گروه انتشاراتی ققنوس | نگاهی به رمان «سلام» نوشته تبسم غبیشی: فرهیختگان آنلاین
 

نگاهی به رمان «سلام» نوشته تبسم غبیشی: فرهیختگان آنلاین

طلا نژادحسن: نامه‌هابه تصویرکشیدن یک دوره از زندگی آدم‌ها و تجسم شخصیت‌های داستانی به کمک نامه در عرصه داستان‌نویسی از دیرباز یکی از شیوه‌های موفق بوده است.

نامه‌هابه تصویرکشیدن یک دوره از زندگی آدم‌ها و تجسم شخصیت‌های داستانی به کمک نامه در عرصه داستان‌نویسی از دیرباز یکی از شیوه‌های موفق بوده است. در این شیوه داستان‌نویسی معمولا نامه‌ها روایتگر زمان، مکان اشیا و حرکت در تمامی صحنه داستان هستند. در روند تبادل نامه‌ها، شخصیت‌ها شکل می‌گیرند، از نمونه‌های موفق این شیوه داستان‌نویسی کارهای ناتالیا گنزبورک، نویسنده صاحب‌نام ایتالیایی است. در پیشینه ادبیات داستانی خودمان نیز «نامه‌های بزرگ علوی» توانست سبک و سیاق تازه‌ای در ادبیات داستانی زمان خودش ارائه دهد.
 غبیشی در رمان «سلام» به وسیله این شیوه داستان‌نویسی سعی دارد با به تصویرکشیدن و ذهنی کردن تنش‌ها و فشارهای روحی روانی چند زوج جوان، زندگی در محیط شهری را از بعضی زوایا عریان کند. نامه‌ها میان این زوج‌های روزنامه‌نگار که زندگی دانشجویی را نیز تجربه می‌کنند، رد و بدل می‌شود. چیدمان این نامه‌ها، یکی از عوامل تعیین‌کننده در شکل‌گیری عرصه این رمان است. زیرا، روابط عاطفی و اجتماعی این زوج‌ها را بدون تضییع فرصت‌های داستانی به تصویر می‌کشد.
زمان رد و بدل‌شدن نامه‌ها شهریور 78 تا اواخر مرداد 79 است. نویسندگان ظاهرا قصدشان از نوشتن درددل است، اما منتج به نزدیکی متن به پاره‌ای از خطوط قرمز نیز می‌شود.
 نامه‌ها که بازتاب رخداد‌ها و مسائل روزمره است، به نوعی حاوی پیچیدگی و درهم‌ریختگی سامانه زندگی آدم‌ها در عرصه شهر‌های بزرگ است. این زوج‌ها در چالش با رخدادهای اجتماعی دست و پا می‌زنند. تعطیلی روزنامه‌ها، بیکاری، آشفتگی اقتصادی، استیصال و درماندگی آنها را به دنبال دارد. داشتن معیشتی با کمترین امکانات با تعطیلی روزنامه، سخت به خطر می‌افتد. تکاپوی مداوم برای یافتن کار دوباره در بستری پر از اضطراب و دلهره در لابه‌لای سطور این نامه‌ها بازتابی عاطفی و درنهایت داستانی پیدا می‌کند و توانسته عرصه خاصی را به تصویر درآورد که در یک برآورد استقرایی می‌توانیم آن را بر محیط‌های دیگر اجتماع تعمیم دهیم. با این باور می‌توانیم محوریت داستان را از نظر معنایی، جامعه‌شناسانه بدانیم. سادگی و سیالیت متن، دوری از هر نوع حشو و تطویل، تکیه کردن بر روایت و احتراز از توصیف‌های حاشیه‌ای، زمینه را برای ارائه متنی زنده و خوشخوان آماده کرده است. نکته‌ای که توانسته پاساژ‌های ذهنی میان پاره‌روایت را بدون اسیر شدن در چنبره تعقید‌های لفظی و معنایی به هم وصل کند، زبان شخصیت‌هاست؛ همان عاملی که منتقدان مهم‌ترین پدیده در ساختار رمان می‌دانند.
شخصیت‌ها در عرصه این داستان هر کدام زبان خاص خودشان را دارند و با آن فاصله نمی‌گیرند. اگرچه به دلیل نزدیکی خاستگاه و پایگاه طبقاتی‌شان اکثرا زبان و لحنی نزدیک به موقعیت اجتماعی واحد دارند. نکته قابل‌توجه در انسجام ساختار این رمان منظر نظر راوی است. چون سامانه رمان به وسیله نامه‌ها پرداخت می‌شود، راوی‌ها تقریبا همه اول شخص هستند. اما هریک از منظرنظر خاص وارد عرصه می‌شوند. به عبارت دیگر رمان یک راوی اول شخص واحد ندارد، بلکه همه نگارندگان نامه‌ها راویان اول شخص روایت خودشان هستند. اما گره‌خوردن تمامی این خرده‌روایت‌ها در حقیقت به کمک راوی ذهنی خواننده است که از بیرون متن بر فضای آن محاط می‌شود.
 به نظر می‌رسد در شکل‌گیری این رمان دو نکته قابل‌تامل و بازنگری است.
 در یک‌چهارم آخر رمان با سه مرگ مواجه می‌شویم. در یک رمان 200 صفحه‌ای با درونمایه جامعه‌شناسی، شکاف میان ذهنیت‌ها نمی‌تواند با عینیت خیلی چشمگیر باشد. در این حوصله کم زمانی جنین مینا، با آن همه هیجانی که با خود آورده سقط می‌شود. دکتر عرفان که شخصیت سیاسی و متفکری است در زندان می‌میرد، هادی بعد از ناپدید‌شدن همسرش نگار خودکشی می‌کند. دقت‌نظر روی این بخش می‌توانست سامانه رمان را به‌گونه‌ای سرانجام بخشد که توقع خواننده هوشمند را از یک رمان مدرن بهتر برآورده کند. این گزندگی و تلخی بخش پایانی رمان را به فضایی ناتورالیستی نزدیک کرده است. نکته دوم که در نکته قبلی هم به نوعی تنیده است، تعداد زیاد شخصیت‌هاست در یک رمان با این حجم محدود. وجود چهارده نفر که هریک به نوبه خود نقشی جدی در متن به عهده می‌گیرند، رابطه علت و معلولی رخدادها را به کندی پیش می‌برد. همچنین ایجاد تعلیق و انتظار و هیجان ناشی از آن را طی می‌کند. با حذف شخصیت‌های زهرا و مصطفی، باز هم روند داستان می‌توانست به سرانجام برسد تا مجال بیشتری به شخصیت اصلی داده شود.

ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه