گروه انتشاراتی ققنوس | چنین سرنوشتی چه می‌تواند باشد جز عشق
 

چنین سرنوشتی چه می‌تواند باشد جز عشق

روزنامه هموطن سلام 

رمان گرنیکا نوشته فرشته توانگر: در 127 صفحه به همت انتشارات ققنوس چاپ تهران 1383 

گرنیکا نام تابلو تن به مهاجرت سپرده پیکاسو است. تابلویی که پیکاسو از آن اسپانیا می‌دانستش؛ اگر رهایی را باز می‌یافت: زندگی سیما، قهرمان رمان گرنیکا، بی‌شباهت به سرنوشت تابلو گرنیکا نیست. تابلویی در مذمت جنگ؛ اما برخاسته از جنگ و الهام گرفته از سرنوشت شهری که نخستین شهر یکپارچه بمباران شده تاریخ است. سیما نمی‌داند آنچه پیش رو دارد دروغ است، رویاست، خیال است یا داستانی است جانشین دروغ، رویا، خیال یا داستانی دیگر؛ چنین سرنوشتی گرنیکای سیماست و سازنده چنین سرنوشتی چه می‌تواند باشد جز عشق؟! و باز تسلط بر چنین سرنوشتی چه راهی می‌تواند داشته باشد، جز بازیافتن رهایی؟!» 
توانگر در ساختن چنین سرنوشتی توانا بوده است. در قالب داستانی که از زندگی معمولی و روزمره دختری 27 ساله مایه می‌گیرد، توانسته سرگردانی و رنج زمانه‌ای را که گریبانگیر بسیاری از زنان این دوران است به تصویر بکشد. در لایه زیرین داستانی بسیار ساده و معمولی رنج دختری را نشان می‌دهد که برای یافتن یک پناهگاه عاطفی، برای یافتن و تسخیر قلب یک مرد، چون مرغ نیم‌بسمل، بال‌بال می‌زند. 
توانگر در ساختن شخصیت‌های این داستان بدون هیچ حضور و اظهارنظری موفق بوده؛ شخصیت‌ها را در لابه‌لای رخدادها و حوادث داستانی ساخته و پرداخته است و خواننده را با سرنوشت آنها گره زده و به آنها علاقه‌مند کرده است. سیما دختر 27 ساله‌ای است که در شیراز زندگی می‌کند؛ به دور از خانواده، تلاشش برای تامین بخشی از هزینه زندگی، مستاجری را به نام نوژان را سر راهش قرار می‌دهد که با او همخانه شود. سیما که خود در به در عشق است، نظاره‌گر و حسرت‌خوار رابطه عاشقانه نوژان با مرد زندگیش سیروس است. از طرفی سیما به وسیله نامه‌نگاری خلأ عاطفی‌اش را که همانا نیاز به حضور یک مرد در زندگیش است پر می‌کند. او با نویسنده‌ای که استاد دانشگاه نیز هست از طریق مکاتبه ارتباط برقرار می‌کند. در گذر این نامه‌نگاری‌ها به تدریج عشقی در دل سیما نسبت به آقای پایدار که مخاطب نامه‌های اوست به وجود می‌آید. رابطه ظریفی که تمام ناخودآگاه سیما را احاطه کرده است. 
آقای پایدار تصویر یک مرد مجرد میانسال را در ذهن سیما ساخته است که از همسرش جدا شده و با تنها پسرش که جوانی دانشجو است زندگی می‌کند. 
سیما برای دیدن و دست یافتن به مرد سرنوشتش تا تهران می‌آید؛ اما در این سفر چند ساعته که حاصل آن دیدار کوتاهی است با مرد مورد علاقه‌اش همه چیز خراب می‌شود. فرشته توانگر در این بخش از کتاب در ساختن یک «آشنایی‌زدایی» بسیار توانا بوده است. او با استفاده از اصل غافلگیری در آخر، متاهل بودن، داشتن زندگی خانوادگی، آقای پایدار را خیلی خوب می‌سازد. سرخوردگی و درماندگی سیما در این صحنه‌ها با تصاویر بسیار ساده آنچنان عینی و محسوس شده که خواننده براحتی خود را با او همذات می‌پندارد و احساس یگانگی می‌کند. پختگی و انسجام داستان در گرو موقعیت بکر و تازه‌ای است که خانم توانگر برای پردازش مضمون ایجاد کرده است. از یک سو نامه‌ها که راوی آنها اول شخص است و از سوی دیگر بستر روایی داستان است که با زاویه دید سوم شخص محدود به ذهن سیما پرداخت شده است. نیکی‌ها و کاستی‌های شخصیت‌ها را مسیر حوادثی ساخته است که همه آدم‌ها هر روز آن رخدادها را تجربه می‌کنند و به عینه می‌بینند. 
توانگر موفق شده پس‌زمینه بسیار قوی از روابط عاطفی انسان‌ها خصوصاً زن‌ها را در مسیر این رخدادهای عادی و روزمره نشان دهد. اگر توجه و دقت بیشتری در پرداخت زبان و نثر داستان به کار می‌رفت بی‌شبهه، این اثر جایگاه ویژه خود را در میان رمان‌های سال 83 پیدا می‌کرد. چنین مضمون و چنین پس‌زمینه قوی، سخت نیازمند ظرفی درخور مظروف خود است. بی‌توجهی و بی‌مهری نسبت به زبان و نثر چنین اثری که از استخوان‌بندی محکم و ساختار قوی برخوردار می‌باشد دریغ است. رمان گرنیکا اولین کار بلند خانم فرشته توانگر بعد از دو مجموعه داستان با نام‌های: «همین جادوی زمین» و «خانه‌ها و خیابان‌ها» است که پختگی و انسجام آن موفقیت‌های دیگر این نویسنده جوان را نوید می‌دهد. 
 
ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه