گروه انتشاراتی ققنوس | سیری در جهان کافکا
 

سیری در جهان کافکا

روزنامه شرق

صد و شصت و یکمین نشست کتاب ماه ادبیات و فلسفه به بحث و بررسی کتاب «سیری در جهان کافکا» نوشته سیاوش جمادی اختصاص داشت. این نشست دهم خرداد در حضور جمعی از مترجمان، استادان و علاقه‌مندان در خانه کتاب برگزار شد. در ابتدای این نشست دکتر حسین پاینده در خصوص اهمیت و جایگاه کافکا در ادبیات مدرن تصریح کرد: آدورنو در توصیف کافکا می‌گوید: «که او تنگاتنگ‌ترین رابطه را با دوره مدرن دارد، همان گونه که دانته، شکسپیر و گوته تمام عیارترین نمایندگان دوره و زمانه خودشان بودند.» به عبارتی خواندن آثار کافکا در حقیقت قرائت نقادانه از آن چیزی است که در دوره مدرن بر انسان گذشته است. از این نقل قول بر می‌آید که کافکا فقط یک نویسنده بزرگ نیست بلکه بازنمایاننده یا نویسنده شاخص دوره‌ای است که ویژگی‌های ادبیات را به کلی دگرگون کرد. دوره‌ای که کافکا در آن زیست دوره بسیار پرتلاطمی بود که حوادث دهشتناکی بر بشر گذشت. آن حوادث بر روح حساس کافکا تاثیر بسیاری گذاشت. روح حساس در آن دوره و زمانه به رویدادهایی چون دو جنگ جهانی ویرانگر کاربرد سلاح‌های کشتارجمعی به ویژه سلاح هسته‌ای ظهور فاشیسم و کشتار شش میلیون یهودی شکست انقلاب روسیه و پیدایش رژیم‌های دیکتاتوری کمونیست نمی‌توانست بی‌اعتنا باشد. دنیای کافکا حال و هوای یک کابوس را دارد. در این دنیا شر دست بالا را دارد. هویت افراد از بین می‌رود و نیروهای ناشناخته دائماً نه فقط آرامش خاطر انسان بلکه حیات او را نیز تهدید می‌کنند و معناباختگی (پوچی) چنان بر ارکان هستی سیطره دارد که هرگونه مبارزه‌ای علیه این معناباختگی محکوم به شکست است. مضامین عمده در آثار کافکا عبارتند از بیگانگی، عذاب دائمی و استیصال. دکتر پاینده در توضیح «وضعیت کافکایی» تصریح کرد: هنگامی که می‌گوییم «این وضعیت به وضعیت توصیف شده در داستان‌های کافکا شباهت دارد» یا «این توصیف کافکایی است» منظور رمان این است که کسی در مخمصه‌ای گرفتار آمده و به کلی مایوس است. این مخمسه که بیشتر به وضعیتی معناباخته شباهت دارد، نتیجه تحمیلی اراده یک نیروی مقتدر ناپیدای بی‌رحم است. بهترین نمونه وضعیت کافکایی را در رمان محاکمه می‌توان دید. جمله نخستین این رمان به موثرترین شکل مبین همین امر است: «حتماً کسی درباره جوزف ک. دروغ‌هایی را پراکنده بود، زیرا صبح یک روز دل‌انگیز او را بی آنکه جرمی مرتکب شده باشد، دستگیر کردند.» این جمله بیش از آن که خوش‌ساخت یا حاکی از خوش‌ذوقی نویسنده در سبک‌پردازی باشد، دهشت‌آفرین است. با این جمله کافکا ما را وارد دنیایی می‌کند که در آن عدالت جای خود را به ستم می‌دهد. به قول جورج استانیر، کافکا پیامبری بود که آینده‌ای بسیار دهشتناک برای اومانیسم پیش‌بینی کرد. نیچه و کی‌یر کگار هم متوجه خطر همین آینده محتوم شده بودند اما آنها ابرهای تیره و تاری را در افق می‌دیدند. حال آن که کافکا دقیقاً و به وضوح می‌دید که اومانیسم چه اشکال فاجعه‌آمیزی به خود خواهد گرفت. در ادامه این نشست سیاوش جمادی در خصوص کتاب «سیری در جهان کافکا» گفت: در این کتاب مضامین را با ذکر منابع و استناد و استشهاد به گفته‌های مأخوذ از آثار هنری یا یادداشت‌های خصوصی یا نامه‌ها و یا حتی وقایع و نکات زندگینامه‌ای کافکا به تفصیل بسط داده‌ام و سعی کرده‌ام که با توسل به همه امکانات در دسترس به نوعی گفت و گو با کافکا برسم. البته درباره کافکا آثار بسیاری نوشته‌اند که کتاب من هم یکی از آنها است. گاهی هم میان این کتاب‌ها ناغافل نوعی هم‌داستانی ایجاد می‌شود که شاید نویسندگان از آن مطلع هم نباشند. جمادی در توضیح جهان کافکا تصریح کرد: عنوان کتاب من که به دلایلی روی جلد نیامده «نه آن و نه این» بود که خود قصیره جهان کافکا است. جهان کافکا، جهان تعلیق، جهان از اینجا ماندگی و از آنجا راندگی است. این تعلیق را کافکا در یکی از عالی‌ترین آثار استعاری ادبیات جهان یعنی در پزشک دهکده تصویر کرده است. وی در ادامه گفت: مسئله کافکا فریب‌ناپذیری، صداقت با خویشتن و تحمل‌ناپذیری دروغ و خودسانسوری است. ادبیات برای او فراتر از لذت نوشتن، دلخوش کردن به چاپ اثر یا شهرت است. ادبیات برای کافکا مثل گونه‌ای درد وجودی است. ادبیات کافکا صرفاً ادبیات تفنن و ذوق‌آزمایی نیست. کافکا نویسنده‌ای است که ادبیاتش حسب حال رویاگونه دردهای وجودی جوشیده از سرچشمه‌های خویشتن خویش اوست. مصداق ادبی فلسفه‌ورزی یاسپرس است که به نزد او راه رهیابی به کار جهان و اگزیستانس راستین انسان راه راستین و حقیقی نخواهد بود. مگر آنکه هر کس شخصاً و فرداً این راه را با بازگشت به خویشتن خویش و از نامشروطیتی مطلق آغاز کند. این نه به آن معنا است که نویسنده یا فیلسوف صرفاً حدیث نفس گوید و خود زندگی‌نامه بنویسد. این یعنی اصیل‌ترین و راست‌منش‌ترین نقطه عزیمت برای استعلا و گشودگی به جهان به دیگر انسان‌ها و به خدا، خود هر کس باید باشد. قلمرو هنر کافکا ما را به یاد فراگیرنده تعیین‌ناپذیر یاسپرس می‌اندازد. استعاره کافکا دیگر یک صنعت مجاز از آن گونه که چیز معینی به معنایی غیر از معنای حقیقی خود انتقال یابد، نیست. در کلی‌ترین صورت مثلاً در قصر استعاره و مجاز بر خود مجاز بر فروبستگی بر ابهام بر امر دسترس‌ناپذیر و نامتعین و بر آنچه چون رویا به طور طبیعی خود را در نقاب و صورت دروغین نشان می‌دهد دلالت می‌کند. در پایان این نشست دکتر پاینده در خصوص کتاب سیری در جهان کافکا اظهار داشت: در روزگار ما نقد ادبی قائل به یک مرکزیت اقتدار نیست. یعنی هیچ قرائتی از هیچ متنی قرائت نهایی نیست. نقد ادبی مجموعه‌ای از گفتمان را به ما ارایه می‌کند و این خود خواننده است که با توجه به جهان‌بینی علائق و فرهنگ و جنسیت خود آن گفتمان را می‌پذیرد. در خصوص کافکا انبوهی نقد نوشته شده است چرا که او نه تنها نویسنده است بلکه به قولی نماینده مدرنیته محسوب می‌شود. انبوه نقدهایی که درباره او نوشته شده از منظرهای مختلف بوده که هیچ یک اقتدار نهایی ندارد و بسیار جالب بود که برای نخستین بار یک محقق ایرانی با زمینه تحصیلات فلسفی به سراغ چهره درخشان ادبیات مدرن غرب رفته است و با توجه به مشکلات و سختی‌های تحقیق درباره نویسندگان غربی که مستلزم دستیابی به انبوهی از مدارک و اطلاعات است این اثر کاری درخور توجه است و در اصل می‌توان گفت که این اثر نخستین اثر قابل تامل در خصوص کافکا در ایران به شمار می‌رود. 

ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه