داستانهای این مجموعه در گذر پانزدهساله حدود سالهای 1360 تا 1375 نوشته شدهاند و نویسنده آن معتقد است که شاید اگر میخواسته آنها را حالا بنویسد طور دیگری مینوشته است . اما او نمیتواند به زمان و مکان نوشته خیانت کند ؛ حتی اگر نیت پسندیده بازنویسی برای بهتر شدن کار را در سر بپروراند . چرا که باید به بهای ناخرسندی « حالای » خود از کژیها و کاستیهای کار ، به داستانهای نوشته شده در گذشته و نویسندهشان وفادار میماند . از این گذشته همه میدانیم که « حالای » ما اگر آینه گذشته و آیندهمان نباشد ، وهمی یکسره خالی است . این مجموعه از ده داستان کوتاه تشکیل شده است : کلاغ هندی ، طبل نیمهشب ، ایستگاه زرد ، سگها و آدمها و . . . . « به صدا بود که از کابوس کنده شدم ، صدای نو ، صدای کوچک . روشنی پس شیشه مات کدر شده است . پلکهای سنگینی که زخم نور خوردهاند ! صدای توله تنها مانده ! چه زود رهایش کرده است ! » فرشته مولوی ، نویسنده و مترجم ساکن کانادا ، پیش از این « دشت سوزان » خوان رولفو را ترجمه کرده است .