرفته است و از این نظر کم وبیش می توان آنها را موضوعاتی بکر به حساب آورد. حادثه و اتفاق نقش اساسی را در داستان های «جواد افهمی» بازی می کنند و شخصیت های «جواد افهمی» بار گذشته شان را به دوش می کشند؛ گذشته یی که انگار روی سرشان هوار شده است و آنها را از آن گریزی نیست. 
ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه