گروه انتشاراتی ققنوس | ژارگون‌سازان‌: «زبان اصالت در ایدئولوژی آلمانی‌»
 

ژارگون‌سازان‌: «زبان اصالت در ایدئولوژی آلمانی‌»

روزنامه آینده نو

 (سکوت مردم کم‌گو و سربسته آیا چنان که خود تلویحاً می‌رسانند از آن است که در ژرفای درون از بی‌حرمتی در هراسند یا این که سردی ایشان از آن روست که حرفی برای گفتن ندارند و به همان گونه چیزها را نیز با ایشان حرفی نیست‌؟)
 از متن کتاب‌
 امین بزرگیان‌:  کتاب «زبان اصالت‌» که به تازگی با ترجمه سیاوش جمادی توسط انتشارات ققنوس وارد بازار کتاب شده است‌، یکی از مهم‌ترین نوشته‌های اندیشمند برجسته مکتب فرانکفورت‌، «تئودور آدورنو» است‌. مبحث اصلی کتاب آدورنو نقد بر «هایدگر» است‌.
 jargon  یعنی زبان غیراصیل (زبان اصناف یا زبان فرقه‌ای‌) مبنای نقد آدورنو بر هایدگر است‌. آدورنو در این کتاب تلاش دارد که تفکر فلاسفه «ژارگون‌ساز» همچون هایدگر را که تابوها و جزم‌های عوامانه را با فرم روشنفکرانه بازتولید می‌نمایند نقد کند. انتقا آدورنو بیش‌تر، فلسفه اگزیستانس و شعر نو رمانتیک را مورد هدف قرار می‌دهد. البته همان گونه که در مقدمه کتاب آمده است‌، تنها ژان پل سارتر، فیلسوف اگزیستانس فرانسوی‌، از این انتقاد مصون ماند.
 بخش دیگر انتقاد آدورنو در این کتاب‌، الهیات بدون وحی و قداست را در بر می‌گیرد. از نظر وی دیانت بدون قداست با دین سکولار، پوشاندن لباس مدرنیته بر تن مبانی گذشته است و این کار همان ژارگون‌سازی زبان است‌.
 در تئوری نویسنده کتاب زبان اصالت‌، فقدان خرد انتقادی و دیالکتیکی است که باعث می‌شود فلسفه‌های وجودی و اگزیستانس به ایدئولوژی باورمدارانه‌ای محتاج شوند که نه به دین سنتی پایبند است و نه به امری انضمامی و عینی که مساله جامعه را حل کند.
 کتاب زبان اصالت را تنها می‌توان در کنار «دیالکتیک روشنگری‌» فهمید. این دو کتاب ــ که هر دو نیز ترجمه شده است ــ بسیار به هم وابسته و به هم نیازمندند. آدورنو سعی دارد در زبان اصالت نشان دهد که اهالی زبان اصالت همچون اهالی تفکر روشنگری در پاسخ به فقدان معنا، از خود بیگانگی‌، شی‌ءوارگی و... انسان جدید در دام هاله‌های اساطیری و جادویی جدیدی افتادند که عقل آن‌ها را ساخته بود.
 آدورنو در نقد خود به هایدگر بر این مساله تأکید می‌کند که زبان اصالت با ستایش مرگ در مقام مطلق‌اش‌، امید امر مقدس را که همان زندگی جاودانه است بر باد می‌دهد و ما می‌دانیم که هایدگر مرگ را پایان وجود می‌دانست‌. وجود یا انسان یا دازاینی که به فردی جدا از جهان تبدیل شده است‌:
 «وقتی تفکر به بنیاد خویش‌، به فردتی یکسره از جهان بریده رجعت می‌کند دیگر هیچ چیز واقعی برای آن باقی نمی‌ماند مگر میرندگی‌.»
 اما مساله این است که اساساً چنین انسانی وجود ندارد. انسان استعلایی وارونه‌ای توسط هایدگر ساخته شده که بدون داشتن مدلولی صادق و انضمامی به جعل خدای جدید می‌پردازد.
 خواندن این کتاب برای علاقه‌مندان مباحث فلسفی‌، تجربه‌ای شیرین است‌. ترجمه خوب و روان کتاب زبان اصالت در ایدئولوژی آلمانی نیز به برقرار کردن هر چه بهتر رابطه با اندیشه‌های آدورنو کمک می‌کند.
 فقط یک نکته‌: جناب جمادی مقدمه مفصل و پرمایه‌ای را بر کتاب افزوده‌اند که نیمی از حجم کتاب را در برگرفته است‌. نفس نوشتن مقدمه بر کتب سنگین و پیچیده برای کمک به خوانش هر چه بهتر، امری است مورد پسند و لازم‌، اما در مقدمه کتاب آدورنو یک نکته حائز اهمیت است‌؛ بهتر بود در این مقدمه به جای تشریح مکتب فرانکفورت و به خصوص نحوه شکل‌گیری و سر آغاز این مکتب‌، به اندیشه‌های هایدگر پرداخته می‌شد که در واقع موضوع نقد این کتاب بوده است‌.
 فهمیدن ریشه‌های فکری مکتب فرانکفورت با توجه به کتاب‌هایی که در این چند سال اخیر در مورد آنان در ایران به چاپ رسیده است بسی سهل‌تر از مبانی اندیشه‌ای «هایدگر» به عنوان یک فیلسوف همچنان ناشناخته در ایران است‌.
ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه