مجله رودکی شماره 3
«بازی آخر بانو» اولین رمان بلقیس سلیمانی، منتقد عرصه ادبیات داستانی است که در فصل پایانی سال 84 توسط انتشارات ققنوس منتشر شده است. این رمان اگرچه با حذف و اضافات مجوز چاپ گرفته، اما همچنان یک سروگردن از دیگر رمانهای سال 84 بالاتر ایستاده است. مهمترین ویژگی این رمان، بازتاب حوادث و وقایع سالهای اولیه انقلاب است و روایتی از آرمانگرایی نسل دهه شصت و آشوبهای آن، سلیمانی در نقش ناظری آگاه و بیطرف روایتی از آن سالها به دست میدهد که قابل تأمل است آینهای در برابر آینه نسل ما قرار میدهد که خود را بهتر در آن سالها تماشا کنیم که بر ما چه رفته است؟
گل بانو دختری محصل و باهوش در روستایی درس میخواند و مادرش مردهشوری و مغازهداری میکند. پدرش از دنیا رفته است. حیدر پسر عمویش که بیسواد و سرباز است و معتقد است که عقدشان در آسمان بسته شده، در جنگ اسیر میشود. گلبانو در نهایت زن یک فرمانده بسیجی میشود که هر سال به مقامهای بالاتر تا سرانجام به وکالت مجلس میرسد و بعد رخت وزارت بر تن میکند. و او گلبانو را از مادرش خواستگاری میکند یا به نوعی مادرش را با پول تطمیع میکند تا با این ازدواج موافقت کند، علیرغم میل گلبانو. گلبانو با یک مرد نظامی – امنیتی زندگی تازهای را آغاز میکند و در نقش تازهای جا میافتد. برای همسرش بچهای به دنیا میآورد و ناگهان ورق برمیگردد. در یک توطئه حساب شده بازداشت میشود و همسرش با او قطع رابطه میکند و در نهایت در دادگاه او را به دلیل مسائل سیاسی و طرز تفکرش از تربیت بچه محروم میکنند و بچه را از او میگیرند و تحویل زن اول مرد نظامی – امنیتی میدهند. گلبانو اما سرانجام به دانشگاه راه میبرد و پس از فارغالتحصیل شدن به عنوان استاد دانشگاه در رشته فلسفه مشغول کار میشود، و شوهر سابقش از یک نیروی اطلاعاتی مدارج ترقی را سریع طی میکند و به وکالت و وزارت میرسد.
بلقیس سلیمانی با تبحری خاص سعی دارد تئوری عدم قطعیت را در این اثر به اجراء بگذارد. ضمن این که چگونه گفتن برایش به عنوان یک اصل تلقی میشود و شکل و شیوه روایتهای گوناگون را به تجربه مینشیند. اگر مجاز به انتخاب یک رمان در سال 84 باشم بیتردید همین رمان را انتخاب میکنم.