.......................
خبرگزاری ایرنا
یکشنبه 1 اسفند 1400
.......................
به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، کتاب عزازیل نوشته یوسف زیدان ترجمهای از مجموعه پوستنوشتههایی است که در ویرانههای باستانی شمال غربی شهر حلب کشف شدند.
خرابههایی که به طول سه کیلومتر و نزدیک جاده قدیمی شهرهای باستانی حلب و انطاکیه قرار گرفته اند، پیشینه این شهرها به ماقبل تاریخ برمی گردد. عده ای بر این باورند که این جاده سنگفرش آخرین منزلگاه جاده معروف ابریشم بوده است.
این طومارهای سریانی (آرامی) کهن که در نیمه اول قرن پنجم میلادی نوشته شده و عزازیل روایت عجیب این پوست نوشتهها است.
عزازیل را انتشارات دارالشرق در سال ۲۰۰۹ به چاپ رساند و در همان سال از میان ۱۲۰ رمان ، برترین اثر شناخته شده و برنده جایزه ادبی بوکر عربی شد.
این کتاب به محض انتشار توجه خوانندگان و ناقدان را به خود جلب کرد و در مدت زمانی کوتاه بیش از بیست بار تجدید چاپ شد. نقدها و مقالات متعددی درباره آن نوشته و سمینارهای مختلفی برای تحلیل آن برگزار شد. ناقدان معتقدند این رمان با زبانی شیوا و بیانی زیبا یک دوره تاریخی مهم را بررسی می کند که تا پیش از این در ادبیات عرب بازگو نشده است.
عزازیل به تناقضات فراوانی می پردازد که در مورد ماهیت حضرت مسیح (ع) پدید آمد و به فرقه های متعددی در مسیحیت انجامید. این کتاب اختلافات دیرینه لاهوتی مسیحیت را درباره ذات حضرت مسیح و جایگاه مریم مقدس بازگو می کند ، از فضایی گرده بر می دارد که مسیحیان در دوران غلبه مسیحیت که دین اکثریت مصریان بود بر بت پرستان مصری ایجاد کردند و در ذهن هیپای راهب تناقض فلسفه و منطق با دین را برملا می کند و از دشواری هماهنگی این دو با یکدیگر سخن می گوید.
سبک نگارش این کتاب با آیین نگارش قرن چهارم میلادی مطابقت دارد که بیان و زبانی متفاوت با سبک امروزی دارد.
این کتاب در ۳۰ فصل به نام طومار نوشته شده است. طومارها در یک جعبۀ چوبی مهر و مومشده در خرابههای باستانی در نزدیکی حلب در سوریه و در وضعیت خوبی کشف شدند.
طومار دوم خانه خدا: خوب به خاطر دارم، هنگام ظهر بود که از بخش فروریختهٔ باروی بلندبالای اورشلیم وارد آن شهر شدم، همان قسمتی که در زمان قدیم دروازهٔ بزرگ صهیون قرار داشت... پس از سالهای متمادی سفر به روستاهای یهودینشین (فلسطین) و سامره و گشتن در آنها، اکنون با رسیدن به این شهر رخت سفر از تن در آوردم و رحل اقامت افکندم. حدوداً سی ساله بودم که وارد اورشلیم شدم، در سن و سالی که با جسم و روح سیر آفاق و انفس کردم، به سفرهای زیادی رفتم، زمین و آسمان را در نوردیدم و کتب بیشماری را صفحه به صفحه از نظر گذارندم و مطالعه کردم.
تن خسته، نفس بشکسته، سنگین گام و بیحال در اوج گرمای ماه اَبیب (ژوئیه) که تنور شعلهور خورشید در آسمان یله شده بود و مغز سرم را میسوزاند به این شهر گام نهادم. درست در برابر در اصلی کلیسای بزرگ بود که در اغما فرو رفتم، عدهای از حجّاج مرا روی دست بلند کردند و با خود به داخل کلیسای پر از مجد و شکوه"القیامه" بردند تا کاهنش مداوایم کند. به محض اینکه فهمید من خود یک پزشک و راهب هستم به من خندید، وقتی به هوش آمدم با لحنی آمیخته به شوخی و طنز به من گفت: "به محض اینکه چشمم به موهای تراشیده شدهٔ پس سرت افتاد، فهمیدم راهبی ولی از بیهوشیات نفهمیدم پزشک هستی!" اسمم را پرسید و گفتم "هیپا".
خوب راهب خوشقدم، بگو ببینم! به قصد به جای آوردن حج اینجا آمدهای یا خیال داری در این شهر بمانی و کنار ما زندگی کنی؟
والله هدف اصلیام از آمدن به اینجا حجگزاردن است، بعد هم هرچه خواست خدا باشد! (ص ۲۳ و ۲۴)
عزازیل به شش زبان اروپایی ترجمه و روانه بازارهای کتاب و مراکز فرهنگی جهان گردید. نام این کتاب در انجیل به معنای «سلطان شیاطین» است و در عهد عتیق، به «خدای شهر اکرون» اطلاق می شود. به گزارش روزنامه گاردین، این کتاب در کشور مصر بسیار جنجال آمیز بوده و مقامات مذهبی این کشور آن را نسخه عربی کتاب رمز داوینچی توصیف کرده اند.
رمان عزازیل، از معدود رمان هایی است که نه تنها دارای سبک و اسلوب نگارشی منحصر به فردی است بلکه نویسنده، اطلاعات فراوان و جند جانبه خود را در قالبی روایی ریخته و با سبک و سیاقی بسیار مبتکرانه توجه جهان عرب را به خود جلب کرد. با استقبال مردمی فراوانی مواجه شد و در مدت کوتاهی بیست بار تجدید چاپ شد.
این کتاب در دو فصل تنظیم شده است. فصل اول شامل؛ معرفی نویسنده، چالش های ترجمه، نحوه ی غلبه بر آن ها و بررسی اصطلاحات است. فصل دوم؛ در سی قسمت تنظیم شده و شامل ترجمه و شرح است. پس از آن واژه نامه اصطلاحات برای سهولت کار مترجمان و دانشجویان رشته مترجمی تدوین شده و در پایان معرفی منابع صورت گرفته است.
یوسف محمد احمد طاها زیدان (زاده ۳۰ ژوئن ۱۹۵۸ - ساقلته مصر) یک نویسنده و داستان نویس و روزنامه نگار مصری است که مقالاتی در زمینه تاریخ اسلام و طب هم دارد. وی همچنین به عنوان مشاور در کتابخانه اسکندریه کار کردهاست.
این کتاب در ۴۰۰ صفحه توسط فریبا حزباوی ترجمه و از سوی انتشارات ققنوس چاپ شده است.