و که در تو است از او که در جهان است بزرگتر است
انجیل یوحنا،باب چهارم،آیهی ۴
۱- عمر زیادی از جایزههای ادبی در ایران نمیگذرد. پاییز هم فصل جایزههای ادبی است و در اواسط این فصل معمولا فهرست کاندیداهای مرحلهی نهایی جایزهها معرفی میشود. یقینا هر انتخابی براساس سلیقهای خاص انجام میشود و کتابهای زیادی ناگزیر از فهرست خارج میشوند. بارها و بارها از گوشه و کنار اعتراضاتی دربارهی داوریها شنیده شده است. وقتی قضیه جالبتر میشود که هر از چندی یکی از کسانی که در مجموعهی داورها بوده و بنابه دلایلی کنارهگیری کرده است، گوشهای – فقط گوشهای – از هزارتوی عجیب و غریب داوریها را در این جوایز ادبی افشا میکند. بعد هم دستاندرکاران جوایز ادبی با بهانههایی نظیر غیرمنطقی بودن اعتراضات و لزوم حمایت از جایزههای خصوصی قضیه را ماستمالی میکنند و دوباره روز از نو روزی از نو.در اینکه بسیاری از اعتراضات، صرفاً بهانهجویی است شکی وجود ندارد. اما گاهی اتفاقاتی میافتد که غیرقابل هضم است.
۲- «دود مقدس»، دومین مجموعه داستان شیوا مقانلوست. اکثر نویسندگان زن ایرانی یا فقط و فقط چنان از آشپزخانه (قلمرو پادشاهیشان لابد!) مینویسند که آدم فکر میکند در خارج از این قلمرو زندگی در جریان نیست یا آنقدر فیمینیستبازی در میآورند که انگار یادشان رفته همانطور که ادعا میکنند پشت هر مرد موفقی یک زن بوده، پشت بسیاری از مردهای ناموفق تاریخ هم زنها قرار داشتهاند. در این میان خواندن داستانهایی که نگاه متفاوتی به زن دارد غنیمت است. به همین دلیل مجموعه داستان «دود مقدس»، به نظر من کتاب مهمی است. نویسنده در این کتاب، از زن تصویری را نشان ارائه میکند که میتواند فاعل باشد، میتواند بر زندگی واقع شود. زنِ داستانهای کتاب دود مقدس، اگرچه خوب روایت شدهاند اما این تنها ویژگیشان نیست. پشت این داستانها نویسندهای روشنفکر دیده میشود. نویسندهای که روشنفکریاش، محصولِ نگاه عمیق و متفاوت او به درون شخصیتهای داستانیاش است. آدمهای داستانِ مقانلو واقعیتِ همان کاراکترهای ابتری هستند که در کتاب نویسندگان آشپزخانهای، نقابِ «عامهپسند» بودن را به صورت دارند
۳- به جرات میتوانم بگویم لنگهی نگاهِ شیوا مقانلو را در ادبیات داستانی این سالها کمتر دیدهام. نگاه او به زن، جسورانه و بیرحمانه اما هنرمندانه است. واقعا در مقابل اینهمه داستانهای کلیشهای دربارهی مردانی که از زن آشپزخانهای سرویس میگیرند و خیانت میکنند؛ واقعا چند داستان مثلِ داستانِ «یک دوستی سه نفره» خواندهاید که در آن «زن» خیانت میکند و یک داستان را پیش میبرد؟ اینکه نویسندهای چنین نگاه جسورانهای را به جهان پیرامونش دارد و توانسته در یک روایتِ کمنقص داستانی، ایدهاش را اجرا کند ارزشمند نیست؟
۴- اکثر مسوولان جوایز ادبی ژستِ روشنفکرانه و مخالفِ جریان آب به خود میگیرند. اما آنها به نام کلمهی تهوعآور این روزها یعنی «اعتدال»، کتابهایی را انتخاب و تبلیغ میکنند که نویسندگانشان نگاهی باسمهای به اجتماع پیرامونشان دارند. واقعا اینهمه زنهای تکراری و غیرواقعی در داستانها (که نمونهاش را کمی روتوششدهتر در سریالهای تلویزیونی میبینیم) به اندازهی کافی ادبیات داستانی ما را سطحی نکرده است؟ آقایان، روشنفکری فقط انتقاد از ممیزی کتاب و برگزاری یک جایزه با زد و بند نیست. حالمان به هم خورد از اینهمه داستان آشپزخانهای!
۵- ظاهراً بسیاری از نویسندگان ما در این سالها به این نتیجه رسیدهاند که نویسنده، کسی است که مدادهایش را تیز میکند، مینشیند پشت میز و مینویسد. اینطوری خطرش کمتر است! تاسفآَور است که ادبیات ما به روزی افتاده که نگاهِ متفاوت و روشنفکرانه، جایش را به نگاهِ کارمندی داده است. این دسته از نویسندگان یا در روزنامههای جناح راستی کار میکنند یا در فلان ادارهی دولتی مشغول به کار هستند و واضح است که ناگزیر، جهان دوروبرشان را سانسور میکنند و طبیعتاً شخصیتهای داستانهایشان، خارج از نقابِ پذیرفته شدهی اجتماعی رفتار نمیکنند. (البته هستند معدود نویسندگانی که چنین شغلهایی دارند اما یا نمینویسند یا اگر مینویسند، «کارمند» داستانهایشان نیستند.) نتیجهی چنین فرایندی، گسترش معنای ممیزی در ذهن نویسنده است.ممیزی، فقط عدم صدور مجوز برای یک کتاب نیست. اینکه نویسندگان ما خودشان را سانسور میکنند و مسوولان جوایز ادبی، ادبیات سطحی و آشپزخانهای و حداکثر ادبیات کارگاهی را تبلیغ میکنند، معنایی جز ممیزی ندارد.
۶- داوری، اعمال سلیقه است. شکی نیست. اما خودمان را گول نزنیم، تمام آنچه در داوری جوایز ادبیات داستانی ما اتفاق میافتد اعمال سلیقهی ادبی داوران نیست. من بیش از ۸۰ درصد کتابهایی را که در فهرست کاندیداهای جوایز ادبی قرار گرفتهاند خواندهام. اینکه مجموعه داستانی مثل «دود مقدس» در هیچکدام از فهرستها نباشد ربطی به سلیقهی داوران ندارد. ربط به خیلی چیزها دارد...