گروه انتشاراتی ققنوس | امروز با منیرالدین بیروتی - گفت و گوی روزنامه ایران با نویسنده چهاردرد و مجموعه تک خشت
 

امروز با منیرالدین بیروتی - گفت و گوی روزنامه ایران با نویسنده چهاردرد و مجموعه تک خشت

روزنامه ایران گروه فرهنگ و هنر _

«تک خشت» نخستین مجموعه داستان منیرالدین بیروتى در سال ۸۲ از سوى انتشارات ققنوس به بازار آمد و جایزه بهترین مجموعه داستان اول بنیاد گلشیرى را از آن خود کرد.

منیرالدین بیروتى متولد ۱۳۴۹ لیسانس بازرگانى داردو هفته گذشته رمان «چهار درد» را توسط انتشارات ققنوس چاپ و منتشر کرده است. وى هم اکنون یک مجموعه داستان به اسم «دارند در مى زنند» را در دست چاپ دارد. و یک مجموعه داستان هم که هنوز نامى برایش انتخاب نکرده آماده دارد. ضمن این که رمان جدیدى در دست تألیف دارد که مى خواهد نام آن محفوظ بماند.
* کتاب «تک خشت» گویا برنده جایزه بهترین مجموعه داستان شناخته شد، فکر مى کنید چه عناصرى در این اثر سبب شد که به عنوان بهترین مجموعه برگزیده شود؟
من فکر مى کنم به هر حال در داستان هاى این مجموعه خصوصیاتى ویژه دیده بودند که آن را به عنوان بهترین مجموعه داستان سال ۸۲ انتخاب کرده اند. اما عمده ترین دلیلى که مى توانم نام ببرم، عناصرى غیر از زبان در گزینش این کتاب دخیل بوده است. یعنى ویژگى زبانى این اثر نبود که مورد توجه قرار گرفت. چون بعد از انتشار کتاب خیلى ها به لحاظ زبان این اثر از من ایراد گرفتند و گفتند زبان سختى دارد. 
مطمئناً به لحاظ این زبان، کتاب برنده جایزه نشد. شاید انتخاب این داستان ها به خاطر مضامین و موضوعاتى بود که در نوشتن انتخاب کرده ام. دلیل دیگر مى تواند فرمى باشد که در برخى از داستان ها به کار گرفتم و براى عده اى این فرم ها جالب بود.
* یعنى در داستان نویسى به فرم بیشتر گرایش دارید؟ نوعى فرمالیسم که....
گرایش به فرمالیسم ندارم ولى خیلى وسواس دارم روى انتخاب فرم در یک داستان. فرم هایى که تاکنون انتخاب نشده و در داستان ها به کار گرفته نشده است. حالا تا کجا دراین زمینه موفق باشم امرى جداگانه و قابل بررسى است. ولى این وسواس مثل وسواس زبان همیشه با من است.
* در نویسندگى چه دغدغه اى دارید؟
من به لحاظ نویسندگى بیشترین دغدغه هاى ذهنى ام جامعه است. درگیر رابطه فرد با جامعه، این که فرد چگونه مى تواند خودش و فردیت خودش را تعریف کند. مشکلاتى که بر سر راه انسان قرار مى گیرد، بیشتر ذهن مرا مشغول خود مى کند. چون خودم همیشه درگیر این مسائل و مشکلات بوده ام.
* رمانى که به اسم «چهار درد» اخیراً منتشر کرده اید، حول چه مسائلى دور مى زند؟ و چرا اسم «چهار درد» را انتخاب کرده اید؟
واقعیت این است که «چهار درد» اصطلاحى است که مربوط به شهر زادگاهم مى شود و شهرى که این رمان در مورد آن نوشته شده است. 
«چهار درد» اصطلاحى است که مادربزرگ ها براى آخرین مرحله درد هنگام تولد نوزاد به کار مى برند. در اصطلاح عام هم گاهى گفته مى شود که فلانى چهار ستون بدنش لرزید. البته اصطلاح چهار درد مربوط به یک شهر و یک منطقه خاص نمى شود. یک اصطلاح قدیمى است که بیشتر مادربزرگ ها به کار مى برند.
* در مورد مضمون خشونت در رمان «چهار درد» چه مى گویید؟
من در جایى بزرگ شدم که از همان دوران کودکى خشونت را از نزدیک تجربه کرده ام و آن را لمس کرده ام. 
بعد از انقلاب هم خشونت دیده ایم. در دانشگاه هم به شکلى خشونت بود. خشونت انگار همیشه با ما بوده است و با آن زندگى کرده ایم. حتى خشونت هاى دوران کودکى هم همیشه پیش چشم من بوده است.
* روایت اصلى این رمان را مى توانید براى مخاطبان توضیح بدهید؟
هسته مرکزى این رمان داستان یک عشق است، ولى یک عشق معمولى بین یک دختر و پسر نیست. موضوع اصلى، عشق بین یک خانواده است و تحت لواى همین عشق جنایت هاى فراوانى صورت مى گیرد. 
در واقع عشق نوعى بهانه است، براى روایت زیرپوستى یک شهر. در جامعه اى که حتى عشق به عنوان عنصرى لطیف، بهانه فوق العاده خوبى مى شود براى اعمال یک نوع خشونت فوق العاده وحشتناک. هسته اصلى و مرکزى رمان «چهار درد» این است. 
* در نوشتن این رمان چقدر دغدغه فرم ویژه داشتید؟ این رمان به لحاظ فرم با آثار منتشر شده این سال ها چقدر متفاوت است؟
والله هنگام نوشتن این رمان آن قدر دغدغه فرم متفاوت داشتم که آن را شش بار بازنویسى کردم. در مقدمه کتاب هم تاریخ و مدت این بازنویسى ها را نوشتم. دقیقاً مدت ۹ سال براى نوشتن این رمان وقت صرف کردم. مدت هفت سال هر شب حدود هفت ساعت روى این رمان کار کردم این به دلیل بازنویسى هاى مکرر بود.
و در هر بازنویسى هم فرم دچار دگرگونى مى شد و تکمیل مى گردید. هر بار چیزى به آن اضافه مى کردم و چیزى از آن کم مى کردم تا شکل نهایى اش را پیدا کند. فکر مى کنم در میان آثارى که خوانده ام، فرم رمان «چهار درد» فرم ویژه اى است که در هیچ یک از آثار ندیده ام. ولى فکر مى کنم به صورتى از مثنوى متأثر بوده ام و از کتاب «فرج بعد از شدت» وام گرفته باشم. به لحاظ شکل خیلى وامدار این دو اثر هستم.
* مجموعه اى که تحت عنوان «دارند در مى زنند» در دست چاپ دارید، مربوط به چه دوره اى از کار شماست؟
این مجموعه حدود چهارده داستان دارد. با توجه به صحبت هایى که شده قرار است دو داستان را حذف کنم. سه داستان این مجموعه مربوط به دورانى است که کتاب «تک خشت» را مى نوشتم و نتوانستم این سه داستان را چاپ کنم. بقیه داستان ها هم مربوط به بعد از این دوره مى شود که از سال ۸۱ شروع و به ۸۴ ختم مى شود. 
 
ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه