گروه انتشاراتی ققنوس | تجربه زیسته در «مرلو- پونتی»: یادداشتی بر کتاب «جهان ادراک»
 

تجربه زیسته در «مرلو- پونتی»: یادداشتی بر کتاب «جهان ادراک»

کتابخانه شرق
تابلویی را تصور کنید که در آن همه چیز بر مبنای پرسپکتیوی معطوف به یک نقطه در افق چیده شده است و نگاه شما به یکسان از فراز همه چیز می‌گذرد تا به آن نقطه غایی در افق برسد. همه چیز چنان چیده شده که گویی شما نه در این جهان به نمایش درآمده که بیرون از آن حتی فراتر از آن قرار دارید. چیره دستی نقاش شما را به حیرت می‌اندازد. ترسیم چنین منظره آرامش بخشی حقیقتا عملی هنرمندانه است. هنرمندانه است و رندانه هم. «مرلو – پونتی» در سخنرانی دوم کتاب «جهان ادراک» نشان می‌دهد که این منظره حاصل دستکاری نقاش است؛ حاصل سنجیدن اجزای تابلو نسبت به نقطه‌ای ناپیدا روی خط افق: همان تکنیک ساده نگاه کردن با یک چشم و اندازه‌گیری همه چیز با مداد یا قلم‌مو. این سنجشگری ساده به شما مقام یک عقل ناب را اعطا می‌کند. مرلو - پونتی می‌گوید این یک توهم است. ما به اشیا این‌گونه نگاه نمی‌کنیم. هر شی نظرگاه و پرسپکتیو خاص خود را دارد. اشیا در فضا چیده نشده‌اند، اشیا به فضا گره خورده‌اند و خصوصیات فضا و اعیان بر یکدیگر تاثیرگذار است. مرلو - پونتی دعوت می‌کند به نقاشی‌های سزان نگاه کنید. در این نقاشی‌ها هر شی نظرگاه خود را دارد، هیچ نقطه ناپیدایی بر تابلو حکومت نمی‌کند و منظره پر است از تکثر و چندگانگی منظرها به نحوی که خود را درون تابلو حس می‌کنید. شما آنجا هستید، داخل تابلو، با همان مادیت اشیای درون آن. با این وصف، جهان گره‌خوردگی ما و اشیا است. ما بدون این گره‌خوردگی هیچ نیستیم. گرهگاه این پیوند همان جسم ماست. بدن ما امکان درک و دریافت ما از جهان، خودمان و دیگران است. با عنایت به این حقیقت، هر گونه تفکر علمی یا غیرعلمی که بکوشد ما را از این بدن منتزع کند تا به حقایق یا حقیقتی برساند، اساسا محل اشکال است. از نظر مرلو - پونتی این رابطه مبتنی بر جسمانیت و ادراک حسی رابطه‌ای در میان روابط متعدد ما با جهان پیرامون‌مان نیست. ادراک حسی بدنی بنیاد تمامی روابط ماست. تمامی روابط عقلی، علمی، اجتماعی و غیره در ادراک حسی ریشه دارند. انسانیت، جسمانیت است و جسمانیت گشوده بودن بر جهان، مکالمه با اشیا.
 
مرلو - پونتی به ما یادآوری می‌کند که باید به کشف دوباره جهان ادراک بپردازیم. باید رسوبات آرا و عقاید را کنار بزنیم و به جهان در نحوه ظهور آن در ادراک حسی بنگریم. چنین نگاهی در زبان فلسفه پدیدارشناسانه «تجربه زیسته» نامیده می‌شود. در تجربه زیسته، ما بی‌وساطت مکتب‌ها و پیش فرض‌ها با هستی مواجه می‌شویم. با رو کردن به جهان بالفعل و با آشنایی‌زدایی از آنچه رنگ عادت گرفته درمی یابیم که ما عقل ناب غیرمتجسد فرمانروا نیستیم و امور جهان هم حایز یک معنای ابدی و ازلی نیستند. با چنین نگاهی است که متوجه می‌شویم ما اساسا نه از خود و تامل در خود که از دیگران آغاز می‌کنیم که آگاهی اساسا امری جمعی است. کودکی که هنوز درک و دریافتی از «خود» [self] ندارد با مشاهده اعمال و رفتار دیگران بر افکار و اندام خود آشنایی می‌یابد. زبانی که شکل‌دهنده ما و زندگی ماست به مدد «دیگری» به ما می‌رسد و ما را شکل می‌دهد. با این وصف، تمایز دکارتی ذهن از بدن و قول به جوهرهای مجزا برای هریک افسانه‌ای است ناشی از به فراموشی سپردن تجربه زیسته. انسان نه ذهنی و بدنی که ذهنی است با بدنی.
 
حال در چنین وضعیتی که «دیگری» در «من» بودنِ من محق‌تر از «من» است، در وضعیت نقصان و ناتمامی انسان آیا مسوولیتی برعهده او هست؟ آیا باید به گونه‌ای جبرگرایی تن بدهم و همه مسوولیت‌ها را از گردن بردارم؟ آیا مرلو - پونتی منادی پوچ‌گرایی است؟ مرلو - پونتی می‌گوید این وضعیت دوپهلوی مجبور بودن و مختار بودن در ذات سوژه‌ای نهفته است که کامل نیست و هیچ‌گاه کامل نخواهد شد؛ اما با پذیرش صادقانه این حقیقت و با تکیه بر همان زندگی جمعی، با اعتماد به انسان با همه نقص‌هایش و با گفت‌وگو می‌توان به آینده امید داشت. «جهان ادراک» دعوتی است برای صادق بودن و برای پذیرش مسوولانه دلهره‌ها و ابهام‌ها. کتاب مرلو - پونتی دستورالعمل نیست؛ دعوتی است به شهامت، خلاقیت و اعتماد؛ اعتمادی برخاسته از شناخت نوینی از انسان و هستی که به مدد کشف دوباره جهان به ادراک درآمده و با تکیه بر تجربه زیسته حاصل می‌شود.
 
ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه