به گزارش خبرگزار آتیبان :گروه داستان خانهی فرهنگ گیلان عصر روز سهشنبه 16مردادماه 86خ به نقد و بررسی مجموعه داستان «مورچه هایی که پدرم را خوردند» اثر "علی قانع" پرداخت.
در ابتدای این نشست "علی قانع" به ذکر بیوگرافی از خود پرداخت و داستانی با نام «بلوغ» رابرای جمع خواند.
او در ادامه گفت: تواضعی که در داستان نویسان گیلانی است در هیچ کجای ایران وجود ندارد. متاسفانه در تهران این طور رسم است که حتماً باید وارد باندهای محفلی بشوی تا بتوانی داستان بخوانی و عرض اندام کنی. خوشبختانه در گیلان و خانهی فرهنگ این فضا وجود ندارد. من از این بابت بسیار خوشحالَم. اگر قرار باشد نام 10 هنرمند را در عرصه ی ادبیات نام ببریم مطمئناً پنج نفر آن گیلانی خواهند بود و به راحتی از کنار نام شان نمی توان گذشت.
این نویسنده در بخشی دیگر از سخنانش با انتقاد به جملهای که فردی در خارج از کشور در مورد نویسندگان ایرانی گفته بود،اظهارداشت: یک نفری در خارج از ایران گفته نویسندههای ما بیسوادند. البته ممکن است به روز نباشند،اما مطمئنا بیسواد نیستند.
وی با اشاره به مجموعه داستان «مورچه هایی که پدرم را خوردند » گفت: در بارهی این مجموعه نیز باید اذعان کنم که متأسفانه این مجموعه نیز گرفتار سانسور شد و در نهایت من رضایت دادم که به این شکل که هم اکنون در اختیار شما قرار گرفته منتشر شود.
در ادامهی نشست محمود بدرطالعی(داستان نویس) نقد مکتوب خود را برای جمع خواند.
بدرطالعی گفت: داستان «بلوغ» در مجموعه «مورچههایی که پدرم را خوردند» جزء بهترین داستان های این مجموعه هستند. در این دو داستان نویسنده به درک درستی از علت و معلول پدیدهها رسیده است. داستان «بلوغ» قانع داستانی چخوفی است که مشخص نیست راوی در کجای اثر قرار دارد .
سپس خانم "شهابیان" از شرکت کنندگان جلسه ،گفت: در داستان «بلوغ» مخاطب با کنشمندی که در داستان «مورچههایی که پدرم را خوردند» مواجه نمیشود. به نظرم در این داستان نویسنده یک سری توصیف ارایه میدهد که بسیار زیاد است و کمکی به داستان و مخاطب نمیکند.
کیهان خانجانی ( نویسنده و منتقد ) در بارهی این مجموعه چنین گفت: عنوان مجموعه زیرکانه انتخاب شده است. نحو شفاف زبان برایم جالب بود. اما صرفی که برای بیان انتخاب شده یا از طریق رسانهها یا ترجمه به نویسنده رسیده است. البته لحن گفتار داشتن، لزوماً منجر به محاوره نویسی نمیشود. من فکر میکنم داستان « مورچه های که پدرم را خوردند » تنها در یک بخش از دیالوگ است که مخاطب به این باور میرسد،که با نویسندهای مبتدی مواجه نیست .
خانم مقدسیان (نویسنده و عضو گروه داستان خانه فرهنگ گیلان) به مضامین مجموعه اشاره کرد که اکثراً تکراری هستند و این که یک سری از شخصیتهای این مجموعه کارکردی قراردادی دارند.
مزدک پنجه ای ( شاعر و روزنامه نگار) نیز به بحث دانای کل پرداخت و اشاره کرد که نویسنده به شخصیت ها اجازه نمیدهد هر کدام خودشان صحبت کنند. یعنی نوسنده نمیآید فضاسازی کند تا در متن شخصیتها به دموکراسی برسند،بلکه مدام مخاطب با دیکتاتوری به نام دانای کل در مجموعه مواجه میشود.
در پایان نیز مجید دانش آراسته (داستان نویس) به جمع بندی بحث پرداخت و گفت: اولین دیدارم با قانع در کانون پرورشی فکری کودکان بود. بعدها که از ایشان داستان خواندم انتظار این همه تحول را نداشتم. او رگههای درونی خود را در اثر حفظ کرده است. آقای قانع در بعضی از داستانها باید از خودش فاصله بگیرد. او نباید در داستانهایش به مخاطب باج دهد بلکه تنها چیزی که باید برایش مهم باشد، بغض خود است که به گمانم این برای مخاطب ارزش بیشتری خواهد داشت.
خبر مرتبط:
داستان «بلوغ» به دو زبان فارسی و انگلیسی در آتیبان منتشر شده است.
خبرگزاری آتی بان