............................
خبرگزاری مهر
............................
مروری بر چهار داستان از کتاب «فکرهای خصوصی» نوشته یاسمن خلیلیفرد
نسرین قربانی
یاسمن خلیلیفرد نویسندهی جوان و فارغالتحصیل رشتهی سینما، در چهارمین کتاب خود بهسراغ موضوعهایی رفته است که شاید به ظاهر ساده باشند اما درلایههای زیرین خود ریزهکاری و ظرافتهایی دارند که ممکن است هرکسی در زندگی اجتماعی خود نسبت به آنها دقیق نشده باشد و عمدتاً حاصل نکتهبینی و ژرفنگریِ نویسندهاند نسبت به محیط پیرامونش.
این مجموعه شامل یازده داستان کوتاه است که هریک مسائل و معضلاتی از اجتماع و آدمهای آن را زیرذره بین میبرد.
داستان اول، «فکرهای خصوصی»: شخصیتهای این داستان ملموس و باورپذیر طرح شدهاند و قرار است راویان یک مسئلهی انسانی باشند.
گاهی انسان در نقطهای ثابت میماند که اگرچه درتصمیمگیریِ درست، منطقی و معقول تردید دارد، اما بخشی از ذهنش او را به انجام کار مورد نظر تشویق و یا وادار میسازد. پروانه در دوراهیِ احساسی بکری قرار دارد که از روزهای رفته و ترحمی نوستالژیک نسبت به همسر سابقش سرچشمه گرفته است.هوشنگ و پروانه، زوج هنرمندی بودهاند که سالها پیش در دانشگاه آشنا شده و پس از مدتی به گمان این که میتوانند سالهای عمرخود را درکنارهم بگذرانند، ازدواج کردهاند. حاصل این ازدواج دو پسرند که هریک زندگی جداگانه ای را درخارج از کشورسپری میکند. هوشنگ نمایندهایست از شخصیتی متزلزل. او انسان مسئولیت پذیری نیست و پروانه از ابتدا چنان با او رفتارکرده که گویی نه زن، که مادراوست. هوشنگ دردنیای هپروت خود غوطه ور است و شاید رفتارپروانه به لاابالیگریهای او دامن زده است. گرچه این دو سالهاست از هم جدا شدهاند اما پروانه باز هم درروزهای سخت به کمک هوشنگ میشتابد. در ضلع سوم این رابطه همسر فعلی پروانه قرار دارد، مردی متمایز از دنیای هوشنگ و پروانه که ساختار شخصیتی او درست در نقطهی مقابل هوشنگ قرار دارد. تفکرات آقای هاشمی با متر و معیارهایی سر وکار دارد که با دنیای پروانه غریبه است. داستانِ «فکرهای خصوصی» غافلگیری جذابی دارد که خواندش را لذتبخش میکند؛ این غافلگیری دقیقاً همان بخشی از داستان است که زن خواستهاش را از همسرش مطرح میکند. داستان پایان محتومی ندارد و تنها برشیست از زندگی که قراراست ادامه یابد.
داستان دوم: چمدان: زندگی وقتی پیچیدگیهای خود را بروز میدهد که افراد ناهمگون با رفتارهای غیرعادی کنارهم قرار میگیرند. تجربهی استاد و دانشجویی وقتی به زندگی زناشویی تبدیل میشود، دیگرنه استاد در جایگاهی که بوده، میماند و نه دانشجوی جوان و پرشوری که حالا با چشمپوشی از اختلاف سنی زیاد با بحرانهای زندگی زنانشوییشان دست و پنجه نرم میکند. در «چمدان» ساره آنچه را که زمانی ساده میانگاشته، پس از سی سال رنج آور میبیند.ساره، در نوعِ زندگیای که استاد بر او تحمیل کرده، حل شده است و این را زمانی به خوبی درک می کند که گریزهای چند باره ی او بی نتیجه باقی میماند. زبانی به گله گذاری گشوده نمیشود چراکه آنها متعلق به دنیای هم نیستند. ساره به این نتیجه میرسد که پناه بردن به حیوانات برای جبران بخشی از خلاءهای عاطفی هرگز نمیتواند انتقالدهنده ی حس انسانیِ محبت باشد بلکه شاید تنها فریبی باشد برای به فراموشی سپردنِ نداشتهها. آن چه که ساره را به سمت و سوی استاد کشیده، به طور قطع و یقین کمبود پدر بوده است اما استاد داریوش در زندگی فعلیشان نه جایگاه پدر را دارد و نه همسر. او مردی با اختلالات شخصیتیست که از عهدهی بیان ودرک ابتدایی ترین احساسات انسانی نیز برنمی آید. به عبارتی ساره به کاهدان زده است. از دیگرسوی ضدّیت داشتن استاد داریوش با به دنیا آوردن فرزند هم می تواند عاملی پنهان باشد از فاجعه ی انسانیای که امروزِ ساره را ساخته است. استاد داریوش طی سالهای زندگی مشترک، ساره را به این باور رسانده که پیراست و بیمار؛ او با رنگ کردن موی ساره مخالف است چراکه میخواهد سالهای عمراو را به خودش نزدیک کند و او را از مادر شدن منصرف اما غافل است که از دیدگاه همسرش زن تنها با باروری به زنانگی کامل میرسد. در باور ساره حک شده است که کسی به زنِ پنجاه سالهای که از ناراحتی تنفسی هم رنج میبرد، توجهی نشان نخواهد داد. او هربار تمام جرئتش را جمع می کند تا استاد داریوش را ترک کند، دوباره موضوعی او را به نقطه ی شروع برمی گرداند؛ گو اینکه زنجیرهی اتصال آندو گسستناپذیر است.زندگی ساره مثل نیروی گریز از مرکزی است که هیچ گاه از مدارهای آن دایرهی بسته بیرون نمیزند. در انتهای داستان، فقط یک تلفن است که زن را از مسیررفته، برمی گرداند.
داستان سوم: نامه ی خداحافظی: گاهی می دانیم یک دروغ مصلحتی، جرقهای است برای آشکارشدن حقیقتی تلخ در آینده! زنان این داستان تمام همّ و غّم خود را در راه ترویج فمینیسم گذاشتهاند، بدون آن که معنای واقعی آن را بدانند. این زنان دارای خصلتهای آزاد اندیشی هستند اما مرزی برای آن تعیین نمیکنند. آنها براثرافراط در اندیشههایشان، اغلب از آن سوی بام می افتند. اورانوس که خود قدم در راه دیکتاتوری و خودپرستی گذاشته، حالا با نادیده گرفتن کارهای خود به طرف مقابل می تازد و از او خرده می گیرد. وقتی کفهی کار و زندگی از حالت تعادل خارج میشود، باید منتظر فاجعه ای باشیم و درست همین جاست که زنِ داستان پس از چهارده سال زندگی مشترک، ناگهان خود را در برابر فاجعهای غیرقابل جبران می بیند. انتخاب راوی دوم شخص مفرد برای ترسیم واگویههای زن درستترین انتخاب ممکن بوده است.
داستان چهارم: نامادری: در فرهنگ ایرانی، نامادری عموماً جایگاهی پایینتر از فرزندان مرد دارد. این اولویت نداشتن و ثانویه بودن تا جایی پررنگ میشود که اگر زن سالهایی را هم با مرد زندگی کرده و حُسن نیت خود را ثابت کرده باشد، بازدرنقطهای از ذهن مرد نسبت به او تردید نبض میزند. در داستان «نامادری» تردید مرد این است که پس از او زن فرزند یا فرزندان را از ارثیه دور نگه دارد اما از آن جایی که می خواهد احتمالا از سر رفع تکلیف حُسن نیت خود را هم به همسرش ثابت کند، به طریقی دیگر پاداش سالها زندگی مشترک را پرداخت می کند اما با چنین اقدامی زن را در شوکی عمیق فرو می برد تا آن جا که نیلوفر، به تمام انگیزهها، تصمیمات و باورهای خود در طول آن سالها شک میکند. داستان، پایان عمیق و غافلگیرکنندهای دارد. نیلوفر برخلاف همسرش حُسن نیت خود را به روح او ثابت می کند: تنها یک کاناپه را از آن خانه میخواهد؛ کاناپهای که مرد روی آن مرده است!
کتاب از یازده داستان تشکیل شده که تقریبا همگی به مفهوم حل شده گی در دیگری و گذشتن از منِ خود منتهی میشوند؛ منی که می تواند کسی دیگرهم باشد و نیست. مورد ترحم واقع شدن و یا گریز از فرزند داشتن، زنانی که برای اثبات زنانگیهای خود حاضرند از خیرزندگی بگذرند، جدال زنان برای احقاق حقوق از دست رفتهشان، حسرتهایی که حالا دیگر بخشی از زندگی شدهاند و .. مضامینی هستند که در این کتاب به آنها پرداخته شده است. ضمن این که در برخی از داستان ها، بعضی شخصیتها مشترک اند؛ شخصیتهایی مشترک با سرنوشتهایی متنوع که انتخابی متفاوت و تاحدودی نوگراست.