به گمان من، از چکیده سخنان دکتر قادری میتوان چند شاخص استخراج کرد که در سنجش کارکرد رمانهای فارسی، در فراهمسازی امکان «کشف ذهن ایرانی» مفید واقع شوند. این شاخصها را من به این ترتیب فهرست میکنم: حجم رمان، طول دوره زمانی، اهمیت دوره زمانی، عنصر مواجهه و تقابل و در نهایت چند صدایی. حال میخواهم با همین شاخصههای معیار، به سراغ رمان «یخ در جهنم» نوشته «نسترن هاشمی» بروم تا مشخص شود که این رمان، برای کمک به «کشف ذهن ایرانی» و سیر تغییر و تطور آن تا چه میزان میتواند کارکرد داشته باشد.
۱- حجم رمان
نخستین لازمه قالبی یک اثر ادبی، برای برخورداری از ظرفیت انتقال پیچیدگیهای اجتماعی یا انسانی، حجم اثر است. البته نمیتوان نادیده گرفت که گاه برخی آثار کمحجم (حتی در سطح داستان کوتاه) به صورتی استثنایی برخی مفاهیم یا پیچیدگیهای انسانی یا اجتماعی را منتقل میکنند، اما در نهایت میتوان به سادگی درک کرد که رمان بلند طبیعتا ظرفیت و بستر آمادهتری برای ترسیم و انتقال این مفاهیم دارد. پس فارغ از هرگونه نگاه ارزشگذارانه، هر رمان بلندی، برای ترسیم و تکمیل پیچیدگیهای یک تغییر و تحول ذهنی/اجتماعی، بالقوه ظرفیت بیشتری نسبت به همتایان کوتاهتر خود دارد. «یخ در جهنم» در ۳۶۰ صفحه به چاپ رسیده است. از این نظر، حجم رمان، هرچند نسبت به آثار کلاسیک چندان قابل توجه نیست، اما آشکارا بالاتر از میانگین و عرف رایج این روزهای ادبیات داستانی ما قرار دارد. بدین ترتیب، ملاکی که شاید از نظر احتمال فروش چندان خوشایند بازار نشر نباشد، از جنبه مورد بررسی این یادداشت، برای رمان خانم هاشمی یک مزیت به حساب میآید.
همینجا میتوانیم به این نکته نیز بپردازیم که چگونه برخی ملاحظات کوتاهمدت بازار نشر، با تحمیل یک سری چهارچوبهای غیرادبی، فشاری را بر نویسندگان تحمیل میکنند که در نهایت چوب آن را ادبیات داستانی ما خواهد خورد. خوشبختانه به نظر میرسد که «یخ در جهنم»، دستکم تا حد قابل قبولی در برابر این فشارها مقاومت کرده است، هرچند این ابدا بدان معنا نیست که هر گونه رمان بلندی را بالذات برتر یا ارزشمندتر از رمانی کوتاه بدانیم.
۲- طول دوره زمانی
جامعه ایرانی، طی ۱۵۰ سال گذشته چنان تغییرات عمدهای را تجربه کرده است که دشوار میتوان ابتدا و انتهای این بازه زمانی را به یکدیگر متصل دانست. جامعه سنتی، بیسواد، محدود، فقیر و عقبمانده دوران عصر ناصری، طی کمتر از یک قرن چنان پوست میاندازد که آمادگی کامل برای حضور در سطح پیشرفتهترین کشورهای جهان را پیدا میکند. طبیعتا، انسان ایرانی نیز در این دوره تحول چشمگیری را تجربه میکند. تحولی که همواره مورد توجه جامعهشناسان، تاریخدانان و مردمشناسان قرار داشته است. در این راه، کارکرد رمان میتواند عمیقتر و راهگشاتر از هرگونه تحقیق یا مطالعه دیگری باشد، با این حال، تنها آن دسته از رمانها توانایی بازنمایی بخشی از تحول جامعه را دارند که طول مدت داستانشان شامل یک دوره زمانی کافی باشد. رمانی که داستان آن در چند روز، چند ماه و یا حتی چند سال کوتاه اتفاق بیفتد، اساسا نمیتواند دگرگونی خاصی را در بر بگیرد. چنین رمانی شاید بتواند تصویری گویا و حتی ژرف از یک برش تاریخی به ما ارایه کند، اما قطعا نمیتواند به چگونگی تحویل این برش تاریخی به یک برش دیگر بپردازد.
داستان «یخ در جهنم»، از تولد شخصیت اصلی رمان آغاز میشود و دستکم تا ۳۰ سال پس از آن ادامه مییابد. یعنی یک دوره زمانی کافی را سپری میکند که در آن جامعه ایرانی نیز به مانند شخصیتهای رمان تغییرات چشمگیری را به خود دیده است. بدین ترتیب میتوان این رمان را از حیث دومین شاخص ارایه شده نیز واجد شرایط منحصر به فردی قلمداد کرد.
۳- اهمیت دوره زمانی
برای درک منظور این شاخص، میتوانیم به بازه زمانی سالهای ۱۳۳۳ تا ۱۳۴۱ دقت کنیم. یعنی سالهای حد فاصل کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ تا سالهای آغازین اصلاحات ارضی. بازهای به غایت کمتحول در تاریخ کشور ما که میتوان گفت اسیر سکوت مرگبار و گورستانی حاصل از اختناق پس از کودتا است. بدین ترتیب، اگر رمانی بر این بازه زمانی از تاریخ کشور متمرکز شود، هرچند ممکن است از جنبه طول دوره زمانی (شاخص دوم) مدت قابل توجهی را پوشش دهد، اما با توجه به کم افت و خیز بودن تاریخی کشور در این بازه، عملا دستاش خالی خواهد ماند. به بیان دیگر، اساسا در این دوره زمانی تحول خاصی شکل نگرفته که رمان بخواهد ما را در کشف چند و چون آن یاری کند. در نقطه مقابل این بازه، سالهای ۱۳۵۵ تا ۱۳۶۳ را در نظر بگیریم که از نظر طول دوره زمانی با بازه قبلی برابری میکند، اما این بار با انبوهی از اتفاقات تاثیرگذار در تاریخ کشور مواجه هستیم. اوجگیری مبارزات مسلحانه، انقلاب ۵۷ و تغییر رژیم، درگیریهای مسلحانه در داخل کشور، آغاز جنگ تحمیلی در سال ۵۹، سقوط خرمشهر، واقعه خرداد ۶۰ و در نهایت آزادسازی خرمشهر، هر کدام واقعهای بزرگ و ماندگار در تاریخ کشور ما هستند. بدین ترتیب، این دو بازه زمانی، هرچند از نظر طولی برابر به نظر میرسند، اما از نظر کیفی ابدا قابل مقایسه نیستند.
مجددا به رمان «یخ در جهنم» باز میگردیم؛ جایی که نویسنده، داستان خود را به بستر یکی از جنجالیترین دورههای تاریخی کشور برده است. سالهای پایانی سلطنت قاجار، آشفتگی کشور پس از مشروطه، قحطی و بیماری گسترده، کودتای سیدضیاء، روی کار آمدن رضاشاه، تغییر رژیم و در نهایت ساخت راهآهن سراسری، وقایعی هستند که در خلال پیشرفت رمان با آنها مواجه میشویم. از این منظر نیز «یخ در جهنم» توانسته با انتخاب زیرکانه یک بازه زمانی، اتفاقات تاثیرگذاری در تاریخ کشور را پوشش دهد که هر یک در تحول و دگرگونی جامعه ایرانی نقش بسزایی داشتهاند.
۴- عنصر مواجهه و تقابل
همانگونه که از جانب دکتر قادری نقل شد، یکی از جذابترین کارکردهای رمان میتواند بازنمایی چگونگی تقابل جامعه ایرانی و انسان ایرانی، در جریان برخورد سنت و تجدد باشد. اینکه نخستین ایرانیان، در مواجهه با عناصر مدرن چه برخوردی داشته، و مهمتر از آن، چگونه با آن کنار آمدهاند. در واقع میدانیم که بخش عمدهای از جامعه ایرانی در برابر هرگونه تغییر (به ویژه در راستای تجدد) از خود مقاومت نشان داده است. طبیعتا این مقاومت به تحولی نینجامیده و موضوعی نیز برای کشف باقی نمیماند. آنچه اهمیت دارد این است که دریابیم گروهی که تغییر کردهاند چگونه و چرا به این تغییرات تن در دادهاند؟
برای این منظور، رمان باید به اندازه کافی از عناصر تقابل استفاده کند. یعنی شخصیتهای خودش را در معرض موارد متعددی از جدالهای سنت و مدرنیته قرار دهد تا ما برخورد افراد را در هر موقعیت به چشم ببینیم. این جایی است که من گمان میکنم «یخ در جهنم» بسیار خوب عمل کرده و به قول معروف «چنته پری» دارد. به صورت خلاصه، من تعدادی از موارد مواجهه موجود در رمان را به شرح زیر فهرست میکنم که در اکثر قریب به اتفاق آنها، شخصیت اصلی ما با پدیدهای مواجه میشود و در برابرش کنشی از خود بروز میدهد:
نخستین مواجهه کودکانه با نشانههای جنسیتی در پوشش.
مواجهه با آموزش شنا به عنوان یک رفتار انحصاری برای مردان.
مواجهه با تحصیل و محرومیت معمول زنان از آن.
مواجهه با آلات موسیقی و باورهای سنتی در مورد آن.
مواجهه با دکوراسیون مدرن و میز و صندلی ناهارخوری به مثابه مظاهری از تجدد.
مواجهه با پزشکی مدرن، از جانب انسانی با باورهای شرعی/سنتی.
مواجهه با تیاتر، مطبوعات و کانونهای تجددخواهی.
مواجهه با مساله اشتغال زنان.
مواجهه انتقادی با شیوه سنتی خواستگاری و ازدواج.
و البته مواجهه دو مذهب متفاوت که جنس آن کمی متفاوت از مواجهه سنت و تجدد است.
بدین ترتیب، باید اذعان کرد که «یخ در جهنم» به خوبی توانسته است از پس ایجاد موقعیتهای تقابل برآید و بستر مناسبی را فراهم سازد که خواننده به صورت مداوم واکنش شخصیتها در برخورد با دگرگونیهای اجتماعی را به چشم ببیند. از این نظر، هرچند تصویر شخصیت اصلی رمان در پایان کار با فضایی که از ابتدا در آن به دنیا آمده هیچ تناسبی ندارد، اما خواننده میتواند گام به گام شاهد تغییرات جزیی باشد و آن را به گونهای پیگیری کند که در نهایت این تصویر به کلی دگرگون شده برایاش قابل درک باشد.
۵- عنصر چندصدایی
در نهایت، به آخرین شاخصه پیشنهادی میرسیم. شاخصی که شاید بتوان آن را از جهاتی چالشبرانگیزترین شاخص قلمداد کرد. بدین معنا که ادبیات ایرانی، تحت تاثیر فرهنگ معمول جامعه ایرانی، به شدت در این ناحیه دچار ضعف است و رمان «یخ در جهنم» نیز از این قاعده مستثنی نیست.
در چند صدایی داستایوفسکی، هرچند که میدانیم نویسنده خود اساسا به چه خاستگاه فکری تعلق دارد و کدام راه را مطلوب نهایی میداند، اما انسجام و قدرت شخصیتپردازی به سطحی میرسد که گاه شخصیتهای رمان نقشی کاملا مستقل از نویسنده بازی میکنند. بدین ترتیب، چند صدایی آثار داستایوفسکی سبب میشود که خواننده بتواند علیرغم میل نویسنده، به کلی نتیجه مستقل و متفاوتی از داستان بگیرد. بحث در سطح مقدماتی احترام به نظرات دیگر و یا کمتر قضاوت کردن خلاصه نمیشود. مساله، زیر سوال بردن سیطره یک اندیشه به عنوان «مسیر درست» است.
برای مثال رمان «قمارباز» داستایوفسکی را در نظر بگیرید. در آن صحنه تاریخی که شخصیت رمان، اساس زندگی منظم و موفق آلمانیها را به چالش میکشد. آلمانیهای سختکوشی که یک عمر را صرف احداث یک مزرعه میکنند. فرزندانشان آن مزرعه را به کارگاه و نوادگانشان آن را به کارخانه بدل میکنند. نسلی از پس نسلی زحمت میکشند تا در نهایت صنعت و ثروت ایجاد کنند. در مقابل، شهروند روس، دار و ندارش را در میخانه حراج میکند و به پای میز قمار میگذارد. مقایسه به ظاهر نابرابری است اما داستایوفسکی چنان آن را به تصویر میکشد که همه خوانندگان ناچار نباشند متفقالقول به محکومیت قماربازی رای بدهند! تصویر فراهم است، حق انتخاب هر مسیر کاملا در اختیار خواننده قرار دارد.
حال مقایسه میکنیم با «یخ در جهنم»، جایی که نویسنده توانسته است به خوبی از قضاوتهای افراطی در مورد شخصیتهای رماناش پرهیز کرده و جلوی ارایه تصاویری سیاه و سفید را بگیرد اما در نهایت راه انتخابی برای خواننده باقی نمیگذارد! در واقع، هیچ تردیدی نیست که رویکرد کلی رمان، در تمجید از مسیر تجدد، تحصیل، پیشرفت و برابری زن و مرد قرار دارد. نتایجی که اکثر خوانندگان نیز احتمالا با آن موافق هستند و حتی برتری آن به راههای دیگر را «بدیهتا اثباتشده» قلمداد میکنند، اما این فقط ناشی از ضعف چندصدایی در ادبیات و البته اندیشههای جامعه ایرانی است.