گروه انتشاراتی ققنوس | تحلیل نشانه‌شناسیک مو در رمان سال بلوا: آینه ها
 

تحلیل نشانه‌شناسیک مو در رمان سال بلوا: آینه ها

آینه‌ها 47: صفحه نقد 
 
کیمیاگری (5)
12- مو
یکی از عنصرهای مهم در خدمت موتیف ویرانی رمان سال بلوا مو است. این کارکرد با مفهوم نمادین و دیرین باروری مو و پژوهش‌ها و دریافت‌های انسان‌شناسان مبنی بر قربانی کردن آن به نشانه یاری رساندن به خدای باروری در تناقض است. در نتیجه چنان‌که خواهیم دید معروفی در مورد این عنصر هم به ساختارشکنی دست می‌زند.
 
 
نوش‌آفرین و موهایش 
در سال بلوا چه مرد چه زن، موی پرپشت و بلندی دارند. به تبع مفهوم باروری این عنصر، انتظار می‌رود در واقعیت هم چنین باشد. اما نشانی از زایش و باروری در این دیار نفرین‌شده مشاهده نمی‌شود. قبل از همه در خود نوش‌آفرین که پیش و بیش از همه، از موهای خود و دیگران یاد می‌کند. وقتی نوش‌آفرین برای نخستین بار در حجره حسینا پا می‌گذارد، چشمش به یکی از ساخته‌های او می‌افتد: آن طرف یک کله زنانه با موهای سیاه و بلند روی نیزه‌ئی قرار گرفته بود. [ص197] 
با حضور نیزه در کنار مو، معروفی آگاهانه و حسینا ناآگاهانه سرنوشت شوم نوش‌آفرین- و درواقع زن را در جامعه مردسالار- پیش‌گوئی می‌کنند. نوش‌آفرین هم در آن چینش، فوری خود را می‌یابد و اعتراض می‌کند موهای من که مشکی نیست. خرمائی است. [ص197] گرچه این اشتباه حسینای کوزه‌گر می‌تواند معنادار و بر عدم شناخت آن‌ها از یکدیگر و تردیدی مشعر باشد که حسینا در مورد عشق نوش‌آفرین نسبت به خود دارد. با وجود این آن موها نشانه مفهوم باروری مو است و وجود آن بر سرنیزه نشانه ابتر شدن نوش‌آفرین و حسینا. از سوی دیگر رنگ خرمائی آن موها؛ رنگ نزدیک به خاک است و این عنصر اربعه بر مفهوم سترونی موها می‌افزاید. چنان که در ادامه مقاله خواهیم دید، خاک عنصر اصلی مربوط به شخصیت حسینای کوزه‌گر است. منتها با ورود نوش‌آفرین به کارگاه حسینا، خاک هم‌کنار وی نیز می‌شود تا این عنصر اربعه- مانند باد در تلفیق با مو- مفهوم باروری را نفی ‌کند. زیرا نوش‌آفرین و حسینا به مرحله زندگی زناشوئی رسمی نمی‌رسند و عشق‌شان ناقص می‌ماند.
 سترونی نمادین زندگی عاشقانه نوش‌آفرین و حسینا در زندگی زناشوئی نوش‌آفرین و معصوم واقعی می‌شود و نوش‌آفرین شکست‌خورده در زندگی زناشوئی، به گذشته باز می‌گردد و می‌گوید شاید بوی خاک از سال‌ها پیش در تنم یا لای موهام مانده است. [ص 58] 
وقوف ناخودآگاه نوش‌آفرین بر مفهوم مو و ابراز میل به باروری و مادر شدن از طریق توجه به آن، در جای جای رمان به چشم می‌خورد. او بیش از همه در مورد عشقش؛ حسینا از مو یاد می‌کند. زمانی که نوش‌آفرین برای اولین بار حسینا را می‌بیند و بعد برف تابستانی می‌بارد و چوپانی از شدت سرما می‌میرد، از ترس این‌که حسینا همان چوپان باشد، می‌گوید بعد یک دسته از موهام را گاز گرفتم و گفتم خدا نکند. [ص25] در صفحه 50 نیز چنین می‌کند: گفتم نکند او را کشته‌اند. یک دسته از موهام را به دندان گرفتم، گفتم خدا نکند. این واکنش عصبی‌گونه نوش‌آفرین مفهوم نمادین دارد. زیرا به تعبیر هانس کورت در فرهنگ جامع تعبیر خواب، مو در دهان داشتن، از رخ‌داد وحشت‌ناکی خبر می‌دهد. [456] در واقع معروفی تقارنی بین یک کنش، یک رخ‌داد بیرونی و یک معنی نمادین برقرار می‌کند. فصل مشترک آن‌ها نیز مصیبت است.    
همین‌جا از دو جمله شاهد بالا و مفهوم نمادین آن کمک می‌گیرم و توجه خواننده را به این نکته جلب می‌کنم که معروفی چگونه طبیعی‌ترین کنش‌ها یا واکنش‌ها را به نمادهای ژرفی تبدیل می‌کند. به عبارت به‌تر او هم‌واره در حال آفریدن مخروطی است که فقط نوک آن را پیش چشم خواننده می‌آورد و باقی برعهده خود خواننده است که ژرفا یا گستره آن را دریابد.
 
 
حسینا و موهای نوش‌آفرین
حسینا به عنوان جفت حقیقی و مکمل نوش‌آفرین، دوست‌دار موهای وی است و با همین عنصر به بازی درونی روح خود و نوش‌آفرین تداوم می‌بخشد:
در صفحه 39 از زبان نوش‌آفرین می‌خوانیم سرم را به سینه‌اش چسباند و دست برد لای موهام. در صفحه 272 این عمل تکرار می‌شود و در صفحه 213 حسینا به این دل‌بر فتان می‌گوید وقتی خدا می‌خواست تو را بسازد، چه حال خوشی داشت، چه حوصله‌ئی! این موها... . نوش‌آفرین نیز به این حس و حال و نوازش موهایش با دست‌های حسینا وابسته می‌شود. دلم می‌خواست کسی... با موهام ور برود و حسینا همه این کارها را ‌می‌کرد. [ص267] در حالی‌که هرگز معصوم این کار را برایش نمی‌کند. در نتیجه با عنصر مو هم، بر جفت واقعی بودن حسینا و نوش‌آفرین و این‌که حسینا- و نه معصوم-  نیازهای عاطفی نوش‌آفرین را برآورده ‌می‌کرده است، تأکید می‌شود. منتها این نشانه باروری در آنان به واقعیت تبدیل نمی‌شود. زیرا نوش‌آفرین سبک‌سرانه با سعادت خود و حسینا بازی می‌کند و به عقد معصوم درمی‌آید. فراموش نکنیم از همان دیدار تصادفی نخست نوش‌آفرین و حسینا، این آینده پیش‌بینی می‌شود. زیرا نوش‌آفرین بارها یاد می‌آورد باد موهای حسینا را به بازی گرفته بود. همان‌گونه که خود با عشق حسینا چنین بازی می‌کند و آن را برمی‌آشوبد.  
 
 
معصوم و موهای نوش‌آفرین
نشانه‌های قدرت باروری نوش‌آفرین در کنار معصوم هم، با موهایش نشان داده می‌شود. منتها در این مرحله موهای نوش‌آفرین نشانه سقوط او است. زیرا باز به تعبیر هانس کورت در کتابش مو در خواب نشانه وابستگی به حیات حیوانی و علامت قوی غریزه جنسی است. [ص586] نوش‌آفرین که قدرت استعلای عشق حسینا را درنیافته است، به عشق جسمانی رو می‌آورد و به جذابیت‌های مردانه معصوم رو می‌کند. او فریفته عنوان و جای‌گاه اجتماعی دکتر معصوم نیز می‌شود و عشق حسینا را نادیده می‌گیرد. سپس به نشانه این صعود اجتماعی، در دوره نامزدی با معصوم، در مراسمی چنین می‌کند: موهام را جمع کرده بودم بالای سرم و خودم احساس می‌کردم قدبلندتر از همیشه شده‌ام. [ص259] جالب این‌که همین کار ساده نوش‌آفرین، باز نشانه دیگری از فریب‌خوردگی او است. زیرا موی خوب‌آراسته‌شده قول دوستی مطلوب را می‌دهد. [ فرهنگ جامع تعبیر خواب، ص586] در حالی‌که به رغم این معنای نمادین، ما در آینده این زندگی مشترک، شاهد چنین دوستی نیستیم و برعکس هر آن‌چه می‌بینیم کینه است و نفرت و خشونت.
نوش‌آفرین هنگام عروسی با معصوم هم روایت می‌کند یک زن شوخ و شنگ حالا نمی‌دانم کی، داشت موهام را شانه ‌می‌کرد. [ص278] باز این کردار فوق‌العاده معمولی معنادار است. هانس کورت در  فرهنگ جامع تعبیر خواب می‌گوید شانه کردن مو از سفر شبانه خبر می‌دهد. [ص586] منتها این سفر در وجه نوش‌آفرین در طول مکان نیست. بل‌که در طول زمان است و پس از به عقد معصوم درآمدن و تن‌ها شدن، هم‌واره در حال انجام آن خواهد بود. از یاد نبریم هم این سفر روحی در طول زمان، فرم رمان سال بلوا را نیز شکل می‌دهد. 
در مراسم پاگشا هم نوش‌آفرین یک بار دیگر موهایش را بر بالای سر جمع می‌کند تا ترقی اجتماعی‌یش را به رخ بکشد. اما او این کار را با رنگی انجام می‌دهد که شومی این ترقی یا خوش‌باوری را نشان می‌دهد: موهام را بالای سرم با گیره توردار سیاهی جمع کردم. [ص279] واقعیت این ازدواج زمانی بر نوش‌آفرین آشکار می‌شود که درمی‌یابد معصوم عقیم است و حتا ساده‌ترین و طبیعی‌ترین خواسته او را که مادر شدن است، نمی‌تواند برآورده کند . بنابراین بارها و بارها مقابل آینه می‌نشیند و آرزومندانه موهایش را شانه می‌کند [ص65] تا به زبان نمادین بر میل درونی‌یش به بارداری و مادر شدن تأکید ورزد. اما دیگر کار از کار گذشته است و هیچ نمی‌توان کرد جز تأسف خوردن بر کرده خطای خویش. معصوم هم از راه ‌می‌رسد و هر بار کینه‌توزتر از پیش او را به باد کتک می‌گیرد تا تاوان نفس‌پرستی‌یش را بدهد. در تصویرهای مربوط به این کتک‌خوردن‌ها هم موها حضور می‌یابند تا معنادهی کنند: زانو زده بودم، با سری افتاده و موهائی که هنوز به زمین نرسیده بود. [ص13] زمین خود نماد باروری و مادری است. دو نماد؛ مو و زمین می‌خواهند یکی شوند، اما در چنین بلوائی چگونه امکان دارد؟ پس زمانی موهای نوش‌آفرین به زمین ‌می‌رسد [ص14] که از فرط درد کتک بر خود می‌پیچد. در نتیجه عنصر مو نیز از محتوای نمادینش تهی می‌شود و معروفی با این ساختارشکنی، عنصر باروری مو را در خدمت موتیف راه‌بر ویرانی قرار می‌دهد. در این مرحله عنصرهای مو، زخم، بیماری، مرگ و در نهایت موتیف ویرانی آشکارا کنار هم چیده می‌شوند:
وقتی معصوم اعضای انجمن شهر را به بالین هم‌سر بی‌هوشش می‌آورد، تصویر نوش‌آفرین چنین است: صورتی بی‌خون و دسته‌ئی موی نامرتب که همه بالش را می‌پوشاند. [ص304] معصوم وقیحانه موهای نوش‌آفرین را پس می‌زند و زخم را نشان می‌دهد تا بگوید حاصل جذام است و نه ضربه‌های او. [ص305] اما در پس آن موها و زخم جسمانی نوش‌آفرین خواننده زخم روحی حاصل از زندگی مشترک با معصوم را می‌بیند و نمی‌تواند بر او دل نسوزاند. در این‌جا نوش‌آفرین به دلیل تمام استعدادهای واقعی یا نمادین خود برای باروری و مادر شدن، مصداق آن گلی را می‌یابد که نشکفته، پرپر شده است. 
 
 
موی حسینا
در رمان سال بلوا از موهای حسینا هم بسیار یاد می‌شود. اما از همان آغاز این تصویرها با ویرانی توأم است. در روز دیدار اتفاقی او و نوش‌آفرین باد موهاش را می‌آشفت. [ص18] نوش‌آفرین که به او دل باخته، روزها در به در به دنبالش می‌گردد، اما او را نمی‌یابد. پس شب‌ها خوابش را می‌بیند، منتها با نشانه‌ئی از ویرانی:
 
 
شب‌ها با یاد او می‌خوابیدم و در خواب باد موهاش را به بازی می‌گرفت. یک باره دسته‌ئی موی سیاه و صاف بین زمین و آسمان موج می‌خورد و آن‌گاه مبهوت زیر دسته‌ئی مو پنهان می‌شد. [ص20]
 
 
و فکر می‌کردم که آن مرد جوان سیاه مو حالا کجاست. [ص23]
 
 
روز دیدار آن دو هنگام گم شدن پارچه، دوباره عنصر مو و موتیف ویرانی در کنار یک‌دیگر قرار می‌گیرد:   
 
 
نگاهم را به چشم‌هاش دوختم، بعد لب‌هاش، بعد موهای خاک‌گرفته‌اش... . باد هم نمی‌وزید، اما موهاش روی ابروهاش می‌لغزید. حتا چند پر از موها تا دم چشم‌هاش بود. تو دلم گفتم کی موهات را شانه می‌زند. [ص27]
 
 
در دیدار تصادفی در حجره نیز نوش‌آفرین از موهای خاک‌آلود محبوبش یاد می‌کند که با توجه به مفهوم نمادین خاک، بعد بیش‌تر به آن خواهم پرداخت. هنگام عشق‌بازی با وی نیز متوجه پریشانی موهای حسینا است و باز توصیفی می‌دهد که بر سترونی و ویرانی و بدعاقبتی رابطه خود با او گواه است: موهاش پریشان شده بود... موهاش را از روی پیشانی یش پس زدم و گردنش را نوازش کردم. [ص267]  یا می‌اندیشد حسینا مردی بود که به خاطر موهاش باد سختی درگرفته بود. [ص19] ناگفته پیدا است این باد سخت و ویران‌گر و تباه‌کننده ، حضور پیدا کردن دکتر معصوم در زندگی نوش‌آفرین است که حسینای کوزه‌گر را پس می‌زند. روحیه مذبذب و باری به هر جهت نوش‌آفرین هم به کمک می‌آید تا معصوم پیروز شود. حال هر قدر نوش‌آفرین به حسینا بگوید من یک موی تو را به صد تا امثال دکتر معصوم نمی‌دهم. [ص275] هم خواننده به دلیل Dramatic Irony می‌داند نوش‌آفرین دروغ می‌گوید، هم حسینا نمی‌تواند قسم او را باور کند. نوش‌آفرین که کم می‌آورد، به ترفند سخیف کولی‌بازی رو می آورد و تعریف می‌کند چنگ زدم به موهام و کشیدم و نتوانستم جلو بغضم را بگیرم. [ص276]
این موهائی که به دروغ کشیده می‌شوند، به دلیل دروغ بزرگ‌تری که در روان و ذهن و جسم نوش‌آفرین وجود دارد، در زندگی مشترک با معصوم، به راستی به دست معصوم کشیده می‌شوند تا ریشه باروری در نوش‌آفرین کنده شود.
 
 
موی معصوم
هم‌چنان‌که در بالا اشاره کردم، در مورد مو هم معروفی از دقت خود نمی کاهد و با آن، دو شخصیت متضاد حسینا و معصوم را ترسیم می‌کند. اگر باد موهای حسینا را می آشوبد و آشفتگی صفت عاریتی برای موهایش است، و به زبان نمادین یعنی عامل خارجی زندگی جنسی و عاطفی او را تباه می‌کند، موهای معصوم آشفته طبیعی است تا نشانه آشفتگی درونی و ویران‌گری و تباه کنندگی شخصیتی او باشد. نوش‌آفرین هم همان‌گونه که در مورد حسینا، از همان دیدار نخست تحت‌تأثیر موهای او ( به نشانه توان جنسی و بارورکنندگی حسینا) قرار می‌گیرد، در دیدار نخست با معصوم در میهمانی خانه‌شان، وصفی از موهای معصوم عرضه می‌کند. مثل همیشه موهاش را شانه نکرده بود، به نظر می‌آمد که یک مشت خزه براق روی کله‌اش چسبانده‌اند. [ص166] خود معصوم هم هر وقت می‌خواهد آشفتگی درونی‌یش را بازتاب دهد، دستش را یک باره به سرش می برد و به موهاش چنگ می‌زد. [ص61] این وضعیت توأم با خاراندن سر در صفحه‌های 109، 123، 127، 228، 290 و 338 تکرار می‌شود. 
روان‌نژندی معصوم به دلیل شدائدی است که از کودکی با آن روبه‌رو بوده است. اما به قتل رساندن نوش‌آفرین او را به مرحله روان‌پریشی می‌رساند و این سیر با هرچه عصبی‌تر رفتار کردن با موهایش بیان می‌شود: با دو دست چنگی به موهایش زد و انگار بخواهد آشفته‌ترش کند، همان‌جور رهایش کرد. [ص85] 
مفهوم نمادین همه این وصف‌ها از موی معصوم را هانس کورت در دو جمله بیان می‌کند:
موهای ژولیده نشانه درگیری خانوادگی است. [ص586]
فرهای بسیاری را روی سر دیدن، به معنی رابطه عاطفی پیچیده و مغشوش است. [ص456]
 
 
موی شخصیت‌های فرعی  
در سال بلوا هم‌چنین از موهای شخصیت‌های دیگر رمان سخن به میان می‌آید:
الف- پدر موهائی داشت که هر چه سعی ‌می‌کرد منظم‌شان کند، نمی‌شد. و عاقبت پدر ذله شده بود، به موهاش آب می‌زد. [ص56] این وصف از موهای پدر، اشاره‌ئی به زندگی‌یش است. او زندگی سراسر آشوب و پرتنشی داشته است. زیرا به دلیل شغلش، مدام می‌بایست در این صحنه یا آن میدان جنگ حضور می‌داشت. با وجود این او می‌کوشید این زندگی را منظم و مطابق میلش کند. اما رابطه نامشروع خواهری که سرانجام به دست وی به قتل رسید و نیز ناکامی در رفتن به مرکز و دختر خود را به عقد پسر شاه درآوردن و سرانجام بازنشستگی، عنان زندگی‌یش را به سان موهایش می‌کند که هر چه کوشیده در اختیار خود بگیرد، ناکام مانده است.
ب- از موهای مادر؛عالیه خانم نیز یاد می‌شود. منتها با دید مثبت. نوش‌آفرین می‌گوید من به زیر لحافش خزیدم و سرم را نزدیک شانه‌اش بردم و از بوی موهاش مست شدم. [ص17] مادر قدرت زایائی‌یش را متبلور کرده است و هر چند پس از پانزده سال، صاحب فرزندی شده است. بنابراین بوی موهایش خوش است و هم‌خوان با مفهوم نمادینش.
ج- در مقابل نوش‌آفرین سترون شده و عالیه خانم به آرزوی مادری رسیده، نازوی روسپی نیز هست که موهایش توصیف می‌شود. نازو هنگام برپائی دار پنجره‌ئی را می‌گشاید و ظاهر می‌شود، در حالی‌که موهاش را پوش داده بود. [ص290] نازو موهایش را آراسته بود تا پُرپشت‌تر و زیباتر جلوه کند. بنابراین او نیز به عنوان زن در آرزوی باروری و زایندگی است، اما روسپی‌گری و زن همه مردان شهر شدن- از جمله سروان خسروی که هنگام هم‌خوابگی با او، نازو موهاش را تو صورتش ریخته بود و با قیافه‌ئی حشری... . [ص293]- نوع دیگر سترونی به بار می‌آورد و آن موهای تصنعی دیگر نه نشانه بالندگی و زایش، که نشانه رابطه جنسی لجام گسیخته است و به مفهوم مرگ و نابودی. به همین دلیل تصویر مکملش دار است که در ذهن هم‌گان فوری مرگ و نابودی را تداعی می‌کند. 
د- از ریش انبوه و موهای سر عباس آقا صندوق‌ساز [ص87] نیز یاد می‌شود. هم‌چنین از موهای جوگندمی بلند کی‌پور که روی سرش جعد می خورد. [ص124] نیز از موهای بلند درویش خیرالله، ناژداکی شهردار [ص97] و اخوی. منتها بز اخوی را دار زده‌اند و او جلو جمعیت نشسته و موهاش را می‌کند. [ص229] این تعمیم‌ها به‌سان دیگر تعمیم‌های نمادهای رمان، بر کلیه شخصیت‌ها صورت گرفته است تا بر مفهوم عام بودن مفهوم نمادها و یک‌سانی وضعیت و شرایط آدم‌ها- جعد مو و درگیری- تأکید شود.
ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه