ویولت هشتساله زندگیای معمولی دارد. او پیش پدرخوانده و مادرخواندهاش زندگی میکند و دوستان صمیمی او خواهر و برادری دوقلو به نامهای زاک و ژاک هستند. اما یک روز سروکلۀ خالۀ ویولت پیدا میشود. خاله ابیگیل گلفروشی دارد و با لرد نلسون، گربۀ چاق عسلیرنگش، و لیدی مادونا، مرغ عشقش، زندگی میکند. ویولت از پیدا شدن خالهاش خیلی خوشحال است و هیچ جایی را بیشتر از گلفروشی خالهاش دوست ندارد. آنها هرروز به گلفروشی خاله ابیگیل سر میزنند تا این که روزی ویولت، زاک و ژاک به رازی پی میبرند، رازی که مربوط به خاله ابیگیل و گلفروشی است. آنها میفهمند خاله ابیگیل ساحرۀ گلهاست و باغ کوچک پشت خانهاش پر از گلهای جادویی است، گلهایی که هر کدام خواص جادویی منحصربهفردی دارند. ویولت برای استفاده از این گلها باید از کتاب جادویی گلها استفاده کند. اما خاله ابیگیل استفاده از این کتاب را برایش ممنوع کرده. ویولت هم هر بار به نحوی همراه زاک، ژاک، لرد نلسون و لیدی مادونا کتاب را پیدا میکند و ماجرای هیجانانگیزی را میآفریند. اگر دوست دارید با ویولت و دوستانش همراه شوید، حتماً سری کتابهای گلفروشی جادویی را بخوانید.