به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در بوشهر، میزگرد بررسی نشانههای تصویری رمان «من ببر نیستم پیچیده بر بالای خود تاکم» نوشته محمدرضا صفدری، با حضور جمعی از نویسندگان و تصویرگران و در حاشیه نمایشگاه «کرنش به حافظ» در دانشکده هنر و معماری دانشگاه خلیج فارس بوشهر برگزار شد.
محمدرضا صفدریزاده ۵ مرداد ۱۳۳۲ در خورموج (استان بوشهر)، ازجمله نویسندگانی است که در جلسات داستانخوانی هوشنگ گلشیری حضور داشته است. او رمان «من ببر نیستم پیچیده به بالای خود تاکم» را در سال 81 بههمت نشر «قصه» راهی بازار کتاب کرد. از دیگر آثار صفدری میتوان به «سیاسنبو» (مجموعه داستان کوتاه)، «تیله آبی» (مجموعه داستان کوتاه)، «سنگ و سایه» (رمان)، «شام آخر» (نمایشنامه)، «شوراب» (نمایشنامه)، «۸ داستان از نویسندگان جدید ایران» (با مقدمه هوشنگ گلشیری) و «با شب یکشنبه» (مجموعه داستان کوتاه) اشاره کرد.
در بخش نخست این میزگرد، موسی درویشی گفت: نویسنده رمان «من ببر نیستم پیچیده بر بالای خود تاکم» در این اثر از نشانههای ایرانی و اقلیمی در ساختاری نو بهره گرفته تا بتواند ضمن واژهسازی آفرینش ادبی را به سمت خلاقیت هنری سوق دهد.
وی در ادامه در تعریف «رمان زمانه» تصریح کرد: رمان زمانه یعنی نه صرفا روایتگر حال و روزمرهها بودن، نه آنچه بهروز شناخته میشود؛ بلکه نوشتهای است در جهت آینده و در راستای به پرسش گرفتن امروز روایت میشود. صفدری اگرچه نمونه همان شخصیت نوذر در رمانش نیست که پرسو جو میکند و پارههای لازم یک داستان را از روایتی موجود مینگارد، اما در حقیقت اوست که به کمک نشانههای آشنای دیداری، شنیداری و مفهومی گسترهای از یک جغرافیای ویژه متن میآفریند تا حجمی جدید از معانی و تفسیر و تاویل در یک اثر ادبی بسازد.
درویشی که در این میزگرد به مبحث «رمان زمانه سینمای اکنون» میپرداخت، ادامه داد: خواننده رمان «زارپولات ریگستانی» و «فلامرز رودانی» را با شخصیتها و آدمهای دیگر در دو سو میبیند و همگی تازهترین و در نوع خود انتزاعیترین تصویر از بودن خویش را بازتاب میدهند. اثر سترگ صفدری در حالی که نجاتدهنده زبان، کلمات، باورها و نشانههای فراموش شده است؛ درواقع گونهای آفرینش هنری است که برای همیشه به یاد میماند.
نویسنده نمایشنامه «قرابههای بندر خورشید» افزود: رمان «من ببر نیستم پیچیده بر بالای خود تاکم» وقتی در مسیر رمان زمانه شدن به ساختاری زبانآور و خلاق تبدیل میشود، با همه ابزارهای تصویری و نشانهشناختی خود گامی فراتر در راستای تبدیل شدن به اثری هنری برمیدارد که همین مایه بهرهمندی بیشتر و بهکارگیری در مدیومی دیگر مانند سینما است.
درویشی تاکید کرد: در یک بررسی میتوان بهروشنی دید این رمان چه فضاسازی و دستاورد مناسبی برای فیلم شدن دارد اما این بهخودی خود مهم نیست. بلکه مهم داشتن ایده آیندهنگارانهای است که در سرتاسر فرم و ساختار اثر جای گرفته و همین یعنی گونهای ادبی که قابلیت تصویرکردن سینمای اکنون را دارد.
وی ادامه داد: در تعریف سینمای اکنون نیز همان ویژگی اثر زمانه بودن و معاصر بودن را میبایست در نظر گرفت. به قدر و منزلت اشعار خیام، حافظ، سعدی، مولانا، فرودسی و نظامی نگاه بیندازیم و ببینیم سخن حال شدن یعنی چه؟ و در بیان دنبال کردن و شکل امتداد یافته یک ذهن ماندگار گشتن یعنی چه؟! بنابراین آثار ادبی بیشماری وجود دارد که میشود به هزار روش از آنها فیلم ساخت؛ اما چیزی که از یک مدیوم ادبی در واقعیت نهادی خود اثری سینماتیک میسازد؛ یعنی در بیان مدیوم معمولا پا را فراتر نهاده است.
کارگردان فیلم «شعله سبز» گفت: خاصیت سینماتیک به کمک پرداخت روایتهایی که مانندگی فراوانی به فرم و ساختار هنرهای تجسمی داشته باشد، از نمونه دریافتهای رمان «من ببر نیستم پیچیده بر بالای خود تاکم» است.
درویشی در پایان صحبتهای خود یادآور شد: «رمان زمانه» صفدری در همزیستی با عناصر فیلمیک و تصویرسازی و تجسمی راه تطبیق اثر با جهان آن هنرها را نپیموده؛ بلکه توانسته با عناصر متنی سینما و هنرهای تجسمی ادبیات ارتباط بگیرد.
در بخش بعدی این میزگرد، سعید بردستانی مبحث خود را با عنوان «آشوب تصاویر در رمان ببر» آغاز کرد و گفت: در رمان «من ببر نیستم پیچیده بر بالای خود تاکم» نیز مانند دیگر رمانهای نو تقریبا هیچچیز در خط مستقیم حرکت نمیکند. همه چیز حرکت منحرف، کژ و مژ و پیچ واپیچ «در خود و بالای خود» دارد. حرکت، حرکت پرشتاب و سرراست «ببر» نیست؛ بلکه حرکت پر مکث و پر شکن و پر پیچ تاک است. موضوعات از پس هم میآیند؛ اما پیش نمیروند، در خود میپیچند و به بالای خود در هم گره میخورند، سر درتاریکی مینهند و نامعلوم و گم میشوند و همانی نیستند که ما فکر میکنیم. ساختار رمان، تاکی است که مدام و مدام میپیچد. و این عنوان چه عنوان بامسمایی است که نظیرش را در تاریخ رمان فارسی چندان ندیدهایم.
نویسنده مجموعه داستان «هیچ» ادامه داد: انسان قرن بیستم بود که برای اولینبار حالتی از آشوب (کائوس) را در بطن هستی کشف کرد و آن را به جد گرفت. سپس هنرمند این قرن کوشید تا از بطن همان آشوب معنا را سازمان دهد، نظم را از دل بینظمی بیافریند و به آنچه که بیشکلی است، شکل بخشد. رمان نو و تئاتر نو دهه 1950 (که خیلی سریع به تئاتر آبزورد مشهور شد) نیز بهعنوان دو بروز از هنر قرن بیستم با دفع همه قواعد و با لمس مستقیم آشوب، سعی در دگرگونی سنت پیشین داشتند.
وی افزود: آشوب رمان ببر هم آشوبی از همین سنخ است و ساختار آن را میتوان ساختار کائوسی (chaotic) دانست. تناقضات فراوان موجود در محتوای رمان نیز همذات این آشفتگی است. حتی جالب است بدانیم که آدمها، روابط و جهانبین حاکم بر این رمان، همه آبزورد است؛ ولی چیزی که خواننده «من ببر نیستم پیچیده بر بالای خود تاکم» احساس میکند چندان اهمیتی ندارد، ماجرا است. در رمان نو «به ماجراهای جالب توجهی که خواننده را بهدنبال خود بکشد، اهمیتی داده نمیشود و بیشتر از پرداختن به حادثه، به تثبیت کردن و بازتاب حوادث پرداخته میشود. علل حوادث نیز در تاریکی رها میشود و خواننده، خود باید پایان کار را به حدس دریابد... چون در این نوع رمان، حادثه از واقعیت و منطق پیروی نمیکند، حوادثی که امکان واقع شدن آنها میرود با حوادثی که امکان واقع شدنشان نمیرود، در هم آمیخته میشوند.»
بردستانی معتقد است: رمان «من ببر نیستم پیچیده بر بالای خود تاکم» رمان ماجرا نیست بلکه رمان اثر ماجرا است. به این معنا که رمان، اثر ماجرایی است که بر ذهن و حس راوی و راویان نقش بسته؛ اما سوالی که پیش میآید، این است که کدام یک واقعیتر است: ماجرا یا اثر ماجرا؟
وی در پایان تصریح کرد: اگر بتوان زندگی را بهعنوان واقعیتی خام فرض کرد، این واقعیت تنها ماجرا نیست؛ بلکه ممزوج غریبی از ماجرا و اثر ماجرا است. زندگی تنها آن چیزی نیست که در آن واحد از پیش چشم ما میگذرد بلکه ترکیبی است از «آن»های گذشته و بسیار گذشته و آینده و بسیار آینده و همچنین حالی که در آن به سر میبریم. حالی که دوام آن از هر میزانی که بگویید کمتر است و هنوز متولد نشده میمیرد. بوالو در جایی میسراید: «زمانی که در آن سخن میگویم/ اینک از من دور شده است.» شاید به همین خاطر است که نویسندگان اغلب برای نزدیکترین زمان حال از شکل ماضی سادهی افعال استفاده میکنند.
رئیس انجمن هنرهای تجمسی استان بوشهر هم در بخش سوم میزگرد بررسی نشانههای تصویری رمان «من ببر نیستم پیچیده بر بالای خود تاکم» نوشته محمدرضا صفدری، گفت: یک قرن پیش جریان مدرنیزم آخرین بارقههای رمانتیک قرن نوزدهمی انگلستان را درنوردید و در مدتزمان طولانی صحنهگردان یکتای بستر هنر زمانه خود بود تا اینکه در هه ۱۹۶۰ تا۱۹۷۰ یک جریان هنری دیگر همان بلایی که بر سر رمانتیکها نازل کرد، بر سر خودش آورد.
امرالله اسمعیلی افزود: از این جریان بهعنوان هنر معاصر یاد میشود که ریشه در دو جریان هنر مفهومی (conceptual art) و مینیمالیستی دارد، این رویکرد انقلابی و ساختارشکن باورهای مدرنیستی را از زوایای مختلف به چالش کشید. این تفکر، طغیانی در مفهموم، ساختار و ماهیت اشیاء و شیوههای آفرینشگری بهوجود آورد که بسیاری از معیارهای زیباییشناسانه و اصول و قواعد دست و پاگیر را برداشت و راه را برای خلق ایدههای نو باز کرد.
وی تصریح کرد: باور به بیحد و مرز بودن هنرها، درهم آمیختگی هنرها، اولویتهای جدید حوزه نقد، اعتقاد به پذیرش فرهنگ اقوام و ملل و رابطه هنر با دیگر نحلهها و تجربههای فرهنگی، ورود شاخههای مختلف هنری نظیر طراحی صنعتی، تصویرسازی کتاب، مد و فشن که در دوره مدرن چیپ و با عیاری کم تلقی میشد، وارد حوزه هنر معاصر شد.
اسمعیلی که پیرامون «خویشاوندی نزدیک رمان ببر به هنرهای تجسمی معاصر» سخن میگفت، ادامه داد: طهور رمان «من ببر نیستم پیچیده به بالای خود تاکم» بهعنوان یک اثر ادبی که خویشاوندی نزدیکی با هنر اواخر دوره مدرن یعنی اکسپرسیونیسم انتزاعی و هنر معاصر بهدلیل داشتن مولفههای این جریان دارد، از چند منظر قابل برسی است؛ در این رمان بسیاری از قواعد کلاسیک و مدرنیزم داستاننویسی، با توجه به شناخت کامل محمدرضا صفدری به مباحث داستان و رمان دچار بیشترین دگردیسی در شکل، محتوا و ساختار شده است.
این کارشناس تصویرگری ادامه داد: صفدری خود در یکی از گفتوگوهایش، فرم کلی رمان «من ببر نیستم پیچیده بر بالای خود تاکم» را به یک قالی با عناصر متفاوت نظیر نقشمایه اسب، شتر، شانه و... با سطوح رنگارنگ و هندسی تشبیه کرده است. این تشبیه، تعریفی از کمپوزیسیون در نقاشی و هنرهای تجسمی در بسیاری از گرایشهای دوره مدرن و معاصر است.
رئیس انجمن هنرهای تجسمی استان بوشهر یادآور شد: خوانش نشانههای تصویری در این رمان از نظر ارتباط فرم و محتوا به آثار جکسون پولاک نزدیک است. تکرار سلسلهوار نامها بهمانند رنگچکانیهای قدرتمند پولاک بر بستر قهوهای هندی است.
اسمعیلی در پایان تصریح کرد: پرتره اشیا، آدمها، درختان و حیوانات جدا از تصویرسازی دقیق عینی دارای هویتی مشهود و اتمسفری معلوم هستند. در بعضی موارد این نقشمایهها جدا از صورت عینی دارای صورتی متافیزیکی نیز هستند. مجموعه این مولفهها فردیت و هویتی به اثر محمدرضا صفدری داده که موجب قرابت و نزدیکی آن به هنر معاصر شده است.
در بخش پایانی این میزگرد، فاطمه ایرانزاد به ارائه مبحث خود با عنوان «مولفههای هنر آبستره در تصویرسازی رمان نو» پرداخت و با نگاهی موشکافانه مولفههای شاخص هنر آبستره را در تصویرسازیهای محمدرضا صفدری در رمان «من ببر نیستم پیچیده بر بالای خود تاکم» تشریح کرد.