به گزارش خبرنگار فرهنگی آنا، نشست نقد و بررسی رمان «سلام» با حضور محسن حکیممعانی، کامران سلیمانیان، طلا نژادحسن و رضا عابد برگزار شد و منتقدان به بررسی این رمان که اردیبهشتماه امسال از سوی نشر ققنوس منتشر شده است، پرداختند.
محسن حکیممعانی، نویسنده و منتقد، نخستین سخنران جلسه بود. حکیممعانی در ابتدا با اشاره به اینکه از منظر یک نویسنده به رمان «سلام» نگاه میکند، گفت: «در وهله اول جسارتی که در طرح موضوع در این رمان وجود داشت، برایم جالب توجه و جذاب بود. از نظر من به عنوان یک نویسنده، کشف نویسنده و شیوه وی برای اجرای این کشف برایم اهمیت دارد. خانم غبیشی به موضوعی میپردازد که آن را با بیپروایی تمام مطرح میکند. همه ما از اتفاقاتی که پیرنگ این رمان در حاشیه آن شکل گرفته است، آگاهی داریم. من از رمان خانم غبیشی این درس را آموختم که بیپروا بنویسم و افسار زبان خود را در نوشتن موضوعی به این اهمیت رها کنم.»
نویسنده مجموعه داستان «ارواح مرطوب جنگلی» در ادامه به بررسی شیوه روایت رمان «سلام» که نامهنگاری است، پرداخت و گفت: «این نوع روایت امتیازات و امکانات خاصی را در اختیار نویسنده قرار میدهد. ما در یک روایت خطی با سیر وقایع پی در پی مواجه هستیم و با پیرنگ علت و معلولی سر و کار داریم، با یک زنجیره بههممتصل. این شیوه روایت، کلاسیک و معهود و کاملاً شناختهشده است؛ اما شیوه روایتِ نامهنگاری در روایت گسستی به وجود میآورد. شما دیگر با حلقههای بههم پیوسته مواجه هستید و چه بسا در این نوع روایت که دیگر ممتد نیست، حلقههایی حذف شده و از این زنجیره افتاده است. در نامه، توصیف خیلی دقیقی از جغرافیا و محیط و احیاناً دیالوگ وجود ندارد و بسیاری از عناصر معهود داستاننویسی کنار گذاشته میشود. نامهنگاری این ابزار را به دست نویسنده میدهد که روایت خود را با سرعت بیشتری به جلو ببرد و از حواشی پرهیز کند و اتفاقات فرعی داستان را با روابط علت و معلولی مطرح نکند. کافی است که وقایع در نامهای ذکر شود بدون توسل به برخی مقدمات و پیشنیازها. به این نکته هم اشاره کنم که شیوه نامهنگاری یک شیوه کلاسیک است.»
حکیممعانی ادامه داد: «یکی از نقاط مثبت این رمان این بود که با وسواس فراوان، لحن و نگاه منحصر به فرد هر یک از آدمها به خوبی درآمده است و مدتی پس از خواندن رمان میتوان شخصیتها را از لحنشان شناخت. به طور کلی، شخصیتپردازی از طریق نامه خیلی خوب از کار درآمده است و عادتهای رفتاری و گفتاری شخصیتها در نوشتههایشان کاملاً آشکار و روشن است. حتی فیزیک و ظاهر آدمها هم در نامهها آمده و کاملاً مشخص شده؛ و این کار بدون توصیف صریح و با تمهیدات درستی انجام شده است. تنها شاید بتوان دو ـ سه نامه را از مجموع نامهها غیرضروری دانست که شاید نیازی به آوردن آنها نبود، زیرا واقعه خاصی را شرح نمیدهد یا واقعهای نیست که در نامه مطرح شود و میشد که مثلاً در زندگی روزمره از طریق تلفن یا حضوری به سادگی مطرح شود. این یکی از مشکلات شیوه روایت نامهنگارانه است.»
کامران سلیمانیان، نویسنده مجموعهداستان «میران»، دیگر منتقد جلسه بود. سلیمانیان ابتدا به برخی رمانهای نامهنگارانه از جمله رمان «ببر سفید» اشاره کرد و گفت: «یکی از ممیزات رمان «سلام» این است که در ادبیات ما چندان به این شیوه روایت پرداخته نشده است. شاید انتخاب زاویه دید در برخی رمانها به باورپذیری رمان کمک نکند، اما فرم رمان و روایت آن چنان پیش میرود که خوبی و درستی کار را به خواننده تحمیل میکند. گویی خود نویسنده حس میکند که انگار مشغول نوشتن کار خوبی است و به نظر من، این نکته جزو نقاط قوت رمان «سلام» بود.»
سلیمانیان ادامه داد: «چیزی که هم در یادداشت آقای یزدانی خرم آمده بود و هم آقای حکیممعانی به آن اشاره کردند، این بود که دلیل اصلی خواندن این کتاب پرداختن به امر سیاسی است. من با این نظر موافق نیستم و به نظر من، دلیل اصلی خواندن این کار اجرای درست و مناسب فرم است. نویسنده به این قضیه فکر کرده است و این امر برای من مهم است. نامهنگاری فضای "حرف تو حرف" را بازتاب میدهد، به ویژه فضای "حرف تو حرف" زنانه. از نظر گلشیری باورپذیری روایت با استناد بارورتر میشود. نامه یک سند دست اول است، یک نوشته است. البته نامه، نویسنده را برای درآوردن لحن به چالش میکشد. و این نکته به سلیقه نویسنده بازمیگردد. اما نامه عرفیاتی دارد که می توان با کمک این عرفیاتِ بهشدت مبتذل قدری وزن شخصیت را بالا برد.»
نویسنده مجموعهداستان «میران» در ادامه برشمردن ممیزات رمان «سلام» به وجود روایتهای گوناگون و صداهای مختلف در این رمان اشاره کرد و گفت: «نامهها به چندین مدل روایت انجامیده است. برخورد یک پسر و دختر در دانشگاه در سه نامه به سه شیوه روایت شده است و این از وجوه مثبت رمان است. یکی دیگر از ممیزات رمان «سلام» این است که به سبب شیوه نامهنگاری با مشکل شکلدادن به پیرنگ مواجه نیست زیرا نامه عملاً جایگزین کارکرد پلات و طرح شده است. دیگر آن که نامه عملاً جایگزین شیوه ی اولشخص شده است. زاویه ی اول شخص هم فرصت و است و هم تهدید. از طرفی میتوان هر ایرادی را به کاراکتر گوینده احاله کرد. از سوی دیگر، این فرصت به تهدید مبدل میشود که دست نویسنده را باز میگذارد که هرچه میخواهد بگوید. در این نامهها هم چنین اتفاقی افتاده است. نامهها نوعی سندسازیاند و سندسازی درباره وقایع مهم بخشی از رسالت ادبیات است، اگرچه همه رسالت ادبیات نیست. با اینهمه، تبسم غبیشی در نوشتن رمان نامهنگارانه با همه خطرها و فرصتهایش بسیار موفق بوده است.»
طلا نژادحسن دیگر منتقد جلسه بود. نویسنده رمان «شهریور هزار و سیصد و نمیدانم چند...» گفت: «رمان «سلام» از همان ابتدا با بهترین شروع ممکن یقه خواننده را میگرفت و با خودش تا به انتها میکشید. اهمیت رمان از نظر من این است که «سلام» رمانی با نگاه جامعهشناختی است، اما یک رمان جامعهشناختی که در عین حال دارای زیرلایههای روانشناسانه است. راویهای این رمان اولشخص هستند، اما اولشخصهایی که نظرگاه و دیدگاه خاص خود را دارند. ساختمانی که با این راویها ساخته میشود، شناخت شخصیتها و روانشناسی آنها را میسر میکنند. در داستانهای نامهنگارانه پیرنگی وجود دارد که در آن، یک راوی ذهنی که همان ذهن خواننده است نیز وجود دارد. نویسندهای موفق است که بتواند این ذهنیت را در خوانندهها ایجاد کند و حلقه اتصال این همه نظرگاه را در رمان به وجود آورد. به نظر من خانم غبیشی در این کار موفق بوده است. از نظر من این رمان اصلاً سیاسی نیست که مثل روزنامهها لبریز از مطالب سیاسی باشد و دلیل موفقیت این رمان هم در همین نکته است؛ بلکه ساختمان رمان «سلام» یک رمان تاریخی خاص است.»
نژادحسن ادامه داد: «این رمان فقط پیام سیاسی ندارد، بلکه یک داستان است و از رابطه نامهنگاری این راویها میتوانیم به شخصیت آنها پی ببریم. زبان این رمان سیالیت و صمیمیتی دارد که برای من یک سهل ممتنع را به وجود آورده است. سادهترین رویکردهای زندگی به بیان بسیار ساده بیان شده است و ما از آنها به روانشناسی پیچیده شخصیتها پی میبریم. بنابراین، در لحن زنهای داستان دغدغهها و مسایل یک زن کاملاً روشن بیان شده است.»
رضا عابد، نویسنده و شاعر، آخرین منتقد این جلسه بود. وی گفت: «عزیمتگاه من این است که چه چیز باید در این رمان اتفاق میافتاد تا از آن رمان بهتری بسازد. این رمان دیگر متعلق به تبسم غبیشی نیست، بلکه متعلق به منِ خواننده است. شاید رمان «سلام» از آخرین داستانهایی باشد که به صورت نامهنگاری نوشته میشوند. در این رمان عناصر و تمهیدات نامه به درستی فراهم شده است. اما آیا این رمان امر واقعی را مینویسد؟ این کتاب لبریز از ارجاعات بیرونی است و یک راهبرد تاریخی دارد و برخورد جامعهشناسانه و روانشناسانه نیز دارد و البته رویکرد سیاسی هم دارد. شگرد نامه، در این رمان با تردستی نویسنده، نوشتن به شیوه سهل و ممتنع است.»
عابد ادامه داد: مهری سماواتی بزرگترین راز داستان است، او نه فقط مینا و ساناز و زهرا، که حتی مردان داستان نیز میتواند باشد. وجود این شخصیت رازگونه از لحاظ شگردهای داستاننویسی به روایت داستان کمک میکند و ما در اینجا حرکت از یک دال به دال دیگر را داریم و به مدلول نهایی نمیرسیم. با مهری سماواتی میتوانیم کل نامهها را کنار هم بگذاریم و کلی سفیدخوانی کنیم. قوّت داستان دقیقاً همینجاست. نکته دیگر به آخرین نامه مینا بازمیگردد که گویی مثل بنجی "خشم و هیاهو" دچار سیالیت و آشفتگیِ تمام شده است و نامه مینویسد. در این نامه، بدون علایم سجاوندی، هم شعر نیما و سهراب سپهری و براهنی و فروغ و هم نثر ناصر تقوایی وجود دارد. در اینجا سیالیت ذهن در پیشدرآمد خود رخ داده است، یک ذهن بدون انسجام.»
در ادامه، مجری جلسه از مجتبی گلستانی، منتقد و پژوهشگر فلسفه که در نشست حضور داشت، درخواست کرد که بهعنوان همسر تبسم غبیشی نظرش را درباره رمان بگوید. گلستانی مهمترین مولفه رمان «سلام» را توجه آن به سیاست و جامعه و فرهنگ معاصر ایران دانست و گفت: «نمیدانم اینکه من و تبسم غبیشی با هم در یک خانه زندگی میکنیم، به من چقدر مجوز میدهد که درباره رمان «سلام» حرف بزنم! طبیعتاً من رمان را پیش از انتشار خواندهام. هم نوشتار اول و هم نوشتار نهایی. نکتهای که دلم میخواهد به آن اشاره کنم، تلاش تبسم غبیشی برای بازنویسی چندباره این رمان است. وقتی «سلام» را خواندم، دیدم که ما بیآنکه بدانیم، بر روی یک پروژه مشترک کار میکردیم و آن نقد جریان روشنفکری بوده است. من با وجه نظری رونشفکری کار داشتم که نتیجهاش شد کتاب "واسازی متون جلال آلاحمد"، و تبسم غبیشی در «سلام» به وجه روزمره و آسیبهای اجتماعی روشنفکری پرداخته است. در روایت «سلام»، روشنفکری یک پدیده پرنخوت و ریاکارانه پرنقاب است. ادبیات ما بعد از انقلاب جریانی دو شقه بوده است: ادبیات روشنفکری و ادبیات دینی یا متعهد؛ که هر دو ادبیات همدیگر را محکوم میکنند به روشنفکری بودن یا ایدهئولوژیک بودن. در مقابل، تبسم غبیشی و بسیاری از همنسلانش به دنبال راه سوم و چهارم و پنجم و ... میگردند؛ به دنبال راهی که وابسته به ایدهآلهای روشنفکری نباشد و وابسته به دفاع از انواع ایدهئولوژیها هم نباشد. به نظر من، رمانهایی مثل «سلام» صداهایی تازهاند فارغ از سیاه و سفید دیدن جهان و جامعه ایرانی.»
گلستانی با اشاره به شخصیتهای زن رمان «سلام» ادامه داد: «همه هنر این داستان این است که به زن بهعنوان یک صدای خفهشده و منکوبشده مجال سخن گفتن میدهد. قالب نامه در فضاهای فرهنگی ما در دهه هفتاد فرصت بزرگی برای زنان طبقه متوسط بوده است تا حرفهایشان را با هم در میان بگذارند. سرنوشت شخصیت مینا در داستان اتفاق مهمی است، همچنانکه باقی زنان داستان نیز زنانی تحت سلطهاند. سیر سرنوشت مینا در داستان نشاندهنده نوعی گذار از فضای مردسارلاری برآمده از مازوخیسم ـ سادیسم است به فضای شیزوفرنیک تازهای که به شدت با حقیقت سرکوبکننده پدرسالار در تضاد و در تقابل قرار دارد. هنر روایت «سلام» همان چیزی است که فوکو، "هنرِ حکومت نشدن" مینامد و در تقابل با اَشکال سلطه قرار میگیرد و به ما یادآوری میکند که روشنفکری ایرانی، در امتداد پدرسالاری و مردسالاری، در 150 ساله اخیر برای ما هیچ کاری نکرده است.»
در این جلسه، نویسندگان و شاعرانی چون حسن اصغری، ستار جلیلزاده، جمیله جلیلزاده، هادی هیّالی و ... حضور داشتند که به طرح دیدگاهها و نظرات خود درباره رمان «سلام» پرداختند.