کتاب «هنر و قلمرو اخلاق» برگردانی است از دو مقاله به قلم نوئل کرول، استاد فلسفه دانشگاه ویسکانسین و از مهمترین نظریهپردازان فلسفه هنر معاصر. هر دو مقاله را انتشارات آکسفورد در قالب گزیدهمقالات دو دهه اخیر کرول با عنوان «هنر در سه بعد» منتشر کرده است. نوئل کرول به همراه بریس گات و متیو کیرن، از مدافعان اصلی نقد اخلاقی هنر در عصر حاضر به شمار میروند و هر سه در این وادی آثار مهمی را از خود برجای گذاشتهاند.
با این همه در میان تالیفات این سه نظریهپرداز، همین دو مقاله کرول – با عنوانهای: «هنر و قلمرو اخلاق» و «هنر و نقد اخلاقی: گزارش مختصری از سمتوسوی تحقیقات اخیر» - هم جامع مسائل و مناقشات عمده در این عرصهاند و هم به بهترین وجه، ادله دو سوی نزاع را بیان کردهاند. به عبارت دیگر این دو مقاله، مهمترین پرسشها را مطرح و اشکالات واردشده را به طریقی نیکو بیان کردهاند و درنهایت، دفاعی جانانه از نقد اخلاقی هنر به دست دادهاند.
در کشور ما هنوز وقتی سخن از نقد اخلاقی هنر به میان میآید به سرعت ممیزیهای شخصی و فردیای به ذهن متبادر میشود که تقریبا هیچ ربطی به اخلاقگرایی جدید در هنر ندارند. حتی در محافل علمی و آکادمیک، اندکشمارند کسانی که از احیای این شیوه عمل در برخی کشورهای دیگر باخبر هستند. شاهد این مدعا تعداد خیلی کم پژوهشهای علمی یا ترجمههای مهم و درخور اعتنا در وادی نقد اخلاقی هنر است. بهعنوان مثال تنها کتاب جدیای که در این زمینه ترجمهشده «هنر و اخلاق» خورخه برمودوس و سباستین گاردنر است.
به همین دلیل، ترجمه آثاری که بتوانند مخاطب فارسیزبان را با جغرافیای این بحث بسیار جدی در زیباییشناسی آشنا سازند و او را به تامل در مسائل مطرح در این حوزه ترغیب کنند، ضروری مینماید.
دو مقاله نوئل کرول که محسن کرمی آنها را در قالب کتاب «هنر و قلمرو اخلاق» ترجمه کرده است، دارای چنین ویژگیهایی هستند.
گذشته از اینها، خود کرول هم، بهرغم اهمیتش در فلسفه هنر معاصر، برای مخاطبان فارسی چندان شناختهشده نیست.
تنها چند مقاله پراکنده از او به فارسی ترجمه شده است؛ البته هیچکدام را هم نمیتوان جزء آثار مهمش قلمداد کرد. علاوهبر این چند مقاله، کتاب «درآمدی بر فلسفه هنر» کرول هم به فارسی برگردانده شده است؛ این در حالی است که گستره تحقیقات و تدقیقات پرارج او بسیار بیشتر از اینهاست. در اهمیت کارهای او همین بس که هیچ دانشنامه یا کتاب راهنمایی در باب زیباییشناسی معاصر نمیتوان یافت که دستکم ارجاعی به یکی از آثار او نداشته باشد.
در پیشگفتار مترجم «هنر و قلمرو اخلاق» در بازشناسی اهمیت و جایگاه نوئل کرول در عرصه زیباییشناسی معاصر میخوانیم: «آنچه کرول را در زیباییشناسی معاصر برجسته و متمایز میسازد طرز تلقی خاصش از ارتباط هنر با زندگی است.
او بهرغم آنکه خود فیلسوف و نظریهپردازی تمام است، در چنبره شکاکیت نظری گرفتار نیامده است و به جد هنر را در خدمت حیات آدمی میخواهد. به گفته او در روزگار ما کار فیلسوفان هنر باید این باشد که از نو بر راههایی تمرکز کنند که هنر از آن راهها به حیات فرهنگی و زندگی فردفرد انسانها وارد میشود و نیز سهم هنر در جامعه و تاثیرش بر تجربههای اخلاقی و عاطفی انسانها را مورد تامل قرار دهند و به حق باید گفت خودش در این وادی گام برمیدارد و توجه ویژهاش به نقد اخلاقی را هم باید در این چشمانداز فهمید.»
برش
در مورد نقد اخلاقی آثار هنری، خلئی میان نظریه و عمل در سراسر قرن بیستم وجود داشته است؛ خلئی که با سکوت فلسفه درباره نسبت میان اخلاق و هنر شدت گرفته است.
وانگهی، این خلاء خلئی متاخر است، زیرا فیلسوفان، از افلاطون گرفته تا هیوم، فرضشان بر آن بود که ربط نقد اخلاقی به هنر مسالهانگیز نیست.
تنها از اواخر سده هجدهم به این سو بود که این رای مورد دفاع قرار گرفت که قلمرو زیباییشناسی و قلمروی اخلاق هرکدام خودآیین هستند و کاملا مستقل از دیگری. نیازی به گفتن نیست که پارهای از فیلسوفان هنر، مانند تولستوی، در برابر این جریان ایستادند.
اما در کل، گفتمان فلسفی درباره هنرها از موضوع نقد اخلاقی فاصله گرفته است، بهجز گهگاهی که استدلال کرده نقد اخلاقی هنرها منطقا ناروا یا نامربوط است.