...........................
سایت خبری تحلیلی الف
دوشنبه 29 فروردین 1401
..........................
رابطهی میان ایران و آمریکا از گذشته تا امروز همواره حساس، مهم و پر از فراز و نشیب بوده است. چه آن زمان که ایران به عنوان یک دوست و شریک استراتژیک آمریکا، در کنار این کشور قرار داشت و چه امروز که به عنوان یکی از جدیترین مخالفان غرب و بخصوص آمریکا، در تقابل و دشمنی آشکار، رودرروی این کشور ایستاده است. جالب اینکه طرفداران نظام پادشاهی بر این باورند که آمریکا (و همپیمانان غربیاش) به دلیل قدرت گرفتن شاه ایران و ایفای نقش در بالا بردن قیمت نفتِ اوپک، نه تنها با بیمهری راه را برای انقلابیون هموارکردند، بلکه با حمایت این کشورها (خاصه آمریکا) بود که سرنگونی شاه عملی شد! از دیگر سو اما انقلابیون مخالف غرب و آمریکا نیز با یادآوری تجربه تلخ کودتای 28 مرداد، بر حمایت همه جانبه آنها از حکومت پهلوی حتی در مقطع پیروزی انقلاب، تاکید میکنند!
اما به راستی، رابطه امریکا و ایران چگونه بود؟ حق با مخالفان رژیم گذشته است یا طرفداران آن؟ واقعیت این است که به طور صد درصد حق با هیچ یک از آنها نیست. مطالعه کتاب «آمریکا و شاه» اثر استفن مک گلینچی ترجمهی شمس الدین عبداللهی نژاد که به همت نشر ققنوس منتشر شده نیز همانند بسیاری از پژوهش های مرتبط با رابطه ایران آمریکا در تاریخ معاصر، بر این واقعیت تاکید دارد که نه در دنیای چند قطبی امروز که در جهان دو قطبی گذشته نیز سیاستگذاریها و همچنین کنش و واکنشهای سیاسی ایالات متحده نه بر اساس اصول قطعیِ از پیش تعیین شده که بر مبنای پارامترهایی مبتنی بر سود و زیان منافع ملی و سیاسی کشورش (از جنبههای گوناگون) شکل میگیرد. منافعی که باعث میشوند، در دورههای مختلف، گاه سیاستهایی متقابل را در پیش بگیرند. اگر منافع ملیشان حکم کند بعید نیست به رفقای دیروز هم از پشت خنجر بزنند. بنابراین آن کشورهایی در ارتباط با این قدرتها موفق هستند که نه به دوستیشان دلخوش کنند و نه بردشمنیشان بیهوده اصرار، بلکه بتوانند رندانه منافع ملی مردم خود را تأمین کنند.
به هر روی درباره رابطه ایران و آمریکا بسیار گفته و نوشته شده است؛ اما در میان این کتابها و پژوهشهای ریز و درشتی که درباره رابطه ایران و آمریکا نوشته شده است، کتاب حاضر از جنبههای گوناگون اثری در خور اعتنا محسوب میشود. چرا که از جمله انگشت شمار پژوهش هاییاست که به طور جدی به بررسی رابطه تسلیحاتی ایران و آمریکا پرداخته و در این رهگذر، تصویری از لایههای درونی رابطه این دو کشور را به مخاطب ارائه میکند.
استفن مک گلینچی، استاد دانشگاه است و در دانشگاه غرب لندن روابط بین الملل درس میدهد. بنابراین نویسنده دقیقا در حوزهای وارد شده که سالهاست در آن تجربه داشته است. از همین رو این کتاب خواندنی را به شکلی دقیق و مستند بر اساس منابعی اغلب دست اول نوشته است. برخی از این منابع اسنادی هستند که پس از سالها بالاخره از شکل طبقه بندی شده و محرمانه بیرون آمده است. برای نمونه در مقاطعی حتی کنگره آمریکا نیز از رقم دقیق بده و بستان تسلیحاتی دولت آمریکا با ایران با خبرنیست. او در کتابش نشان می دهد در صورت داشتن نگاهی عمیق و در عین حال چند وجهی، میتوان درباره موضوعی که در باره آن زیاد گفته و نوشته شده، نکاتی تامل بر انگیز و تازه گفت به گونهای که افقی تازه به این بحث بگشاید.
کتاب «آمریکا و شاه؛ سیسال رابطه تسلیحاتی» در شش فصل نوشته شده که عناوین آنها بدین قرار است: «سالهای شکلگیری رابطه تسلیحاتی آمریکا / ایران»، «دوران بازسازی: مسلح ساختن ایران در دوره کندی»، «از کمک بلاعوض تا فروش اعتباری: سالهای ریاست جمهوری لیندون جانسون»، «انقلاب ریچارد نیکسون در فروش تسلیحات به ایران»، «تداوم روابط در فضایی مبهم: جرالد فورد و ایران» و «جیمی کارتر و مرحله پایانی روابط تسلیحاتی آمریکا و ایران».
در این کتاب به روشنی میبینیم در دورههای رابطه ایران و آمریکا به اندازهای خوب بوده که رئیس جمهور آمریکا اجازه فروش بدون محدودیت پیشرفته ترین سلاح های روز را به حکومت پهلوی داده بوده و شرکتهای اسلحه سازی به شکلی گسترده، به جز سلاح های اتمی، هرآنچه حکومت ایران میخواست در اختیارش قرار میدادند. البته این رابطه یکباره شکل نگرفته بوده و در طول قریب به دو دهه و به تدریج به وجود آمده که بخش قابل توجهی از آن به دلیل بستری بوده که به واسطه تغییر و تحولهای نظامهای سیاسیِ جهان پس از جنگ جهانی پدید آمده است. پهلوی دوم در طول 37 سال سلطنتش با هشت رئیس جمهور آمریکا هم دوره بود. بده بستان سیاسی و تسلیحاتی این دو کشور چنانچه در کتاب حاضر روایت و تحلیل شده از یک سو ناشی از رخ دادهای سیاسی و امنیتی جهان و از سوی دیگر رویکردهای سیاسی حزبی و منش فردی روسای جمهور آمریکا در قبال این مسائل شکل گرفته است. برای مثال با وجود روابط نزدیک و مدام دوکشور، عمق این روابط در دوران ریاست جمهوری کندی، با نیکسون یا کارتر تفاوتهای محسوسی داشته است.
در کتاب میخوانیم که اولین کمکهای نظامی یا تسلیحاتی آمریکا به ایران به اوایل دهه پنجاه به بعد باز میگردد، کمکهایی که آشکارا حاصل جو دو قطبی جهان بعد از جنگ جهانی دوم و جنگ سرد بین بلوک شرق و غرب بوده است. در واقع آمریکا با نزدیک شدن با حکومت پهلوی کوشیده سدی در برابر نفوذ شرق و کمونیسم به وجود بیاورد.
این ماجرا مصادف بود با ایده تشکیل ارتشی قدرتمند از سوی پهلوی دوم. شاه که ارتش را به طور کامل تحت فرمان خود داشت، به جای ارتشی ملی، ارتشی شاهنشاهی ساخته بود که در درجه نخست به خود او وفادار باشند. زمانی که بالا رفتن قیمت نفت به افزایش درآمدهای کشور انجامید، شاه بخش هنگفتی از این در آمدها را صرف خرید تجهیزات پیشرفته نظامی کرد. بلند پروازی های شاه در تجهیز ارتش به حدی بود که در اواخر حکومتش، پنجمین ارتش قدرتمند جهان را در اختیار داشت. اما همین ارتش با همهی آن تجهیزات نتوانست ضامن بقای او باشد. چراکه بعد از خروج او از ایران عملا ارتش شاهنشاهی از درون سست شد. البته بعدها این تجهیزات و افراد آموزش دیدهای که در بدنه ارتش حضور داشتند، هنگام دفاع از کشور دربرابر تجاوز نیروهای عراقی به کار آمدند.
با وجود اینکه در بسیاری از تحلیلها و پژوهش های تاریخی پرداختن به روابط تسلیحاتی دو کشور با کم توجهی روبه رو شده است، اما مطالعه این کتاب نشان دهنده این واقعیت است که رسیدن به دریافتی واقعبینانه از این روابط بدون توجه به این رابطه تاریخی ناممکن مینماید و این خود تاکیدی است برای مطالعه اثر حاضر که نباید آن را از دست داد.