گروه انتشاراتی ققنوس | سرود تنهایی:نگاهی به مجموعه داستان «آواز جان مریم»; روزنامه اعتماد
 

سرود تنهایی:نگاهی به مجموعه داستان «آواز جان مریم»; روزنامه اعتماد

آواز جان مریم؛ کار علی حسینی، شامل هفت داستان کوتاه است که توسط انتشارات ققنوس در سال 86 به شمارگان 1500 نسخه به بازار کتاب عرضه شده است. مجموعه عمدتاً با نثری شاعرانه به جبر اجتماعی حاکم بر انسان ها و روابط میان آنها اشاره دارد و از تنهایی و سرگشتگی انسان های مهاجر می گوید.

 
مجموعه از شهر یا دنیای معاصری می گوید که آدم هایش باید «آواز جان مریم را برای تنهایی اش بخوانند»(ص 93) و شاید اشاره به همین تنهایی است که مجموعه نامی را به خود اختصاص می دهد که دربرگیرنده عنوان هیچ داستانی نیست ولی مضمون کلی همه داستان ها است. تنهایی انسان هایی که بین مدرنیته، سنت و جبر اجتماعی و جامعه گیر کرده اند و عاجز از برقراری رابطه یی ساده بین خودشان هستند (این همه باران تا کی؟) و به همین دلیل است که به دل طبیعت پناه می برند و با اسب خو می گیرند(کوه نور) یا به تنهایی خود ایمان می آورند و به علت فقر فرهنگی و مالی جامعه به نگرشی از اطمینان می رسند و «او مطمئن بود که با زن مخالفت می کند» (ص 31) و خود را از داشتن فرزند محروم می کنند تا بقیه روزها را در تنهایی به سر برند (یک روز تنهایی) یا آنکه بقچه می بندند و پا تند می کنند تا خود را و کودک داخل رحم شان را از سرنوشت شومی که در انتظارشان است نجات بخشند. جبر و سرنوشتی که گریبان مادرانشان را نیز گرفته. (شیشه عمر)به غیر از دو داستان «تب طلا» و «بادکنک های رنگین» که با نظرگاه من راوی (گذشته نگر) روایت می شود و از نوع داستان - خاطره محسوب می شود؛ بقیه داستان ها با دیدگاه دانای کل بیان شده است. داستان ها، واقع گرای مدرن هستند چرا که از روان انسان ها و هستی جامعه سخن به میان می آورد و بازگوکننده شرایطی است که بر روی افراد و سرنوشت شان تاثیر گذارده و آنان را به سمت و سویی می برد که جامعه خواهان آن است. به گونه یی که حتی کودک هویت خود و گویش خود را از دست می دهد و نیمی به فارسی و نیمی به انگلیسی صحبت می کند. آغاز دو داستان که با دیالوگ (کنش) همراه است و پایان باز داستانی دیگر و دوار بودن (یکی بودن زمان ابتدا و انتهای داستان) «تب طلا» خود نشانه های دیگری از مدرن بودن کار به شمار می آید.
 
 
نثر شاعرانه که در اکثر داستان ها دیده می شود، کار را به سمت و سوی رمانتیک (ارتباط انسان با طبیعت) سوق می دهد و گرچه که گاه تو ذوق می زند ولی از سوی دیگر بیانگر هماهنگی بین فضا و حس و حال شخصیت داستانی شده. در داستان «این همه باران تا کی؟» سردی هوا و باران نشانی است بر سردی روابط میان زوج. در داستان «یک روز تنهایی» استفاده از تکرار شب و روز «آفتاب می رفت و شب می آمد و دوباره فردا، روزی دیگر، در راه بود.» (ص 31) نشانی از به جان آمدگی و ملال در زندگی مرد است. در داستان «کوه نور» همذات پنداری درخت و انسان تا بدان حد است که هر دو بعد از سه سال موفق به ترمیم زخم خود نشده اند «گویی درخت بعد از سه سال هنوز در تلاش ترمیم زخمش بود. دست پس کشید و انگشتانش را روی گره استخوان جوش خورده رانش گذاشت» و بعد اشاره به ابر سیاه که پایین می آید تا همه چیز را در خود فرو برد گویی به مرگ مرد اشاره دارد.در داستان «این همه باران تا کی؟» که با دیدگاه دانای کل بیان شده نویسنده می توانست به سوی چندصدایی گامی بردارد، اما متاسفانه این عمل را انجام نداده. به اعتقاد من اگر نویسنده در انتهای داستان این بار از ذهنیت پسر می گفت و از نگاه او به نقل ماجرا می پرداخت یعنی بیان یک رخداد توسط افراد مختلف، کار به سوی چندصدایی پیش می رفت. همان عملی که علی حسینی با پرداختن به درونیات زن و مرد و بیان دیدگاه هر یک جداگانه به رخداد تا حدودی انجام داده است. گرچه در این حالت داستان نیز با باز بودن پایان آن (آیا مرد با در دست داشتن کلیدها به خانه باز می گردد و بچه ها را می دزدد؟ گره یی که داستان با آن آغاز می شود) و همچنین به علت همخوان بودن هوای سرد و باران که نماد سردی زندگی خانواده است و به علت آشکار نشان دادن تاثیرات محیط بر روابط انسانی کار درخور اعتنایی است.در داستان «تب طلا» با دیدگاه من راوی با خاطره - داستان، از نوع واقع گرایی اجتماعی، با ماجرای مردی به نام پرویز روبه رو هستیم که گویا در کار قاچاق عتیقه دستی دارد. او که خود مار هفت خط و خالی است در انتها وقتی دزد، مغازه اش را غارت می کند آنچنان پریشان می شود که «یک ماه آزگار انگار تب و لرز گرفته باشد. در رختخواب» (ص 61) می ماند. داستان با حالتی دوار و با بیان سریع رخداد و به هم ریختگی تعادل آغاز می شود که پرسش چه شد؟ و تعلیق خواننده را به همراه دارد. روایت من راوی که مانند ناظری عمل می کند و خرد خرد اطلاعات را به خواننده می دهد (گرچه راوی گذشته نگر است) به این تعلیق کمک می کند. اما این کتمان اطلاعات در انتها تنها به شوک خواننده می انجامد و داستان را به سوی داستان های ناگهانی و لطیفه وار می کشاند. همانطور که می دانیم شوک در داستان به چند صورت امکان می یابد، یا دادن اطلاعات غلط، یا کتمان اطلاعات یا خست در اطلاع دهی. و شوک وقتی قابل قبول است که باعث گره گشایی داستان نشود و بار کنش داستان را در انتها به خود اختصاص نداده باشد. در حالی در این داستان کتمان اطلاعات توسط راوی گذشته نگر توجیه پذیر نیست و فقط باعث ایجاد تعلیق کاذب شده و کنش انتهایی داستان باعث گره گشایی از حالت پرویز شده است. در حالی که پیش بینی ناپذیری باید در کنار باورپذیری صورت گیرد. با تمام این اوصاف مجموعه آواز جان مریم به رغم کاستی های اندکش خوش خوان است به طوری که خواننده را با خود به دل داستان می کشاند که نشان از ذهنی پویا و خلاق دارند. 
روزنامه اعتماد: فرهنگ: ادبیات
ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه