خردنامه شماره 39
در میان کسانی که به فلسفه اشتغال میورزند و با متون اصلی فیلسوفان رابطهای تنگاتنگ دارند میتوان به طور کلی دو دیدگاه را از هم متمایز ساخت؛ دیدگاه نخست اساساً ترجمه آثار فیلسوفان، بهویژه فیلسوفان قارهای را به زبان فارسی ناممکن تلقی میکند. از این رو، با وجود اینکه بعضی از افرادی که از این دیدگاه حمایت میکنند به زبان مبدأ و مقصد به خوبی آشنا هستند، دست به کار ترجمه آثار فیلسوفان نمیزنند. دیدگاه دوم، ترجمه آثار فیلسوفان به زبان فارسی را ممکن میداند. طرفداران این دیدگاه بر آنند که زبان فارسی قابلیت بیان و مفهومپردازی آثار فلسفی را دارد (اینکه این قابلیت، حداقلی است یا حداکثری و اینکه این قابلیت مستلزم تلاشهایی فردی، جمعی و... است، پرسشهایی است که طرفداران این رویکرد تلاش میکنند بدانها پاسخ دهند).
اما در میان همین افرادی که به ترجمههای آثار فلسفی فیلسوفان غرب به زبان فارسی میپردازند و از خود هم اثری به جای گذاشتهاند میتوان دو رویکرد را مشاهده کرد؛ رویکرد نخستین را میتوان رویکردی متنمحور دانست و رویکرد دوم را نیز میتوان مخاطبمحور به شمار آورد (نگارنده به عمد در اینجا از اصطلاحات ترجمه تحتاللفظی و ترجمه مفهومی سخنی به میان نیاورده است زیرا طرفداران هر دو رویکرد فوق ممکن است ترجمهای تحتاللفظی یا مفهومی از یک متن ارائه دهند). طرفداران رویکرد نخست برآنند که اصالت متن باید در ترجمه حفظ شود و از این رو، برابری یا دقت در ترجمه نقش اساسیای ایفا میکند. اما طرفداران رویکرد دوم درصددند تا در ترجمه، شیوهای را دنبال کنند که برای مخاطب بیشترین جذابیت را داشته باشد. از این روست که طرفداران رویکرد نخست غالباً ترجمههایی را که بر اساس رویکرد دوم صورت میگیرد، بیدقت و فاقد ظرافت فلسفی تلقی میکنند. از سوی دیگر، طرفداران رویکرد دوم هم معمولاً ترجمههایی را که بر اساس رویکرد نخست انجام میپذیرد نامفهوم، مبهم و پیچیده به شمار میآورند. در این مقاله به نقد و بررسی ترجمه «هستی و زمان» مارتین هایدگر که سیاوش جمادی آن را ترجمه کرده است، میپردازیم.
□ در این متن نگارنده تلاش میکند تا به دو پرسش ذیل پاسخ گوید:
1. آیا ترجمه هستی و زمان متنمحور است یا مخاطبمحور؟
2. به طور کلی، متن از دقت (که معیار رویکرد نخست است) و جذابیت (که معیار رویکرد دوم است) برخوردار است یا خیر؟ نگارنده برای اینکه پاسخی برای این پرسشها بیابد متن فارسی این کتاب را با متن آلمانی و متن انگلیسی ذیل مقایسه کرده و تطبیق داده است:
1
متن آلمانی (ص 2)
متن انگلیسی (ص 20)
متن فارسی (ص 59): پرسشی که در اینجا بر آن دست نهادهایم البته پرسشی دلبخواه نیست؛ این پرسش پژوهش افلاطون و ارسطو را در جوش و خروش نگه داشته اما از پی آن در مقام پرسشی موضوعی در جستاری واقعی مسکوت مانده است. توضیح: در این مورد باید گفت متن فارسی چندان روشن نیست (هرچند که جمله آلمانی هم از ابهام برخوردار است). به لحاظ مفهومی میتوان گفت که به نظر هایدگر پرسش از وجود در پژوهش افلاطون و ارسطو مطرح بوده و محور اصلی فلسفه آنها را تشکیل داده است اما پس از آن، چنین پرسشی به عنوان پرسشی موضوعی در پژوهشی واقعی مسکوت ماند. مشکل در اینجا نهفته است که «پرسش» در جمله فوق نقش فاعل را ایفا میکند زیرا چگونه پرسش میتواند پژوهش افلاطون و ارسطو را در جوش و خروش نگه دارد. مترجم در این مورد تلاش کرده است که ترجمه دقیق و تا حدی تحتاللفظی را از متن ارائه دهد.
2
متن آلمانی (ص2)
متن انگلیسی (ص 21)
متن فارسی (ص 60): و آنچه در روزگار پیشین از طریق جد و جهدی تمام در تفکر از پدیدارها فراچنگ آمده بود، اگرچه ابتر و دورخیزی نوپا و ابتدایی بود، اکنون دیری است که ناچیز و خوارمایه شده است.
توضیح: به نظر میرسد که در این مورد دقت فدای جذابیت شده است زیرا اگرچه متن فارسی به لحاظ ادبی ویراسته و زیباست اما جمله آلمانی چندان دقیق ترجمه نشده است. جمله فوق را میتوان اینگونه ترجمه کرد: «و آنچه پیش از این در بالاترین [سطح] جدیت تفکر، از پدیدهها فراچنگ آمده بود ــ اگرچه ناتمام و کوششهایی ابتدایی بود ــ دیری است که ناچیز شده است.» در اینجا مترجم عبارت Denkens in der höchsten Anstrengung des را «از طریق جد و جهدی تمام در تفکر» ترجمه کرده است.
3
متن آلمانی (ص 2)
متن انگلیسی (ص 21)
متن فارسی (ص 60): اما ماجرا به همینجا ختم نمیشود. بر زمینه رویکردهای آغازین یونانیان به تفسیر هستی، کیشی جزماندیش بالیدن گرفته است که نه تنها پرسش در باب معنای هستی را زاید و نابجا میخواند، بل بر غفلت از این پرسش هم مهر تأیید میزند.
توضیح: در اینجا نکات بسیاری وجود دارد که باید مطرح شود:
1. مترجم عبارت Nichtnurdas را «اما ماجرا به همینجا ختم نمیشود» ترجمه کرده است. در اینجا آشکار است که جمله، مفهومی ترجمه شده است.
2. مترجم عبارت Ansatz را رویکرد ترجمه کرده است؛ حال آنکه مترجم همین واژه را در جاهای دیگر متفاوت معنا کرده است. از جمله: در صفحه 145 و 166 و 261 متن فارسی، واژه Ansatz را آغازیدنگاه ترجمه کرده است (متن انگلیسی starting). اما در صفحه 150 متن فارسی، واژه Ansatz را آغازگاه ترجمه کرده است. در صورتی که در اغلب موارد این واژه به معنای «کوشش» است.
3. مترجم عبارت ein Dogma را «کیشی جزماندیش» ترجمه کرده است. آیا چنین ترجمهای صحیح است؟ اگر چنانکه مترجم عمل کرده است ما واژه Dogma را «کیشی جزماندیش» ترجمه کنیم، آنگاه چه واژهای را باید معادل با واژه Dogmatismus بگیریم؟ روشن است که واژه Dogmatismus به معنای جزمگرایی، مکتب و کیش جزماندیش است. حال آنکه واژه Dogma به معنای «اصل جزمی» است.
4
متن آلمانی (ص 2)
متن انگلیسی (ص 21)
متن فارسی (ص 60): میگویند که هستی کلیترین و تهیترین مفهوم است. پس فینفسه در مقابل هر کوششی که آهنگ تعریف آن کند ایستادگی میکند.
توضیح: در این مورد ترجمه دقیق نیست. زیرا 1. عبارتی در متن فارسی هست که در متن آلمانی وجود ندارد. در اینجا مترجم برای اینکه جمله را زیبا و جذاب کند کلماتی را به متن افزوده است. 2. مترجم، تفسیر خود را هم در ترجمه به صورت واضح و آشکار وارد کرده است. در متن آلمانی و انگلیسی، واژهای که بر «پس» دلالت داشته باشد وجود ندارد. واژه «پس» در اینجا به نوعی استنتاج اشاره دارد؛ یعنی با توجه به اینکه هستی کلیترین و تهیترین مفهوم است «پس در مقابل هر کوششی که آهنگ تعریف آن کند ایستادگی میکند». اما این یک تفسیر است. میتوان اینگونه هم تفسیر کرد؛ هستی کلیترین و تهیترین مفهوم است زیرا در مقابل هر کوششی که آهنگ تعریف آن کند ایستادگی میکند. به عبارت دیگر: با توجه به اینکه مفهوم هستی در مقابل هر کوششی که آهنگ تعریف آن کند ایستادگی میکند پس این مفهوم کلیترین و تهیترین است. بحث نگارنده در اینجا این نیست که کدام تفسیر درست است بلکه نکته مورد نظر نگارنده این است که حداقل در اینجا میتوان میان ترجمه و تفسیر تفاوت و تمایز گذارد؛ بدین نحو که واژه پس یا زیرا را میتوان داخل کروشه نهاد.
5
متن آلمانی (ص 2)
متن انگلیسی (ص 21)
متن فارسی (ص 60): از این رو، آنچه از فرط ابهام و مستوری در فلسفهورزی باستان پیوسته مایه تشویش خاطر بود اینک چنان شده است که در بداهت و خودپیدایی از روز روشنترش گیرند؛ چندان که اگر کسی هنوز در پرسش از آن پا فشرد، به خطا در روش متهمش میکنند.
ترجمه نگارنده: بدین ترتیب، آنچه به عنوان امری پنهان و نهفته، فلسفهورزی باستان را دچار تشویش کرد و در آن باقی ماند تبدیل به بداهتی همچون روز روشن شده است؛ به طوری که ... .
توضیح: نکات متعددی در اینجا وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد.
1. عبارت als Verborgenes اشتباه ترجمه شده است. زیرا این عبارت به معنای «امر پنهان و نهفته» است.
2. عبارت «und in ihr erhielt» ترجمه نشده است.
3. عبارت eine methodische Verfehlung، «خطا در روش» ترجمه شده است. این عبارت را میتوان خطای روشی هم ترجمه کرد.
6
متن آلمانی (ص 2)
متن انگلیسی (ص 22 ـ 21)
متن فارسی (ص 60): در آغاز این جستار نمیتوان به تفصیل پیشداوریهایی را شرح داد که هر دم از نو این باور را در اذهان میکارند و میپرورند که پرسش در باب هستی فاقد ضرورت است.
ترجمه نگارنده: در آغاز این پژوهش، پیشداوریهایی که هر دم از نو بینیازی به پرسش از وجود را میکارند و آن را حفظ میکنند، نمیتوانند مورد بحث قرار گیرند.
توضیح: در این مورد هم عبارتهایی را میتوان در متن فارسی مشاهده کرد که در متن آلمانی وجود ندارند. برای مثال، عبارت باور و اذهان. به نظر میرسد مترجم در این مورد هم به منظور زیبایی و جذابیت متن، این عبارات را افزوده است. افزون بر این، عبارتwerden erörtert به معنای شرح دادن نیست بلکه به معنای مورد بحث قرار گرفتن است. فعل hegen هم به معنای پروردن که به طور ضمنی نوعی رشد و نمو را در بر دارد، نیست بلکه به معنی محافظت کردن و حفظ آن است.
7
متن آلمانی (ص 3)
متن انگلیسی (ص22)
متن فارسی (ص 61 ـ 60): این پیشداوریها در خود هستیشناسی باستانی ریشه دارند. از سوی دیگر، تفسیر بایسته این هستیشناسی هم ــ با نظر به خاکی که بالیدنگاه مفاهیم بنیادین هستیشناسی بوده و با توجه به میزان تناسب و میزان کامل بودن برهان اثبات مقولات ــ میسر نخواهد شد؛ مگر آنگونه پرسش در باب هستی را دلیل راه ساخته باشیم که پیشاپیش روشن شده و پاسخ یافته باشد.
ترجمه نگارنده: این پیشداوریها در خود اونتولوژی باستان ریشه دارند. این اونتولوژی هم تنها ــ با توجه به زمینی که مفاهیم بنیادین اونتولوژیکی در آن رشد میکنند، [یعنی] با توجه به متناسب بودن اثبات مقولات و کامل بودن آنها ــ میتواند به قدر کفایت در لوای پرسش از وجود که پیشاپیش روشن شده و پاسخ یافته باشد، تفسیر شود.
توضیح: نکاتی که در این مورد میتوان مطرح کرد به قرار ذیل هستند:
1. ساختار متن آلمانی با ساختار متن فارسی تفاوت دارد. آشکار است که متن فارسی بر اساس متن انگلیسی ترجمه شده است.
2. ترجمه دقیق نیست. زیرا عبارت die ontologischen Grundbegriffe به معنای مفاهیم بنیادین اونتولوژیکی یا اگر بخواهیم همان عبارات مترجم را به کار ببریم به معنای مفاهیم بنیادین هستیشناختی است. در اینجا ontologische، به اشتباه هستیشناسی ترجمه شده است.
8
متن آلمانی (ص 15)
متن انگلیسی (ص 36 )
متن فارسی (ص 91): اثبات تقدم هستومندی ـ هستیشناختی دازاین ممکن است ما را به گمراهه این گمان افکند که این هستنده نهتنها در معنای دریافتپذیری «بیواسطه» خود، بل همچنین به لحاظ از پیشدادگی «بیواسطه» نوع هستیاش باید از حیث هستومندی ـ هستیشناختی، دادهای پیشین هم باشد.
ترجمه نگارنده: تقدم اونتیکی ـ اونتولوژیکی که در مورد دازاین به اثبات رسیده است میتواند ما را به این گمان افکند که این هستنده نهتنها در معنای حضور بیواسطه خود هستنده بلکه همچنین با توجه به پیشدادگی بیواسطه نوع وجودش باید از لحاظ اونتیکی ـ اونتولوژیکی هم اصالتاً داده شده باشد.
توضیح: عبارت Derfür das Dasein nachgewiesene ontisch-ontologische Vorrang اشتباه ترجمه شده است. روشن است که Der حرف تعریف Vorrang است. از همین رو این عبارت باید چنین ترجمه شود: «تقدم اونتیکی ـ اونتولوژیکی که در مورد دازاین به اثبات رسیده است.» به عبارت دیگر چیزی که ما را به این گمان میاندازد که این هستنده باید از حیث اونتیکی ـ اونتولوژیکی، دادهای پیشین باشد، «اثبات تقدم هستومندی ـ هستیشناختی دازاین» نیست بلکه «تقدم اونتیکی ـ اونتولوژیکی دازاین» است. عبارت primär قید است و در ضمن به معنای «پیشین» هم نیست. علاوه بر این میتوان مشاهده کرد که همین بخش از جمله فوق با متن انگلیسی شباهت بسیاری دارد.
ارزیابی نهایی: نگارنده در آغاز مقاله این دو پرسش را مطرح کرد که 1. آیا ترجمه هستی و زمان متنمحور است یا مخاطبمحور؟ 2. به طور کلی متن از دقت (که معیار رویکرد نخست است) و جذابیت (که معیار رویکرد دوم است) برخوردار است یا خیر؟ در پاسخ به پرسش نخست میتوان گفت که ترجمه هستی و زمان غالباً مخاطبمحور است (اگرچه مواردی هم وجود دارد که میتوان آن را متنمحور دانست اما این موارد اندکند). در پاسخ به پرسش دوم نیز باید گفت که متن فارسی به طور کلی از جذابیت و زیبایی برخوردار است. اما آیا این سخن به معنای این است که متن فاقد دقت است؟ نگارنده در این مورد ناگزیر است تا موضعی محتاطانه اتخاذ کند زیرا بررسی نگارنده صرفاً به چند صفحه از این کتاب محدود میشود. نگارنده بر اساس بررسی همین چند صفحه میتواند بگوید که متن از دقت کافی برخوردار نیست. اما چنین قضاوتی را نمیتوان به کل کتاب تعمیم داد؛ مگر آنکه بخش قابل توجهی از آن را بررسی کنیم.