گروه انتشاراتی ققنوس | رمان کوبایی، نویسنده ایتالیایی و عشق بزرگ فیدل کاسترو: در حاشیه انتشار «با عشقی بزرگ»
 

رمان کوبایی، نویسنده ایتالیایی و عشق بزرگ فیدل کاسترو: در حاشیه انتشار «با عشقی بزرگ»

روزنامه فرهیختگان

کتاب‏ها را ناشر با پیک فرستاد. صبح یکی از همین روزهای خردادی. چهار تا بودند. اما وسط این چهار تا یکی بیشتر از بقیه جلب‌توجه می‏کرد. همان لحظه کتاب را برداشتم و نشستم به خواندن. 

بی‏هیچ تعلل و امروز و فردایی. کتابی بود از آلبا دسس‏پدس. اسم این نویسنده مرا برد به تقریبا ۱۰ سال پیش؛ زمانی که کتابی در نقد آثار دسس‌پدس منتشر کرده بودم با عنوان «زنان علیه زنان». از آن زمان به بعد کتابی از این نویسنده نخوانده‏ام. شاید هم یکی دو تایی خوانده‏ام اما آنقدر چشمگیر نبوده که یادم بماند. هنوز هم بهترین اثر او «عذاب‌وجدان» است و «دفترچه ممنوع» و «از طرف او». رمان‏هایی زنانه و جذاب؛ جذاب به معنای فراگیر آن. یعنی رمانی که رضایت همگان را به‌طور نسبی فراهم می‏آورد. داستان‌های کوتاه این نویسنده هیچ‏وقت به قوت رمان‏هایش نبوده‏اند. کتاب تنک بود و کم‌حجم با اسمی بزرگانه و به قول معروف دهان‏پرکن: «با عشقی بزرگ». این کتاب ناتمام است. قرار بوده رمانی زندگی‎نامه‎ای شود و نشده. ناتمام مانده است. نویسنده نوشتن آن را دیر شروع می‏کند. طرحش را در سال ۱۹۳۹ با عنوان رمان کوبایی می‏نویسد اما شروعش را می‏گذارد برای دهه ۷۰. و دیر می‏شود. نویسنده تعلل می‏کند در نوشتن و مرگ تعلل و تنبلی نمی‏شناسد. آلبا می‏میرد. و امروز این رمان با ترجمه خوب بهمن فرزانه، ناتمام به دست ما می‏رسد. 
صفحه اول کتاب را که می‏خوانم در همان سطرهای اول غافلگیر می‏شوم: «پدرم در سال ۱۹۰۸ با سمت وزیرمختار از جانب کوبا به رم آمده بود. در آخر همان سال با مادرم آشنا شده و ازدواج کرده بود. در سال ۱۹۱۱ هم من متولد شدم.» یعنی آلبا رگه‏ای کوبایی دارد. هرچه فکر می‏کنم یادم نمی‏آید ۱۰ سال پیش که نقد روان‏شناختی آثار این نویسنده را نوشتم اطلاعی از کوبایی‌بودن او هم داشته‌ام یا نه. دسس‌پدس همیشه در ایران به نویسنده ایتالیایی شهرت داشته. انگار خون ایتالیایی مادر بر خون کوبایی پدر برتری داشته. مطمئنم حتما اشاره‏ای به کوبایی‌بودن این نویسنده در جایی دیده یا شنیده‏ام اما چرا در حافظه من و خیلی از خوانندگان، او همچنان یک ایتالیایی خالص است، سؤال قابل‌تاملی است. اولین جواب من به خودم این است که این نویسنده در همه کارهایش یک ایتالیایی تمام‌عیار است. فضای ایتالیایی آثار او که یادآور سینمای نئورئالیستی ایتالیا در دهه ۵۰ میلادی است، می‏تواند توجیه قانع‏کننده‏ای باشد. از طرفی ایتالیا برای خواننده ایرانی بیشتر از کوبا و جنگ‏های نیشکرش جذابیت دارد. ایرانی‏ها با فضا و حال و هوای ایتالیایی بیشتر سازگارند تا با فرهنگ آمریکای لاتینی کوبا. اما این کتاب ناتمام هیچ نشانی از آن همه ایتالیایی‌بودن ندارد. آلبای جوان سال ۱۹۳۹ حق داشته که خواسته اسم آن را بگذارد «رمان کوبایی». دو صفحه که جلو می‏روم باز یک شگفتی دیگر. این نویسنده نوه کارلوس مانوئل دسس‌پدس ملقب به پدر وطن اولین رئیس‏جمهور کوباست! 
این رمان ناتمام، شرح کودکی‏های او، ازدواجش، مرگ پدرش و جنون مادرش است. و همه اینها را در فضایی کوبایی شرح می‏دهد؛ فضایی کاملا غیرایتالیایی. در این اثر نویسنده به‌شدت از ایتالیا دور شده. او از به قدرت رسیدن باتیستای مستبد می‏نویسد و در تنگنا قرارگرفتن خانواده‏اش در چنین اوضاعی. عشق مثال‏زدنی پدر و مادرش به هم و جنون مادر پس از مرگ پدر تصویر پررنگ این رمان است. تصویری که در رمان‏های دیگر نویسنده ما وضعیت برعکس آن را می‏بینیم. زن و شوهرهای دور از هم، خیانت‏های خانگی و تنهایی زنان خانه‏نشین. جالب است که در جایی از این رمان نویسنده درباره تازگی و قرابت موضوعی که دارد درباره آن می‏نویسد و می‏گوید: «در ایتالیا وقتی می‏گویم دارم کتابی درباره کوبا می‏نویسم لبخندی به من تحویل می‏دهند و می‏گویند چرا مثل سایر کتاب‏هایتان درباره عشق نمی‏نویسید؟ من هم در جواب می‏گویم دارم درباره عشق می‏نویسم؛ عشقی بزرگ.» 
او درباره عشق‌های بزرگی می‏نویسد که منجر به جنون می‏شوند. عشق‏هایی که منجر به پیروزی‏های سیاسی می‏شوند. او در همین کتاب علت تغییرنام آن را شرح می‏دهد. در سال ۱۹۷۷ وقتی با فیدل کاسترو در کوبا ملاقات می‏کند از او سؤال می‏کند چطور توانسته در آن مدت کوتاه این همه کارهای مفید برای کوبا بکند. کاسترو در جوابش می‏گوید: با عشقی بزرگ. آلبا از این جمله چنان خوشش می‏آید که تصمیم می‏گیرد اسم کتابش را تغییر دهد و بگذارد «با عشقی بزرگ». به هر حال چه بی‌عشق و چه با عشق این کوبایی‏ترین کتابی است که از آلبادسس‌پدس مانده و خواننده ایرانی آثار او را مجبور می‏کند بپذیرد که نویسنده محبوبش کوبایی هم بوده است! 
عکس‏ها و شعرها داشتند فراموش می‏شدند. ضمیمه این رمان زندگی‏نامه‏ای ناتمام، دو شعر است از مجموعه شعر «نغمه‌های دختران بهاری» که نویسنده آن را در سال ۱۹۶۸ سروده درباره شورش محصلان فرانسوی. دو شعر از آن مجموعه در این کتاب آمده و بعد از اشعار، چندین عکس در کتاب گنجانده شده. عکس‏هایی که بی‏گمان برای مخاطبان آثار او جذاب و دیدنی است. عکس‏های کودکی آلبا. پدربزرگ رئیس‌جمهورش. عروسی‏اش در پانزده سالگی با آن لباس عروس عجیب و متفاوت و... چه خوب که ناشر، ققنوس، این عکس‏های قدیمی را آخر کتاب آورده است. 
 
ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه