ادبیات داستانی کشور ایتالیا تاکنون حضور چشمگیری در کشور ما داشته و نویسندگانی از این کشور هماکنون در ردیف نویسندگان آشنا با ذهنیت قشر کتابخوان اهل ادبیات محسوب میشوند. تازهترین کتابی که از یک نویسنده ایتالیایی در ایران به چاپ رسیده، رمانی است تحت عنوان «عشق و جنایت در سیسیل».
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، ادبیات داستانی ایتالیا که با ترجمه آثاری از «اینیاتسیو سیلونه»، «ایتالو کالوینو»، «لوئیجی پیراندللو»، «آلبادسس پدس» و... بیشتر به ایرانیها معرفی شده هماکنون با چهرههای تازهای روبروست که گرچه تاکنون نامی از آن نشنیدهایم، لیکن قدرت و صلابتی که در آثارشان وجود دارد ما را با سویه دیگری از دنیای دیگران آشنا میکند.
تازهترین کتابی که از یک نویسنده ایتالیایی به چاپ رسیده رمانی تحت عنوان «عشق و جنایت در سیسیل» است. رمانی با جهتگیریهای تازه ادبی که تاکنون نظیرش را کمتر در آثار ترجمه شده از نویسندگان ایتالیا دیدهایم.
داستان «عشق و جنایت در سیسیل» همانگونه که از نامش پیداست در محدوده سیسیل میگذرد. ناحیهای که حالا دیگر نامش با جرم و جنایت و مافیا یکی شده و نام بردن از هر کدام دیگری را در ذهن تداعی میکند.
«عشق و جنایت در سیسیل» رمانی راحت خوان است که در همان صفحات اول اعتماد خوانندهاش را جلب میکند و خیلی زود ذهنیت او را با ذهنیت شخصیتها پیوند میدهد.
آنچه که در روند داستانی این اثر روی میدهد بیشباهت لوئیجی کاپوانا نویسندهای است که اهل سیسیل است و خوب و بدهای مردم این ناحیه مشهور در جهان را به خوبی میشناسد. به اغلب آثار تصویری و نوشتاری برآمده از حال و هوای سیسیل نیست، اما شیوه برخورد نویسنده با موضوعی تکراری باعث شده که تعلیقی دیگرسان عمق اندیشه او را به خوبی نمایان سازد و به دنبال آن خوانندهاش هم از این موهبت بیبهره نماند.
کلیت ماجرای این رمان برآمده از عذاب وجدان است که بر اثر یک جنایت پدید آمده و «مارکی» به عنوان شخصیت اصلی رمان برای برون رفت از این مرگ تدریجی تا سرانجام کار دست و پا میزند.
لوئیجی کاپوانا که رمان «عشق و جنایت در سیسیل» شاهکار ادبیاش محسوب میشود، برای ورود به تار و پود ماجرا و عمق وجودی شخصیت ها نهایت تلاشش را به کار گرفته و تصویری ارایه داده است که ناخودآگاه تاثیر عجیبش را میگذارد و نام او را بیش از پیش در ذهن حک میکند.
گرچه این رمان به لحاظ ساختار داستانی دارای فراز و فرودهایی طبیعی است و تاکید نویسنده بر یک شخصیت محوری یا توصیف فضا و اشیا در بسیاری موارد کسل کننده و طولانی شده، اما حفظ تسلسل ذهنیت خواننده در رعایت خط اصلی رمان با همه پرشهای بعضا غیر لازم کاری مثالزدنی است.
کاپوانا ظاهرا قبل از آن که دیدگاهی داستانی داشته باشد، متمایل به وجه تصویر است و آنگونه که پیداست علاقه زیادی به عالم سینما دارد. او در تمام پیکره رمانش آنچنان عنصر تصویر را جایگزین عناصر دیگر داستانی کرده که خواننده به خوبی با زیر و بم شخصیتها و اتمسفر داستان مواجه میشود و همه آنها را بر پردهای سیسیل به عنوان منطقهای عقب افتاده که همواره مکانی امن برای گروههای تبهکار بوده ظاهرا نیازمند یک دوبارهسازی درونی است. از خیال تصور می کند که گاهی تا مقابل چشمانش پیش میآیند.
مارکی در رمان «عشق و جنایت در سیسیل» قربانی ذهنیتی مخرب است که ظاهرا میراث اجدادی اوست. این شخصیت به دلیل تمکن مالی و نفوذ اجتماعی بدون آن که خود بخواهد به هیولایی بدل شده که علاقهمند است همه چیز و هم کس را در اختیار داشته باشد و برای رسیدن به این خواسته دست به جنایت میزند.
نکته جالب توجه در مورد شخصیت بیمار مارکی این است که او با تمام شقاوتش درست مانند شخصیت «راسکلنیکوف» در «جنایت و مکافات» شخصیتی قابل ترحم است و نویسنده به خوبی توانسته محکوم بودن او و پرورش یافتنش را در محیطی تحمیلی به نمایش بگذارد.
مارکی بر خلاف دیگر شخصیتهای سیسیلی که در جاهای دیگر دیدهایم یک سوال ازلی و ابدی را با خود یدک میکشد و گرچه نمی تواند خود را از چنبره پنهان سرمایهداری و سایه سهمگین پدرسالاری رها کند، اما جنایت و رسیدن به اهداف شخصی و گروهی را پایان کار نمیداند.
جنایتی که روح و روان مارکی را تخریب کرده گرچه جنایتی غیر قابل گذشت است و او را همواره از آینده هراسان کرده، اما پشیمانی مشهود او در روند رمان و ایجاد حس همدردی بین او و خواننده باعث میشود که مارکی نه به عنوان یک جنایت کار بلکه به عنوان یک بیمار جلوه نماید؛ بیماری که قبل از هرچیز دیگر به مداوای روح و روان نیاز دارد و شاید خودش هم نداند که این بلای خانمانسوز از کجا در زندگیاش رخنه کرده است.
شخصیت محوری این رمان با حسی لوئیجی کاپوانا و چند تن دیگر از نویسندگان اهل ناحیه سیسیل در حد توان کوشیدهاند که نفوذ استثمارگرایانه سران مافیا را به جهت ایجاد آیندهای نامطمئن برای اهالی این بخش نفرین شده مورد نقد قرار دهند. برآمده از همان سوال ازلی و ابدی که هرگز به طور مستقیم به آن اشاره نشده، با همه مصونیتهایش برای سرپوش گذاشتن به جنایت هرگز نمیتواند خودش را از چنبره عمل غیرانسانیاش رهایی بخشد و همواره با واکنشهای گوناگون در مقابل هجوم ذهنیات ریز و درشت خودش را هرچه بیشتر در کانون مجازات قرار میدهد.
«عشق و جنایت در سیسیل» با تمام روانی و سادگیاش دارای مفهومی سترگ است. لوئیجی کاپوانا توانسته است با دستمایه قرار دادن موضوعی تکراری قاتل و مقتول را به یک اندازه تلف شده به حساب آورد.
مارکی به عنوان قاتل درست مانند شخصیتی که به سفارش او کشه شده قابل ترحم است و حتی در مواردی روزگارش از آنچه که باید باشد بدتر میشود. اتفاقاتی که پس از روی دادن جنایت برای او اتفاق میافتد، همگی اتفاقاتی رقت بارند که او برای گریز از آنچه مرتکب شده تسلیم آنها میشود.
یکی از صحنههای به یادماندنی «عشق و جنایت در سیسیل» صحنه رویارویی مارکی با کشیش جهت اعتراف به قتل است. این صحنه که می توان از آن به عنوان تصویریترین و تاثیرگذارترین صحنه رمان یاد کرد بر خلاف میل باطنی خواننده اتفاق می افتد.
خواننده که در روند رمان با شخصیت مارکی پیوند خورده و همواره به دنبال راهکاری از سوی نویسنده برای نجات اوست، به ناگاه او را در مرزی از جنون مییابد که با پشت پا زدن به همه پناهگاههای خیالی تصمیم گرفته که همه چیز را تمام کند. کاپوانا با ایجاد این فضا در بهترین جای رمان یک بار دیگر به محکومیت ناگزیر مارکی در مواجهه با یک زندگی ناخواسته صحه میگذارد.
در این بخش از رمان است که خواننده در مییابد ظاهرا مارکی باید سادگی اثری چون «عشق و جنایت در سیسیل» که ای کاش زودتر به فارسی ترجمه میشد، روح مخاطبان ایرانی را هرچه بیشتر با ادبیات کشور ایتالیا درگیر میکند. بار گناه نیاکانش را یک تنه به دوش بکشد و سرانجامی دیگر برای خود رقم بزند.
لوئیجی کاپوانا نویسندهای است که اهل سیسیل است و خوب و بدهای مردم این ناحیه مشهور در جهان را به خوبی میشناسد. ظاهرا دلیل اقبال این اثر در کشور ایتالیا ریشه در نوع نگاه نویسنده آن داشته باشد. سیسیل به عنوان منطقهای عقب افتاده که همواره مکانی امن برای گروههای تبهکار بوده ظاهرا نیازمند یک دوبارهسازی درونی است.
لوئیجی کاپوانا و چند تن دیگر از نویسندگان اهل ناحیه سیسیل در حد توان کوشیدهاند که نفوذ استثمارگرایانه سران مافیا را به جهت ایجاد آیندهای نامطمئن برای اهالی این بخش نفرین شده مورد نقد قرار دهند.
به نظر میرسد که نوع نگاه نویسندگانی چون کاپوانا هماکنون در ایتالیا ریشه دوانده و روز به روز هم بیشتر نمود مییابد. سادگی اثری چون «عشق و جنایت در سیسیل» که ای کاش زودتر به فارسی ترجمه میشد، روح مخاطبان ایرانی را هرچه بیشتر با ادبیات کشور ایتالیا درگیر میکند. اغلب آثاری که از زبان ایتالیایی به فارسی برگردانده شدهاند دارای فضاهایی دیرفهم هستند که به هر حال خوانندههای خاص را میطلبد. «عشق و جنایت در سیسیل» اثری است که تاثیرش را تا مدتی طولانی در ذهن خواننده به جا میگذارد.
نام نویسنده و مترجمی توانا چون بهمن فرزانه به خودی خود اعتماد مخاطب را در پی دارد. مترجمی که بخش عظیمی از شناخت ادبیات جهان را مدیون او هستیم.
رمان «عشق و جنایت در سیسیل» در سال 1386 توسط نشر ققنوس به چاپ رسیده است.
کد مطلب : 14779
طرح روی جلد کتاب
جشنواره شعر فجر از جوانان و استعدادهای استانی حمایت می کند
اختصاص 90 میلیارد ریال به فعالیتهای قرآنی
«زندگی من: فیدل کاسترو» منتشر شد
رمان «گابریل گارسیا مارکز» فیلم می شود
خشونت از زاویهای دیگر
تکمیل آثار آیتالله معرفت، بهترین تجلیل از این قرآن پژوه است
شرایط جوی کارگاه آموزشی کتابداری را تعطیل کرد
داستان و رمان کودک و نوجوان، بعد از انقلاب پا گرفت
خبرگزاری کتاب