..........................
جامعه خبری تحلیلی الف
سه شنبه 18 آذر 1399
..........................
لئوناردو شاشا، نویسنده، نمایشنامهنویس، داستاننویس، منتقد ادبی و پژوهشگر اجتماعی ایتالیاست که سال 1989 چشم از جهان فرو بست. شاشا علاوه بر نویسندگی و پژوهش، نمایندۀ مجلس سیسیل و پارلمان ایتالیا و اروپا نیز بوده و دلیل ارتباط آثار او دربارۀ سیسیل و مافیا همین موضوع است. این کتاب تجمیع چهار داستان این نویسندۀ ایتالیایی با عناوین «خاله آمریکا»؛ «مرگ استالین»؛ «چهل و هشت» و «آنتیموان» است که نام داستانِ نخست برای عنوان کلی کتاب در نظر گرفته شده است. هر چهار داستان علاوه بر آمیختگی با طنز تلخ نویسنده، به نوعی بازتاب رویدادهایی ناشی از جنگ و نبرد انسانها در مقاطع زمانی گوناگوناند. نقطۀ مشترک همۀ داستانها نیز امیدواریِ آدمهایی غوطهور در اندوه و فقر است که قصدشان برای بازسازی ویرانیهای زندگی از جنگ نشاندهندۀ این امید است.
به عبارت دیگر، هر کدام از قصههای چهارگانۀ این کتاب روایتگر مقاطعی از زندگی اهالی سیسیل است. خوانندۀ این حکایتها درگیر روایت شخصیتهایی میشود که عمرشان در روزگار تغییرات تاریخی جامعه سپری شده و این رویدادهای تاریخی آنان را ناچار به تحول و ترک عادات زندگی پیشین خود کرده است. لئوناردو شاشا در داستانهای این کتاب، ریزهکاریها و تضادهای زندگی اجتماعی مردم سیسیل را با طنز ویژۀ خود در آمیخته و به خوانندگانش عرضه کرده است. مانند بسیاری از داستانها و فیلمهای ایتالیایی، شخصیتها و جزئیات داستانهای شاشا برای خوانندۀ ایرانی بسیار ملموس است که این موضوع را حتی از تصویر روی جلد نیز میتوان حس کرد. اگر جایی ابهام یا پرسشی هم وجود داشته باشد، مترجم به کمکِ خواننده آمده و با زیرنویسهای بهجا و سخاوتمندانه به ارائۀ اطلاعات تکمیلی پرداخته است.
راوی داستان «خاله آمریکا» کودکی از اهالی سیسیل است که روزگارش با فقر ناشی از محل زندگیاش توسط آمریکاییها اِشغال شده است. رشد این راویِ نه چندان بزرگسال با بحثهای میان پدر و عموی فاشیسمش همراه بوده است. «خاله آمریکا» جریان تصرف سیسیل، وقوع قحطی و کمبود غذا و نبودِ دارو و نیاز به لباس و درخواست این مایحتاج از خالهای است که ساکن آمریکاست. رویارویی بین احزاب و کشمکشهای درون خانواده و تنشهای بیرون از آن در دوران جنگ جهانی دوم و تأثیر حضور نیروهای آمریکایی در سیسیل، محور اصلی این داستان را به خود اختصاص داده است.
«مرگ استالین» ماجرای پیروی کورکورانه شخصی به نام «کالوجرو» است که استالین را پیشوای خود میداند و به حدی نسبت به او تعصب و ایمان دارد که حتی کارهای اشتباه او را نیز درست میپندارد. از منظر او استالین اصلاً نمیتواند مرتکب اشتباه شود و همیشه برنامهای منسجم و مدوّن برای یکسرهکردن کار آلمانیها آماده دارد. کالوجروی کفاش همیشه خواب عمو را میبیند و هر بار به مشکلی میخورد، فکر میکند که عمو مشکل را درست به بهترین شکل درست خواهد کرد.
«چهل و هشت» روایت استقلال ایتالیا و در حقیقت شورشی شکستخورده و نافرجام در سال 1848 است. در این داستان به گاریبالدی قهرمان ملی ایتالیا و ارتش او نیز پرداخته میشود. ماجرای کلیسایی که تحت هر شرایطی شهر را همچون بازیچهای تلقی کرده و حکایت افراد متمولی که بویی از اندیشه و آرمانهای مقدس نبردهاند و از هر کسی که قدرت بیشتری در اختیار داشته باشد، بی چون و چرا تبعیت میکنند. در بخشی از این داستان میخوانیم: «بعضی از خانوادهها زندانیهایشان را متقاعد کرده بودند که برای اسقف ندامتنامه بنویسند و همین باعث شد که انتظار برای دادگاههایشان کوتاهتر باشد و این آنها را از کسانی که به اسقف ندامتنامه ننوشته بودند جدا میکرد. با این اوصاف، سرنوشت آن یازده مزد همزمان با خانوادههای نگرانشان که رو به نابودی میرفتند در دست قاضیها، وکلا، پلیسها، زندانبانان و رؤسای مافیا افتاده بود و زیباترین دختران که جهیزیۀ سنگینی هم داشتند قربانی میشدند و به عقد قاضیهای پیر و دادرسها درمیآمدند...»
در داستان «آنتیموان» دو سرباز ایتالیایی مشغول جنگ در اسپانیا هستند، اما هیچکدام نه تحت تأثیر تبلیغات؛ نه به دلیل شستشوی مغزی و نه از روی علاقه و تمایل به جدال وارد میدان جنگ نشدهاند. در واقع میتوان گفت هر دو نفر اینها به خاطر فرار از چنگ عذابهایی دیگر تن به حضور در جنگ دادهاند. یکی با هدف فرار به آمریکا از طریق اسپانیا و دیگری فرار از بیکاری و فقری که در کشور خودش با آن دست و پنجه نرم میکند. این سربازِ جوان باید بین کار در معدن و جنگ یکی را انتخاب میکرده و چون نمیخواهد از خفگی با گازهای سمی موسوم به «آنتیموان» بمیرد، جنگ را برگزیده است.
لئوناردو شاشا با نگارش و انتشار این چهار داستان به خوانندگان سراسر جهان اِمکان این را داده تا به سیسیل، این بزرگترین جزیرۀ دریای مدیترانه که به عنوان ناحیهای خودمختار از کشور ایتالیا را شناخته میشود، سفر کنند. جزیرهای با سواحلی که مرکز امید و آرزوی مهاجرانی است که برای فرار از جنگ و وضعیت دشوار سیاسی راه دریا را پیش گرفته و بعضاً نیز قربانی شرایط نابسامان آب و هوایی و دریایی شدهاند. از سوی دیگر، وی در خلال تمام روایتهای ریز و درشت کتابش به انسانهای دنیا یادآوری کرده که جنگ فقط یک درگیری مسلحانۀ ارادی و گسترده بین جوامع سیاستزده نیست؛ بلکه جنگ در زیر پوست کرگدنوار خود لایههای عمیقی از نفرت و ناچاری و ناتوانی دارد که گاهی تا نسلها ادامه یافته و بشر را ناخودآگاه از ادامۀ مسیر شایسته و بایستۀ زندگی باز داشته است.