روزنامه آسیا
شخصیتها، اشیا و رنگها هم حرفی برای گفتن دارند
جایزه صلح ناشران آلمان امسال به اورهان پاموک نویسنده ترک تعلق میگیرد. گروه داوران که اورهان پاموک را برای دریافت این جایزه برگزیده است بر آن است که این نویسنده آثاری آفریده که اروپا و ترکیه اسلامی را به یکدیگر نزدیک میکند. این نویسنده به دفاع از حقوق انسانها و اقلیتها برمیخیزد و همیشه در برابر مسایل سیاسی کشورش موضعگیری میکند. گروه داوران همیشه ترجیح دادهاند تا جایزه صلح را به روشنفکرانی اهدا کنند که نامشان خطوط بزرگ درگیریهای قرن بیستم را در ذهن تداعی میکند. کسانی که در آثارشان به شکاف میان جهان اول و جهان سوم، به کشتار و نابودی یهودیان در اروپا، به جنگ سرد و نیز، به حکومتهای خودکامه پرداختهاند و همیشه از شرافت و حرمت انسانی دفاع کردهاند.
اورهان پاموک در سال 1952 در استانبول چشم به جهان گشود. تحصیلات خود را در رشتههای معماری و روزنامهنگاری به پایان رسانید و سپس سالهای زیادی را در نیویورک به سر برد. وی اکنون یکی از مهمترین نویسندگان نسل جوان ترکیه به شمار میرود و آثارش تاکنون به 34 زبان در بیش از یکصد کشور جهان منتشر شدهاند. «اورهان پاموک» جایزههای ملی و بینالمللی زیادی را دریافت کرده است. پاموک از سال 1974 نوشتن را به صورت حرفهای آغاز کرد و با اولین رمانش در سال 1979 جایزه اول «میلیت پرس» را از آن خود کرد. «قلعه سفید» کتاب بعدی او بود و رمان «کتاب سیاه» در سال 1990 به یکی از کتابهای محبوب و پرخواننده ترکیه بدل شد و دو سال بعد پاموک بر مبنای آن یک فیلمنامه نوشت. رمان «کتاب سیاه» گزارشی از زندگی یک روشنفکر ترک است که افسرده و رنجور همه گوشهها و کنارههای زیرزمینی شهر را در جستجوی محبوبش زیر پا میگذارد.
«زندگی نو» رمان بعدی پاموک عنوان یکی از پرفروشترین کتابهای ترکیه در سال 1995 را به دست آورد و سرانجام نویسنده در سال 2003 به خاطر کتاب «سرخ نام من است» موفق به دریافت جایزه «ایمپک» شد.
«سرخ نام من است» داستانی است که به شیوهای غیرمعمول و از زبان چندین راوی حکایت میشود. هیچ دو فصل پشت سر هم این کتاب از زبان یک نفر روایت نشده است و در بخشهایی از آن حتی اشیا و درختان و نیز در یک فصل، یک جسد به روایت ماجرا میپردازد.
پاموک در این باره میگوید: سرگرمی من شکل دادن به شخصیتهای رمانم است. من از صدای یک مینیاتوریست عثمانی قرن شانزدهم همان قدر لذت میبرم که از صدای مادر و و بچه که دنبال شوهر میگردد و همین طور از صدای بچههای این مادر، یا صدای شیطانی یک قاتل و یا روایت یک مرد مرده هنگام عروجاش به بهشت. در داستانهای من نه تنها شخصیتها که اشیا و رنگها هم حرفی برای گفتن دارند. به نظر من این صداهای گوناگون پدیدآورنده موسیقی غنی و پرباری هستند که همان جوهر زندگی روزمره در استانبول 400 سال پیش است. این جابجایی و تغییر از نگاهی به نگاهی دیگر بازتابی از هدف اصلی زمان است که باید دنیا را از دید خودمان و نه از دید یک موجود برتر ببینیم. شخصیتهای دست پرورده من در دنیای سیر میکنند که هیچ محدودیتی در چشماندازها وجود ندارد و بنابراین آنها آزادانه با صدای خودشان و از درون خودشان حرف میزنند.
او در این رمان قهرمانی هم به نام اورهان دارد که در حقیقت برگرفته از شخصیت خودش است و حکایتهای مربوط به ارتباط مادری با تنها پسرش را از تجربیات خود و خانوادهاش اقتباس کرده است.
پاموک معتقد است چالش موجود در یک رمان تاریخی ناشی از روایت دقیق و بینقص گذشته نیست، بلکه به ایجاد ارتباط بین تاریخ و ماجراهای نو و امروزی برمیگردد. او بر آن است که با آمیختن تاریخ با تجربیات شخصی میتوان به آن عینیت داد و با احساس و تخیل به آن رنگی باورپذیر بخشید.
«سرخ …» رمانی غنی از جزییات تاریخی است. ماجرای مرموز و عاشقانه کتاب در قرن 16 میلادی در استانبول و زمان سرکوب مذهبی میگذرد. وقتی پادشاه به انیشته افندی ماموریت میدهد که کتابی را برای بزرگداشت او و قلمرو و وسیع سلطنت تهیه کند افندی شروع به دعوت از تمامی هنرمندان در سراسر دنیا میکند. وظیفه این هنرمندان این است که همه هنر خود را با سبک اروپایی همراه کنند.
ترس و وحشت زمانی به وجود میآید که یکی از مینیاتوریستها به شکل ناگهانی ناپدید میشود و پادشاه فقط سه روز مهلت میدهد تا جواب و دلیل قانعکنندهای برای این غیبت پیدا شود. کلاف سردرگم مرموز در مورد جنایت یا دروغ در تصویر نیمه تمام به چشم میخورد….
در حقیقت «سرخ نام من است» سرگذشت مینیاتوریستی است ساکن استانبول که برای 12 سال به ایران سفر میکند و در این سالها با مکاتب مختلف مینیاتور ایران آشنا میشود. وقایع این رمان در قرن 16 میلادی، برابر با اوایل حکومت صفویان میگذرد و نویسنده در آن به شرایط روز اجتماعی، سیاسی ایران و باورها و اعتقادات مذهبی ایرانیان میپردازد.
نویسندهبرای نوشتن این کتاب دست به بررسی وسیعی زده است. خودش در این باره میگوید: 6 سال طول کشید تا این کتاب را نوشتم. بیاغراق، وقت زیادی را صرف خواندن کتابهای مختلف و دیدن تصاویر گوناگون کردم. البته نمیتوانم اسم این کار را تحقیق بگذارم. من همیشه از چیزی که میخوانم لذت میبرم چون همیشه چیزی را که برایم لذتبخش است میخوانم. خوشبختانه عثمانیها به حفظ و ثبت دقیق آثار شهرهاند و به همین دلیل آثار مربوط به دوران امپراتوری عثمانی به خوبی حفظ و حتی منتشر شده است. بنابراین من ساعات متمادی به خواندن بهای لباسهای مختلف، فرشها، ماهی و سبزیجات در بازارهای آن روز استانبول پرداختم. این کار به اکتشافات جالب منتهی شد از جمله اینکه فهمیدم آرایشگرها در آن زمان به ازای دستمزد مناسب ختنه هم میکردند و دندان هم میکشیدند.
منتقدین «اورهان پاموک» را یک داستانسرای «پسامدرن» میدانند که رمانهایش انباشته از تصاویر، تشبیهات، استعارهها و گفتارهای دوپهلو و پرمغزند. «اورهان پاموک» در آثار خود از قتل عام ارمنیها به دست نیروهای عثمانی در سال 1915 یاد میکند و با نگرانی به سرنوشت کردها در زادگاهش، ترکیه، مینگرد.
او این دو، یعنی سرنوشت ارمنیها و کردها، را به یکدیگر پیوند میزند؛ حرکتی که در ترکیه موجب میشود تا فرد بر جان خود بیمناک شود و تازیانه رسانهها را بر پیکر خود احساس کند. یکی از منتقدین ادبی آلمان در همین زمینه نوشت که «شاید بتوان از این جایزه به عنوان یک پرده سیاسی برداشت کرد، اما در این میان واژه سیاسی همیشه هنگامی بر زبان رانده میشود که در واقع نگاه به یک واقعیت انکارناپذیر دوخته شده باشد.»
رمان «برف» ماند سایر رمانهای پاموک جستجویی عمیق و درونی در روح چندپاره، امیدوار، پریشان و مرموز مردم ترک است. این رمان داستان «کا» را که شاعردی افسرده و مبارز است را روایت میکند، شاعری که سالها دست به قلم نبرده است. اما «کا» روایتگر داستان خود نیست. او در این داستان کشته شده و یک دوست قدیمی که از قضا «اورهان» نام دارد داستان زندگی او را به تدریج روایت میکند.
در ابتدای رمان «کا» به دلیل تبعید سیاسی در فرانکفورت به سر میبرد اما بعد از 12 سال به استانبول برمیگردد تا در مراسم تدفین مادرش شرکت کند. سر راهش به سوی «کارس» که شهری فقیر در ناحیه آناتولی است، گرفتار طوفان شدید برف میشود. (کارس در ترکی یعنی برف و ما از همین ابتدا با ایهامی در دل ایهامی دیگر روبرو میشویم) «کا» از قضا روزنامهنگاری است که به ماجرای قتل اخیر شهردار شهر و خودکشی تعدادی از دختران محجبه که به زور بیحجابشان کردهاند علاقهمند شده است و از طرفی میخواهد «ایپک» را ببیند. دختری زیبا که از دوران مدرسه او را میشناخته و از یکی از دوستان قدیمی «کا» که سیاستمداری مسلمان بوده جدا شده است و در هتل محقری زندگی میکند که «کا» در آن اقامت دارد. «کا» هنگام فرار از برف از شهر فقیری سر درمیآورد که با آثار درخشان ساکنان قبلیاش احاطه شده است. در این شهر آثار به جا مانده از دوران امپراتوری پرقدرت عثمانی به چشم میخورد، کلیسای بزرگ ارمنیها که خالی مانده و خبر از قتلعام کارکنان آن میدهد، اشباح حکمرانان روسی و جشنها و پایکوبیهای عظیمشان و بالاخره عکس آتاتورک بنیانگذار جمهوری ترکیه و آغازگر نهضت بیریشه مدرنیزه کردن که کشف حجاب هم جزیی از آن بود.
شغل «کا» به عنوان یک روزنامهنگار دست «پاموک» را برای نمایش نظرات گوناگون و متنوع بازمیگذارد برای کسانی که در بقایای پوسیده امپراتوریهای پیشین غرق نشدهاند، تصور آمیزهای از القاب نفرتانگیز (اینکه باید پرقدرت بمانیم) شرمندگی (اینکه چه اشتباهی مرتکب شدیم؟) سرزنش (اینکه اشتباه چه کسی بود؟) و دلنگرانی از بابت هویت (اینکه ما واقعاً کی هستیم؟) بسیار دشوار است. مواردی که شهرهای فقیری از این دست را اشباع کردهاند و حضورشان در رمان «برف» هم پیدا است.