گروه انتشاراتی ققنوس | خشونت؛ تکرار؛ قربانی (مرورِی بر ویتسک)
 

خشونت؛ تکرار؛ قربانی (مرورِی بر ویتسک)

روزنامه عصراقتصاد

کارل گئورگ بوشتر (BUCHNEY) در 17 اکتبر 1813 در آلمان به دنیا می‌آید و در سن 23 سالگی با ابتلا به بیماری تیفوس در سال 1837 جان می‌سپارد . او مانند بسیاری از قلم به دستان عرصه نمایشنامه نویسی در رشته پزشکی تحصیل می‌کرده و در انقلاب‌های کارگری قرن نوزدهم آلمان هم نقش به سزایی داشته است. رساله پایان‌نامه وی درباره سیستم عصبی جمجمه نام دارد که بی‌ارتباط بهبیماری خودش نیز نبوده و پیش از مقام استادی و تدریس در دانشگاه زوریخ در رشته فیزیولوژی و آناتومی سیستم عصبی مرگ او را درمی‌رباید. ویتسک به عبارتی آخرین نمایشنامه بوشنر است. داستانی به غایت شبیه زندگی او. سربازی که بایک پزشک در جریان مرگ آسای یک جنگ در چالش است و دختری که مخفیانه به عشق او تن داده است. درست زندگی خود بوشنر بااین تفاوت که پزشک و سرباز هر دو ، دو وجه خود بوشنر به حساب می‌آیند. دو وجهی که بسیار با یکدیگر در رقابت قدرت به سر می‌برند. غالب کسانی غالب کسانی که هم نویسنده  به ویژه نمایشنامه‌نویس بوده اند و هم پزشک، چالش خویش را با مفاهیم پزشکی در نمایشنامه‌هاشان ارائه کرده‌اند. اعلی نمونه آن چخوف است. یا داستایفسکی در رمان‌هایش یا ساعدی و صادقی در ادبیات خودمان. در اکثر آثار اینان، پذیرفن یا نپذیرفتن نگاه ماتریالیستی یک پزشک به کائنات بسیار مورد مداقه و گاه جنگ قرار گرفته است. انگار که روح نوشتاری و واکادی یک نویسنده در قبال شخصیت‌های آثارش با نگاه یک پزشک کههمین کار را با بیمارش می‌کند، گاه در تناظر باشد و گاه در تنافر. ویتسک از دو نگاه بسیار بهره‌مند است. یکی بحث خشونت و مرگ که گویی ذاتی یکدیگرند و در ساحت فلسفی‌شان انگار دو روی یک سکه‌اند و دیگری نگاه طنزآلود در بستر زبان. زبان متن ویتسک،‌ زبانی طنزآلود در بستر زبان. زبان من ویتسک ،‌زبانی طناز است. در عین جدیت و خشونت، سعی در بر ساختن فضایی گاه فانتزی و بعد کمیک دارد و اگرچه معمولا این دو با یکدیگر نقطه مشترکی ندارند. اما در آثار او به ویژه در ویتسک به حدی قابل قبول تجلی می یابند . انگار که مثلا در ویتسک پیش‌درآمد آن فضای مخوف و طناز ابزورد است. ویتسک با تصویر کردن اتفاقی مکرر – که همین تکرار بدها از مولفه‌های ابزورد نویس‌ها به ویژه در ساختار زبان بود - ، و البته همواره و تا همیشه رعب‌آور، پایان رویای جامعه آرمانی را علنی می‌ کند. نجات دهنده‌ای بشری در کار متن نیست تا شخصیت «ماریا» پایش را مانند مسیح بشوید و رستگار شود. ویتسک، مرد کارد به دست – که لایه‌های خشونت متن را علنی می‌سازد خود قربانی دیگری می‌شود. قربانی جامعه‌ای که خیانت و آزار، خشونت و قربانی، هنجارترین منش و سلوک آن جامعه است. طرفه آنکه این تصویر در نیمه اول قرن نوزدهم شکل گرفته است؛ نه امروز در قرن بیست و یکم. یعنی اگر نگوییم «تیزبینی»، شباهت دغدغه‌های آن عصر با امروز ، خود مطلبی قابل تامل است. انگار که نمایشنامه‌نویسی از بدو پیدایشش در پنج قرن پیش از میلاد مسیح تا امروزه روز، درصدد کشف همین فرضیه و اثبات آن است. جامعه‌ای که با ایده‌آل بسیار فاصله دارد و البته سوال مطروحه این است که آیا اگر جامعه‌ای ایده‌آل وجود داشت، اساساً  تئآتر،‌نمایشنامه‌نویسی و یا فلسفه شکل اینچنینی به خود می‌گرفت؟ آیا اگر اعتراض را از تآثر بگیریم، چیزی در ذات آن باقی می‌ماند که ارزش نگارش، اجرا و تماشا را داشته باشد؟ می‌گویند بوشنر در کنار پزشکی، به اساس زیست‌شناسی و فلسفه هم علاقه‌مند بوده است. آثار او هر چند در جوان‌ترین سال‌های یک انسان در آستانه مرگ نگاشته شده‌اند، اما حاکی از همین اتفاقند. نمایشنامه‌های مرگ دانتون، داستان لنتس و لئونتس ولنا از دیگر آثار او هستند. همچنین در اواخر عمر بر آن بود تا نمایشنامه اوراتسیا نوشته پیترو آرتینو (1556-1493) را که در اواخر رنسانس به مقام کاردینالی در ونیز رسید و از معترضین دستگاه پاپ بود،‌بازنویسی کند که مجال نیافت. ویتسک هم اکنون از نمایشنامه‌های فرهنگ‌ساز و سبک‌ساز زبان آلمانی به شمار می‌رود. در پایان نمایشنامه، متنی به غایت پست مدرن به عنوان تعلیته توسط معایز مولر از نویسندگان دیگر آلمان نوشته شده که برای شناختن روح بوشنر و آثارش بسیار مفید است و ای کاش در مقدمه چاپ می‌شد. این متن توسط ناصر حسینی مهر ترجمه شده و در نشر ققنوس در 1100 نسخه و در سال 1384 به چاپ رسیده است. ناصر حسینی مهر از اهالی تئآتر است و پس از سال‌ها زندگی در آلمان گویا مدتی است که به ایران آمده است. 
 
ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه