سامان نورایی که فعالیت اصلیاش در رشته گرافیک است، در نخستین رمان خود کاجها وارونهاند دست به نوشتن تریلری زده که در ایران به هزار دلیل گفته و ناگفته مغفول مانده است. داستان کاجها وارونهاند در مورد شخصیتی تحصیلکرده، اما در خود فرورفته به نام رهام است که در سفری پژوهشی از ایران به انگلستان درگیر جنگ جهانی دوم بهطور اتفاقی به نشانههایی از یک شاهنامه کهن و مفقود برمیخورد. همین امر سبب میشود در ادامه مسیرش بهسوی عمارتی دورافتاده و مرموز با ساکنانی عجیب کشیده بشود. نکته جالب در مورد این رمان این است که نورایی به خوبی توانسته از امکانات ژانر گوتیک در نخستین رمان خود استفاده کند و سایه گناهآلود گذشته قهرمانان را تا امروز رمان بیفکند.
سامان نورایی که پیش از این رمان بهعنوان نویسنده شناخته نمیشد و بیشتر بهعنوان یک گرافیست او را به یاد میآوریم، درباره اینکه چگونه به سمت نوشتن کشیده شده است، میگوید: فکر میکنم بیش از همه از روی نوعی نیاز به ایجاد فاصله با دنیای واقعی بود. در زمان کودکی همیشه برای خودم در ذهن شخصیتهایی خلق میکردم و برایشان ماجرا میساختم. قبل از خواب این بازی را ادامه میدادم تا کمکم پلکهام سنگین بشود. چندسال بعد که گذشت محض سرگرمی داستانهایی را روی کاغذ آوردم درمورد یکسری آدمهای مشنگ، اگزوتیک و خلوچل. داستانهایی که چفتوبست صحیحی نداشتند اما تا حدی خندهدار بودند و موجب سرگرمی بچههای همسنوسال خودم در فامیل میشدند و بعد هم شعر نوشتن شروع شد...
این نویسنده جوان از تجربه نگارش نخستین رمان خود هم میگوید: نگارش کاجها وارونهاند در یک دوره بشدت تلخ و بحرانی در زندگیام اتفاق افتاد. بهطوریکه اگر بگویم این رمان جزو معدود دریچههای تنفس من بود، اغراق نکردهام و خوشحالم دستآخر آن دوسالواندی به ثمر نشست و حالا حاصلش را بهصورت یک کتاب موضوع این گفتوگو قرار دادیم. این اثر برای من شبیه دانهای است که در خاک رنج به بار نشسته. وضعیتی بود که راستش چندان تمایلی برای بازگوکردنش ندارم... سامان نورایی درباره شیوه کار کردنش نیز چنین توضیح میدهد: یک دفترچه همراهم بود و همهجا فقط مینوشتم. تکهتکه، دیالوگبهدیالوگ، پلات را بالا و پایین میکردم و با شخصیتها کلنجار میرفتم، تمام اینها چیزی شبیه یک زندگی موازی برایم میساخت که روی کاغذ جریان داشت و میشد درونش برای مدتی غرق شد. اما دستآخر تمام شد و حالا که نگاهش میکنم میبینم که از آن راضیام، امیدوارم همین اتفاق برای خوانندههای این کار هم بیفتد. نویسنده کاجها وارونهاند که رمانش تریلری پرتحرک است، تریلر را ژانری مهیج تعریف میکند که «پلات و زنجیره حوادث در آن نقش بسیار کلیدی و مهمی را ایفا میکنند». او درباره بهترین نمونههای این ژانر نیز آثار استیفن کینگ و بهخصوص اثر بینظیر تلالو را مثال میزند و ادامه میدهد: یا رمان باشگاه مشتزنی از چاک پالانیک که فیلم موفقی هم توسط فینچر بر اساسش ساخته شد؛ یا جزیره شاتر از دنیس لیهان که این رمان را هم اسکورسیزی مورد اقتباس سینمایی قرار داد...
کاجها وارونهاند را نشر ققنوس به بازار کتاب عرضه کرده است...