حکمت و مع رفت کتاب الفبای فلسفه نگاشته نایجل واربرتون، مجموعاً دارای هفت فصل است که در فصل نخست آن، با عنوان خدا، نویسنده به مباحثی و موضوعات مهم فلسفه دین (براهین اثبات باری) از قبیل: برهان منظم، نقد برهان نظم، اصل انسان نگر، نقد اصل انسان نگر، برهان علت اولی، نقد برهان شرط بندی: شرط بندی پاسکال، نقد این برهان، ناواقعگرایی درباره خداوند، نقد ناواقعگرایی در باب خداوند... میپردازد. فصل دوم کتاب، با عنوان حسن و قبح به مباحث و موضوعات فلسفه اخلاق اختصاص دارد، از قبیل: نظریههای تکلیفمدار، اخلاق مسیحی، نقد این اخلاق، اخلاق کانتی و نقد آنها، اخلاق فضیلت و نقد آن، اخلاق کاربردی و فرا اخلاق، طبیعتگرایی، نقد طبیتگرایی، نسبی نگری اخلاق و نقد آن، عاطفه انگاری و نقد آن... به گفته نویسنده، فلاسفه انگلیسی و آلمانی دوره پس از جنگ (جهانی دوم) روی به این سو داشتهاند که به مسائل فرا اخلاقی عطف توجه کنند. با این حال در سالهای اخیر ایشان توجه خود را بیشتر به مسائل اخلاقی عملی همانند درست بودن یا نبودن خوش مرگی، سقط جنین تحقیقات مربوط به جنین، تجربههای حیوانات و بسیاری موضوعات دیگر کردهاند و فصل سوم، با عنوان سیاست به مباحث و موضوعات زیر اختصاص دارد:
مساوات، تقسیم پول بهطور مساوی و نقد آن فرصت برابر در زمینه اشتغال، تبعیض وارونه و نقد آن، مساوات سیاسی، دموکراسی بیواسطه یا مستقیم، دموکراسی مبتنی بر نمایندگی، نقد دموکراسی، آزادی، آزادی منفی و فقد آن... به گفته نویسنده شالوده همه موضاعاتی که در این فصل مجال طرح یافتند، مسئله نسبت فرد با حکومت و علیالخصوص منشأ اقتداری است که حکومت بر اتباع خویش دارد.
نوسینده در فصل چهارم با عنوان جهان خارج پارهای از نظریههای عمده فلسفی درباره جهان خارج و نسبت ما با آن را بررسی کرده است. به دیگر سخن، کانون مباحث این فصل شناخت و فهم ماست از جهانی که در آن به سر میبریم.
مباحث و موضوعات مطرح در این فصل عبارتنداز: واقعگرایی مبتنی بر عرف عام، شکاکیت درباره گواهی حواس، برهان خطای حسی و نقد این برهان، توهم، حافظه و منطق، میاندیشم پس هستم، نقد برهان کوگیتو، واقعگرایی تفسیری و نقد آن، ایدهآلسیم و نقد آن، پدیده باوری و نقد آن، واقعگرایی علی و نقد آن...
نویسنده در فصل پنجم، با عنوان علم به این موضوعات پرداخته است: نگرش ساده اندیشانه درباره روش علمی و نقد آن، مسئله استقرار، ابطالگرایی: حدس و ابطال، نقد ابطالگرایی، نتیجهگرایی، به گفته نوسینده، درست است که دانشمندان مشتغل لزوماً از دلالتهای فلسفی کار خویش آگاهی ندارند، ولی شرح ابطال گرایانه از پیشرفت علمی در بسیاری از ایشان منشأ اثر بوده است. گرچه فلسفه لزوماً نحوه کار دانشمندان را تحت تاثیر قرار نمیدهد. بیتردید میتواند نحوه فهم ایشان را از کار خویش دگرگون سازد.
در فص ششم با عنوان ذهن، نویسنده دوگانه انگاری، فیزکالیسم و مسئله اذهان دیگر را محل بحث و فحص قرار داده و به این موضوعات بذل توجه کرده است.
به گفته نویسنده، از آن جایی که فلسفه به ماهیت فکر علاقه فراوان دارد، به دیده کثیری از فلاسفه، علیالخصوص آنهایی که در فلسفه ذهن تخصص دارند، انواع مسائلی که در این فصل بررسی شدهاند در ژفای تقریباً جمیع مسائل فلسفی است. عنوان مباحث این فصل از این قرارند: فلسفه ذهن و روانشناسی، مسئله ذهن، بدن (روح/ جسم)، دوگانه انگاری و نقد آن دوگانه انگاری بدون (قول به) تعامل، نظریه پدیدار ثانوی، فیزیکالیسم، نظریه یکسانی نوع و نقد آن، نظریه یکسانی نمونه و نقد آن، رفتارگرایی و نقد آن، کارکرد نگری و نقد آن، استدلال تمثیلی و نقد آن.
نویسنده در فصل هفتم و آخر کتاب، با عنوان هنر مسائل فلسفی متنوعی را درباره هنر و نقد هنری بررسی کرده است، از مسایل ناظر به تعریف هنر گرفته تا مسائل مربوط به شأن زیبایی شناسانه آثار کپی. به باور نویسنده بخش زیادی از اقوال هنرمندان، منتقدان و تماشاگران (و مخاطبان) علاقهمند (هنر)، به شکلی پراکنده و خلاف منطق است. به کارگیری دقت فلسفی و پافشاری بر وضوح استدلال در این حوزه، تنها میتواند اوضاع را بهتر کند. به گفته همو، همان طور که در همه حوزههای فلسفی شاهدیم تضمینی در کار نیست که استدلال روشن، پاسخهای قانعکنندهای برای پرسشهای دشوار فراهم سازد، ولی احتمال رسیدن به این پاسخها را بیشتر میکند. عنوان مباحث این فصل از این قرار است: آیا هنر قابل تعریف است؟ نگرش ناظر به شباهت خانوادگی و نقد آن، نظریه به صورت معنادار و نقد آن، نظریه ایدهآلیستی و نقد آن، نظریه نهادی و نقد آن، نقد هنری، قصد پرهیزی و نقد آن، کپیسازی و ارزش هنری... لازم به ذکر است که مؤلف در پایان هر فصل فهرستی از منابع را برای مطالعه بیشتر در اختیار خواننده قرار داده است.