اینکه چطور آقایی تصمیم گرفته است با محمد متوسلانی به گفتوگو بنشیند و
بخشی از تاریخ سینمای ایران را در این کتاب مکتوب کند، خود ماجرای جالبی
دارد که شنیدنش از زبان خود او خالی از لطف نیست. آقایی میگوید: «کتاب سه
نفر بودیم حاصل اندیشه کتابی است که نوشته نشد. کتابها هم مثل آدمها
هرکدام سرگذشت خودشان را دارند. طرح یک داستان بلند درباره یک بازیگر قدیمی
در ذهنم نقش بسته بود. آدمهای مختلف در خیابان با لبخند جلو میآیند و با
بازیگر سلام و علیک میکنند؛ انگار کسی از نزدیکان خود را دیده باشند. این
تصویر را داشتم، یک بازیگر بین مردم.» اما اینکه چطور طرح یک داستان بلند
تبدیل به کتابی میشود در قالب گفتوگو و درباره سینما.
فرخنده آقایی میگوید: «کتاب سه نفر بودیم» حاصل 12 جلسه گفتوگوست که در
پاییز سال 1387 روزهای جمعه ساعت 10 صبح تا یک بعد از ظهر برگزار میشد. در
این جلسات چای زنجبیل و میوه میخوردیم و راجع به سینما صحبت میکردیم که
برای من اغلب شنیدن بود و برای آقای متوسلانی بیان تجربیات بیش از پنجاه
سال کار حرفهای. در اینگونه گفتوگوهای طولانی که به طریق معمول با
شخصیتهای داستانیام داشتهام پای صحبت آنها مینشینم تا از دل زندگی آنها
داستان خودم را روایت کنم ولی اینبار اندیشه نوشتن داستان راه به جایی
نمیبرد و هرچه کمتر به تصویر ذهنی خود در باب داستانی که در پس ذهن داشتم
نزدیک میشدم؛ اتفاقی که چند بار دیگر برایم رخ داده است. در این مورد در
نهایت تصمیم گرفتم به جای نوشتن رمان زندگینامه، ماحصل جلسات را به صورت
مصاحبهای در باب زندگی هنری و فیلمهای آقای متوسلانی تدوین کنم؛ کاری که
قبل از آن انجام نشده و جایش در سینمای ایران خالی بود.» اما اینکه چرا
فرخنده آقایی در مقام یک داستاننویس قصد نوشتن «سهنفر بودیم» را دارد،
پرسشی است که خودش درباره آن میگوید: «محمد متوسلانی بیتردید یکی از
پدیدههای سینمای ایران است چه زمانی که در کنار دو نفر از کمدین، منصور
سپهرنیا و گرشا رئوفی، سه نفر از کمدین سینمای ایران را از اواخر دهه 1330
شکل داد و تا نیمه اول دهه 1350 با آنها همراه شد و چه زمانی که خود خیلی
زود وارد عرصه کارگردانی شد و کارگردانی فیلمهای سه کمدین را برعهده گرفت
تا اثری متفاوت نظیر یک میلیونر را بسازد که اگر از قالب کلیشههای زمان
ساختش با جسارت بیشتری جدا میشد، فیلمی ماندگار از کار درمیآمد.
در آن سالها یک فیلم مهم غیرکمدی در کارنامه متوسلانی ثبت شده بود که
میتوان از آثار ماندگار سینمای ایران خواند: ذبیح 1354 که پس از گذشت 36
سال هنوز فیلم زنده و گرمی به نظر میرسد.» مولف کتاب «سه نفر بودیم»
اشارهای هم به فیلم «جستوجوگر» به کارگردانی محمد متوسلانی دارد که در
سال 1368 ساخته شد و او را در زمره کارگردانهای قابل تامل سینمای بدنه نیز
معرفی کرد. کتابی که فرخنده آقایی، داستاننویس درباره سینما در قالب
گفتوگو فراهم آورده است، با کتابهایی از این جنس که حاصل کار منتقدان
سینمایی است، تفاوتهایی اساسی دارد.
لحن طنزآمیز آقای بازیگر
فرخنده آقایی در کتاب «سه نفر بودیم» به خوبی از پس انتقال لحن طنزآمیز
بازیگر سینمای ایران برآمده است و با توجه به جزئیات در گفتوگوها اثری
خواندنی و جذاب را به وجود آورده که به اندازه یک اثر داستانی مستند
خواندنی از آب درآمده است. به این بخش از گفتوگو با منصور سپهرنیا توجه
کنید: «اول اردیبهشت 1309 در یکی از محلههای دروازه شمیران، خانم بالا مرا
به دنیا آوردند. مادرم آن موقع 10 سالش بود. به عمهام میگوید در شکمم
چیزی تکان میخورد و عمهام جواب میدهد حتما کرم کدو داری. بعد میبردش
دکتر و معلوم میشود پنج، شش ماهه حامله است. آن بچه بنده بودم. معلوم شد
ما کرم کدو نیستیم و یک آدم حسابی هستیم.»