روزنامه عصر اقتصاد
«کارگران جهان چیزی ندارند که از دست بدهند مگر زنجیرهایشان و جهانی را دارند که باید به دست آورند… کارگران جهان متحد شوید».
وقتی فیلسوف آلمانی، کارل مارکس، عقاید خود را بیان میکرد هرگز گمان نمیبرد که در کمتر از چند دهه در نیمی از جهان با اندیشهای ملهم از وی پرچم سرخ با نقش داس و چکش به اهتزاز درآید.
140 میلیون ساکن امپراتوری تزار خسته و سرخورده، اندیشههای مارکس را مرهم زخمهای خویش یافتند. بیخود نبود که لنین در بازگشت از تبعید گفت: رفقا، سربازان، ملوانان و کارگران عزیز! از دیدن نشان پیروزی انقلاب روسیه بر چهرههایتان بسیار خرسندم. من به شما طلایهداران ارتش جهانی پرولتاریا درود میفرستم… زنده باد انقلاب جهانی سوسیالیستی.
انقلاب روسیه
تزارهای روس اگر هم میخواستند کشورشان را مطابق الگوهای امروز توسعه سامان دهند، مشکلات بسیاری پیش رو داشتند. کشوری پهناور، سرد و مملواز قومیتهای مختلف، ارمنیها، بالتها. فنلاندیها، یهودیها، آلمانیها، لهستانیها، اوکراینیها، آذریها ، ازبکها، ترکمنها و…
تزارها قصد نداشتند کشورشان را بسازن. طبقهای کوچک و ممتاز که تراز را تأیید و در صورت لزوم از وی حمایت کنند، برای بقا امپراتوری کافی بود.
تزارها از یک نکته کوچک اما مهم غفلت کردند؛ جنگ ها مردم روسیه را با پیشرفت ملل دیگر آشنا میکرد و آنان هر روز که از رقبای دیرین بیشتر شکست میخوردند، بیشتر احساس سرخوردگی میکردند. بزودی شورشهای بیشمار، حاکمان روس را به سرکوب بیشتر ترغیب کرد.
الکساندر دوم (1855 تا 1881) با مشاهده هرج و مرج ، به اصلاحات ارضی دست زد. ولی اصلاحات تزار 20 میلیون سرف را راضی نکرد.
با ترور الکساندر دوم، جانشین وی در خلال 13 سال، حکومت ترور و وحشت را بر سراسر روسیه مسلط و به شکلی نظاممند هر گونه نشان ناآرامی یا اعتراض را سرکوب کرد. در این زمان اتفاق دیگری نیز در روسیه رخ داد. تزار اهمیت صنعتی شدن را دریافت. به این ترتیب در خلال نیمه دوم قرن نوزدهم روند مدرنسازی روسیه به سرعت ادامه یافت و در نتیجه این فرایند، «طبقه کارگر» پدید آمد. طبقهای که بزودی همه نگاهها را به خود معطوف کرد.
ظهور لنین
درهشتم ماه مه سال 1887 پنج دانشجو به دلیل توطئه در قتل تزار الکساندر سوم به دار آویخته شدند. یکی از این دانشجویان الکساندر ایلیچ اولیانوف نام داشت. برادر این جوان، ولادیمیر، که آن روز 17 سال بیشتر نداشت، با ضجه فریاد زد: کاری میکنم که تاوان این کارشان را بپردازند. ولادیمیر بعدها خود را لنین نامید. لنین در مدت کوتاهی به یک انقلابی دوآتشه بدل شد. در این میان مارکس بیشترین تأثیرات را بر او داشت. لنین برخلاف استاد (که معتقد بود انقلاب پرولتاریا در جامعه کاملا صنعتی رخ میدهد) فکر میکرد که با کمک کشاورزان و کارگران که دیگر طبقه کوچکی نبودند، میتواند تومار نظام تزار را درهم بپیچد.
لنین در نخستین روزهای جنبش مارکسیستی، روزنامهای با نام جرقه را در تبعید منتشر میکرد که در واقع ارگان مارکسیستهای انقلابی مخالف تزاریسم بود.
همزمان احزاب مختلفی داخل روسیه شکل گرفتند. حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه از مهمترین آنها بود.
این حزب در مدت زمان کوتاهی دچار بحران و به دو دسته تقسیم شد: منشویکها و بلشویکها. بلشویکها بعدها مهمترین عناصر انقلاب شدند. جامعه روسیه در تب و تاب بود که یک اتفاق بار دیگر مردم رادور تزار جمع کرد. جنگ جهانی اول آغاز شده بود. نتایج فاجعهبار جنگ بزودی مردم را بیش از پیش از خانواده سلطنتی منزجر کرد. در سال 1915 آلمانها بخش اعظم مرزهای امپراتوری روسیه را تصرف و در حال پیش روی به سمت مسکو بودند. سیل آوارگان و جنگ زدگان و آمار کشتههای بیشمار و زخمیهای پرتعداد ، کافی بود که پیچ انقلاب را تندتر کند. پانزدهم مارس 1917 ، نیکلای دوم از قدرت کنارهگیری کرد و به امپراتوری 300 ساله رومانوفها پایان داد. بلافاصله دولت موقت اداره روسیه را بر عهده گرفت. دولتی که تقریباً نمیدانست با توقعات مردمی چه باید بکند. در همین اثنا تبعیدیان به وطن بازگشتند. لنین از جمله آنان بود. وی به سرعت همقطاران خود را یافت و رهبری بلشویکها را بر عهده گرف. وی با کمک تروتسکی دولت موقت را سرنگون کرد. این بدان معنا بود که کمیته انقلابی – نظامی اداره روسیه را بر عهده دارد.
دکترین لنین برای تشکیل اتحاد جماهیر شوروی جالب بود: «میپندارید بدون ایجاد رعب و هراس میتوانیم پیروز باشیم» با همین دکترین، رهبر جدید روسیه توانست آنچه را آموزههای مارکس مینامید بر اقتصاد روسیه تحمیل کند. به این ترتیب حق مالکیت خصوصی لغو شد. صنایع روسیه ملی شدند، مزارع اشتراکی و اردوگاههای کار اجباری به وجود آمد.
میراث انقلاب
پس از انقلاب سوسیالیستی، روسیه از کشوری عقب مانده و قحطی زده به یکی از کشورهای صنعتی تبدیل شد. اما غول سرخ پوش شرق 70 سال پس از تولد از هم پاشید. این کشور در سال 1913 تنها حدود 7 درصد مجموع تولیدات آمریکا را دارا بود. این رقم در 1928 به 5/10 درصد، در 1937 به 33 درصد و در سال 1955 به 48 درصد رسید. همین رشد عجیب بود که به خروشچف اجازه داد خطاب به آمریکاییها بگوید «ما شما را دفن خواهیم کرد». عمل به این شعار مستلزم هزینههای سنگین نظامی بود ابرقدرت شرقی برای ایستادگی در برابر غرب و به خصوص آمریکا سالانه میلیاردها روبل صرف جنگافزار میکرد. آمارها نشان میدهد از میان دهههای هفتاد رشد اقتصادی شوروی روندی معکوس یافت و سرانجام به فروپاشی امپراتوری سرخ انجامید. انقلاب اقتصادی سوسیالیستها، چهره روسیه را عوض کرد اما اقتصاد انقلابی در آوردگاه اقتصاد جهانی کم آورد و مضمحل شد.
انقلاب کوبا
اگر برای انقلاب اکتبر روسیه دلایل پرشماری عنوان شده است انقلاب کوبا تنها یک دلیل داشت: فیدل کاسترو میخواست انقلاب کند. برخلاف تصور رایج، انقلاب کوبا اصلا زمینههای سوسیالیستی نداشت و بعدها که کوبا به دامان شوروی غلتید کاسترو انقلابش را انقلاب سوسیالیستی نامید.
انقلاب کوبا با فیدل کاسترو آمیخته است و شناخت هر کدام دیگری را میشناساند. تاریخ نشان میدهد کوبا همواره کشوری ناآرام بوده است. کوباییها تمام قرن نوزدهم را به مبارزه برای رهایی از استعمار اسپانیا پرداختند. ماه مه سال 1898 نقطه عطف مبارزاتبود. یک رزمناو آمریکایی در آبهای کوبا منهدم شد. به بهانه این اتفاق نیروهای آمریکایی در ساحل کوبا پیاده و با سربازان اسپانیایی وارد جنگ شدند. پس از 114 روز کوبا از چنگال اسپانیا آزاد شد. اما کوباییها خیلی شادمان نبودند چرا که رفتار آمریکاییها خصمانه بود. در واقع حافظه تاریخی کوبا همواره با آمریکا مشکل داشت. این کشور به انقلابیون کوبا هیچ کمکی نکرد و حال که اسپانیا شکست خورده بود، جایگاه مبارزان کوبایی معلوم نبود.
کمکم این احساس به وجود میآمد که سلطه برچیده نشده، بلکه فقط حاکمان تغییر کردهاند.
اندیشه ضد آمریکایی بعدها به کاسترو کمک شایانی کرد که انقلابش را با حضور مردم بیمه کند.
سال 1959 چریکهای فیدل وارد هاوانا شدند و حکومت انقلاب رسماً آغاز شد.
یکسال بعد، میکویان معاون اول نخستوزیر شوروی، وارد هاوانا شد. کمی بعد
«چه گوارا» یار انقلابی کاسترو به مسکو سفر کرد. همزمان داراییهای آمریکا در کوبا به نفع دولت ضبط شد و در مقابل آیزنهاور رییس جمهور ایالات متحده واردات شکر از کوبا را قطع کرد…
کوبا به دامان شوروی میغلتید و این برای غرب خطری جدی بود. حکومت کاسترو باید سرنگون میشد. به این ترتیب تبعیدیان کوبایی با حمایت آمریکا به کوبا حمله کردند اما با شکست مواجه شدند. کاسترو در پی پیروزی بر مهاجمان گفت: ایالات متحده بدین سبب این حمله را پشتیبانی کرد که نمیتواند ما را به خاطر دست زدن به یک انقلاب سوسیالیستی در بیخ گوشش ببخشد. این نخستین بار بود که فیدل انقلابش را سوسیالیستی میخوانند.
وضعیت اقتصادی
آیا مردم کوبا پس از انقلاب از رفاه بیشتری برخوردار بودهاند؟ این سؤالی است که حتی منتقدان کاسترو به آن جواب مثبت میدهند. اکنون 65 درصد از کل جمعیت این کشور صاحب مسکن میشوند. شاخصهای مرگ و میر، به شدت کاهش یافته و امید به زندگی در بدو تولد به 76 سال رسیده است. با این حال کوبا کشوری پیشرفته و توسعهیافته نیست. شکر هنوز اصلیترین محصول این کشور است و… البته آمار دقیقی از وضعیت اقتصادی این کشور در دست نیست.
دو کتاب «انقلاب فرانسه» و »انقلاب کوبا» از مجموعه تاریخ جهان را انتشارات ققنوس روانه بازار کرده است. «انقلاب روسیه» نوشته جان ام. دان را سهیل سمی و «انقلاب کوبا» نوشته ارل رایس را مهدی حقیقتخواه ترجمه کردهاند.