گروه انتشاراتی ققنوس | رمان تاریخی یعنی واقعیت‌پردازی: جواد سید اشرف، مترجم رمان «نرون دروغین»:روزنامه ایران
 

رمان تاریخی یعنی واقعیت‌پردازی: جواد سید اشرف، مترجم رمان «نرون دروغین»:روزنامه ایران

به استناد تاریخ، در دوره کوتاه حکومت امپراتور تیتوس - یعنی دوازده سال پس از مرگ نرون- در متصرفات شرقی امپراتوری روم، مردی ظاهر شد که ادعا می‌کرد نرون امپراتور است. البته همه مردم داستان خودکشی نرون را در سال 68 میلادی شنیده بودند. اما با توجه به نحوه مشکوک مرگ او، بارها در همه جا و بویژه در سرزمین‌های شرقی، این شایعه رایج شد که نرون زنده است و دوباره بر تخت سلطنت می‌نشیند. این مرد ادعا کرد نرون است و طرفداران زیادی پیدا کرد و در دربار اشکانیان فکر به رسمیت شناختن او قوت گرفت تا... لیون فویشت وانگر نویسنده آلمانی براساس این واقعه تاریخی رمان خود به اسم «نرون دروغین» را نوشت که جواد سید اشرف آن را به فارسی برگرداند و انتشارات ققنوس آن را منتشر کرد. این رمان که در سال 1936 نوشته شد یکی از مهمترین آثار در ضدیت با فاشیسم و رژیم نازی‌ها بود. جواد سید اشرف بیش از
25‌ عنوان رمان تاریخی تاکنون ترجمه و منتشر کرده که از میان این آثار رمان «حشاشین»، «دختر مغول»، «فرعون»، «کمبوجیه و دختر فرعون»، «داریوش بزرگ، شاه ایرانیان» و «سلطانه» و... از شهرت و محبوبیت بیشتری برخوردار بودند. در خصوص ترجمه این کتاب تاریخی گفت‌وگویی با جواد سید اشرف انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

آقای سید اشرف، گویا علاقه خاصی به رمان‌های تاریخی دارید. این علاقه از کجا ناشی می‌شود؟
نظر کلی در مورد اینکه چرا به سراغ ترجمه رمان‌های تاریخی می‌روم و به ترجمه این گونه آثار علاقه‌مندم، این است که اعتقاد چندانی به تاریخ مدون ندارم. به خاطر اینکه آنچه مورخان می‌نویسند و به عنوان تاریخ تحویل مردم می‌دهند، همیشه تحت تأثیر جریان‌های اجتماعی روز است و بعد هم اغلب این آثار در زمان وقوع حوادث و رویدادهای تاریخی نوشته می‌شوند و نویسنده را فرصت فاصله گرفتن از حوادث نیست تا غبارها فروبنشیند و بعد به داوری بپردازد. شخصاً رمان‌هایی که به تاریخ پانصدسال اخیر می‌پردازند، ترجمه نمی‌کنم. بنابراین نویسندگان و مورخانی که به حوادث پانصد- ششصد سال پیش می‌پردازند آزادی بیشتر و میدان عمل فراخ‌تری در نقل و نقد دارند و در توصیف اتفاقاتی که می‌افتد معذورات تاریخ معاصر را ندارند.
رمان چقدر بدهکار واقعیت است؟ کسی که رمان تاریخی می‌نویسد هیچ الزامی ندارد که عین واقعه را روایت کند و در نقل قطعاً دخل و تصرف می‌کند.
نویسنده رمان تاریخی چون بدهکار واقعیت نیست، بهتر می‌تواند واقعیت‌ها را بنویسد. کسی که تاریخ عصر خودش را می‌نویسد، همیشه محظورات سیاسی و اخلاقی دارد یا گرایش به تفکر و ایدئولوژی خاصی دارد و همین مسائل سبب می‌شود بدون پیشداوری و گرایش خاص و علایق ضمنی نتواند حوادث را ثبت و ضبط کند. اما اگر نویسنده راجع به کلئوپاترا، راجع به سزار یا روم قدیم و... می‌نویسد، تاریخ حواشی و مسائل غیرواقع را غربال کرده، غبار حوادث فرونشسته و از دل آن حقیقت ، واقعیت رخ عیان کرده است. در نتیجه زمان داوری خودش را به ثبت رسانده است و دست رمان‌نویس نمی‌لرزد، البته مواردی هم در تاریخ قدیم هنوز هست که تحت تأثیر باورهای بی‌پایه و عام است. اما در مجموع نویسنده مجبور نیست که به بیان واقعیت نپردازد و این به نویسنده یک نوع آزادی عمل می‌دهد که بتواند از دیدی متفاوت با دید متعارف، به مسائل اجتماعی و تاریخی بپردازد.
شما چند عنوان رمان تاریخی ترجمه کرده‌اید؟
حدود سی و پنج عنوان کتاب ترجمه کردم که عمده این آثار- شاید 25 عنوان- رمان تاریخی بود. مابقی کتاب‌های متفرقه است که آن هم به دلیل وضعیت بازار کتاب و کسادی صنعت نشر بوده، به هر حال گاهی آدم مجبور می‌شود چیزهایی را که دوست ندارد، بپذیرد و ترجمه کند.
از بین رمان‌های تاریخی که ترجمه و منتشر کرده‌اید کدام یک را بیشتر می‌پسندید و مطالعه آن را به دیگران توصیه می‌کنید؟
در این باره لازم است چیزی بگویم که شاید از دیگر مترجمان هم شنیده باشید. کتاب‌هایی که من دوست دارم، کتاب‌هایی‌اند که اصلاً توفیق عمومی پیدا نکردند. کتاب‌های پرفروش من کتاب‌های متعارف‌تری هستند. کتاب‌هایی که شخصاً دوست دارم، کتاب‌هایی هستند که در طول پنج سال هزار نسخه‌اش هم به فروش نرفت، مثلاً کتابی برای نشر ققنوس ترجمه کردم به نام «گورستان اهل فرنگ» نوشته ریچارد دولینگ که بیش از 10 سال از انتشار آن می‌گذرد. نویسنده این رمان چندان معروف نیست، اما به اعتقاد من آنقدر تقابل فرهنگ‌ها و جنگ تمدن‌ها را به زیبایی و عینی تصویر کرد که مرا مسحور خود کرده است. یک رمان با رویکردی واقعگرا و با طنزی تلخ و خاص، یک جور طنز روشنفکری. من هنوز هم وقتی دلم می‌گیرد به سراغ آن اثر می‌روم و آن را می‌خوانم. هم موضوع و سوژه فوق‌العاده‌ای دارد و هم ترجمه‌اش خوب از کار درآمد، اما از آن استقبال نشد.
در بین اثار شما مخاطبان به کدام یک اقبال بیشتری نشان دادند؟
از رمان «حشاشین» نوشته تامسون گیفورد بیشترین استقبال را کردند و تاکنون دوازده‌بار تجدید چاپ شده است. دلیل استقبال از این رمان هم آن است که داستان بسیار جذابی دارد.  قتل اسرار‌آمیز خواهر ولنتاین، راهبه جوان، برادر او را که وکیل سرشناسی است و در جوانی‌اش راهب یسوعی بوده است آرام نمی‌گذارد و او را به این میدان می‌کشاند. تنها مدرک او هم عکس رنگ و رو رفته از پاریس جنگ زده در سال 1943 است. بنیامین در جست‌وجوی چهار مردی که درعکس دیده می‌شوند و نفر پنجم که عکاس است، با قتل‌های زنجیره‌ای مرموز دیگر مواجه می‌شود همه به این وکیل جوان هشدار می‌دهند و او را از ادامه تحقیقات منع می‌کنند و می‌گویند این ماجرا مسأله درونی کلیساست و واتیکان به هیچ‌کس اجازه دخالت به مسائل درونی کلیسای کاتولیک را نمی‌دهد و... هنوز هم این کتاب توسط نشر ققنوس سالی یک بار تجدید چاپ می‌شود.
یک رمان تاریخی مطلوب باید دارای چه خصوصیاتی باشد تا مورد توجه قرار گیرد؟
اولاً یک استخوان بندی محکم از یک واقعه تاریخی باید داشته باشد. بعد برای این استخوان بندی، نویسنده باید لباس زیبا و مناسبی فراهم کند، یعنی بدوزد. اتفاقات تاریخی بسیار زیادند، مهم این است که نویسنده روی کدام یک انگشت می‌گذارد و با چه هنری آن را می‌پروراند و روایت می‌کند. موضوع مورد انتخاب نویسنده باید ارزش طرح شدن را داشته باشد. بقیه هنر نویسندگی است که از کدام زاویه دید قصه را روایت کند. بعد‌هم نکته‌ای در آن وجود داشته باشد که خواننده را وادار به پیگیری ماجرا کند، مثلاً نقش زنان در تاریخ جهان. چند مورد داشتیم زنانی که در تاریخ نام‌آور شدند، چگونه توانستند در دنیای مردسالار خودشان را نشان دهند و توانایی‌شان را به اثبات برسانند. یکی از رمان‌هایی که در این ارتباط ترجمه کردم رمان «دختر مغول» است که کالین فالکنر نوشته است. موضوع این رمان هم اتفاقاً به تقابل فرهنگ‌ها مربوط می‌شود، مربوط به دوره جنگ‌های صلیبی است.
ترجمه رمان «نرون دروغین» توسط چه کسی به شما پیشنهاد شد؟
لیون فویشت وانگر نویسنده بسیار مشهوری در آلمان است، رمان‌های تاریخی‌اش خیلی پر مخاطب اند، البته نسل جدید آلمان هم مثل نسل امروز ایران بیشتر به آثار فانتزی و آثار سطحی توجه نشان می‌دهند.
رمان «نرون دروغین» تنها کتابی است که از این نویسنده در ایران ترجمه و منتشر شده است و یکی از مؤثرترین و رساترین آثار ادبی ضد فاشیستی است که در کشورهای انگلیسی زبان مورد توجه و تحسین قرار گرفته است. امروز در کل دنیا با دو مسأله مواجهیم. یکی قدرت و قدرت طلبی است، یعنی سیاست‌ورزی جایش را داده به قدرت طلبی، اینکه چگونه می‌شود قدرت را به دست آورد و آن را حفظ کرد. این مسأله معضلات خودش را دارد، مثلاً همین امپراتور نرون اگر چه دیکتاتور و ظالم بوده است اما درعین حال بسیار هوشمند و قوی بود. بعد از آن یکی می‌آید که «نرون دروغین» است، یعنی کاریکاتوری از نرون واقعی است. دیکتاتوری‌اش مانند دیکتاتوری نرون است اما هوش و ذکاوت و قدرت رهبری او را ندارد. به همین دلیل همه چیز را خراب می‌کند. فکر کنید در چنین وضعیتی مردم آن جامعه دچار چه مصیبتی می‌شوند. این رمان در واقع یک پارودی است. این رمان مستقیماً در راستای تخریب و تخطئه حکومت فاشیست هیتلری است. در واقع نرون دروغین، هیتلر است. در عین حال خواننده می‌تواند موضوع را به هر دیکتاتوری منتسب کند، منتها هسته مرکزی رمان می‌خواهد نشان دهد که قدرت طلبی چه به روز مردم جامعه می‌آورد و چه خطراتی دارد.
در معرفی این رمان به «سگ سه سر جهنمی» اشاره مستقیم می‌شود که سه شخصیت اصلی رایش را مدنظر دارد.
منظور از «سگ سه سر جهنمی» هیتلر و گوبلز و گورینگ هستند. البته این مهم و تعیین‌کننده نیست. این شخصیت‌ها در زمان نگارش رمان زنده بودند و چهره‌های مطرحی شناخته می‌شدند و فعالیت اجتماعی داشتند. به نظر من کسی که رمان را می‌خواند، اگر دقت کند، می‌تواند خیلی از مسائل روز و جهانی را در آن ببیند. نگاه کنید در همین منطقه خاورمیانه، از رژیم غاصب صهیونیستی بگیرید تا یمن و مصر و عراق دوره صدام تا کارهایی که امریکا در این منطقه می‌کند - من آدم سیاسی نیستم – ولی برای حفظ قدرت نگاه کنید نتانیاهو چکار می‌کند و چه ترفندهایی در آستین دارد؟
چهره‌هایی مثل وارو و کی یون فرمانداران سوریه در این رمان چقدر با شخصیت‌های واقعی تاریخ همخوانی دارند؟
وارو و کی یون هر دو جزو شخصیت‌های واقعی تاریخ هستند که در سوریه حکمرانی می‌کردند. منتها نه با این مشخصاتی که در کتاب آمده است. اگر قرار بود که همه شخصیت‌ها عین شخصیت‌های تاریخ باشند که دیگر این کتاب رمان نبود، کتاب تاریخ می‌شد. شخصیت‌ها همان شخصیت‌ها هستند اما نویسنده بسته به موقعیت رمان دخل و تصرف‌هایی در بیان جزئیات وقایع دارد.
نرون دروغین یک شخصیت واقعی تاریخ است. در این رمان نکات ریزی وجود دارد که باید خوانده شود تا بر مخاطب آشکار شوند. ظهور نرون دروغین در زمان اشکانیان واقعیتی بود که قابل کتمان نیست. شخصی که به عنوان نرون دروغین شناخته می‌شود و بعد از مرگ نرون می‌آید سر کار، به یک مورد محدود نمی‌شود. دو سه نفر بودند که خود را به جای نرون جا زدند و واقعاً دربار اشکانیان به یکی از آنها پناه داده بود. در تاریخ هم این موضوع مکتوب شده است.
نرون دروغین به شاه اشکانی پناهنده شده بود و پادشاه اشکانی با توجه به اینکه با رومیان درگیر بوده به او قول داده که به عنوان نرون از او حمایت کند و او را به قدرت بازگرداند. البته بعد اشکانیان با رومیان کنار آمدند و این نرون دروغین را گرفتند و کشتند.

 

ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه