گروه انتشاراتی ققنوس | قیاس دور از ذهن: نگاهی به کتاب «از خشم و هیاهو تا سمفونی مردگان»: ایبنا
 

قیاس دور از ذهن: نگاهی به کتاب «از خشم و هیاهو تا سمفونی مردگان»: ایبنا

خبرگزاری کتاب

بسیاری از منتقدان حوزه ادبیات داستانی رمان«سمفونی مردگان »نوشته عباس معروفی را یک کپی محض از رمان «خشم و هیاهو» نوشته ویلیام فاکنر» دانسته اند و بسیاری دیگر از آن به عنوان یک شاهکار یاد کرده اند اما واقعیت این است که نظریه نخست به لحاظ شکل ظاهری این دو اثرو تشابه شخصیت ها به هم بیشتر ریشه در واقعیت دارد._
خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا): نگاه جانبدارانه اسحاقیان در این کار که هردو اثر یاد شده را در ردیف آثار ستوده شده جهانی قلمداد کرده تا حد زیادی بر محور احساسات دور می زند زیرا فاصله های معنایی و شیوه  نگاه اسحاقیان دربخش هایی از این کتاب خصوصا در بخش های نخست نگاهی کاملا فنی است زیرا او با محور قرار دادن عنصر زمان وجوه مشترک هر دو کار را مورد ارزیابی قرار داده ونظریه ای در خور توجه ارائه داده است،اسحاقیان در بخشی از فصل«رقص عقربه های زمان در خشم و هیاهو و سمفونی مردگان» نوشته است:«آن چه در این فصل می آید،نگاهی تطبیقی میان چند شخصیت بر جسته تر و همسان دو رمان «خشم و هیاهو» و«سمفونی مردگان» به اعتبار زمان کمی و کیفی از یک سو و نگاه آنان به ابعاد زمان(گذشته،اکنون و آینده) از سوی دیگر است.از «جیسن» دررمان ویلیام فاکنر و همتایش «اورهان»در رمان عباس معروفی آغاز می کنیم که پاسدار مرزهای زمان «کمی»و گذرای«اکنون» هستند...  برخورد با یک گونه و رویکرد ادبی در این دو کار بسیار متفاوت است ودر یک ردیف قرار دادن آن ها نمی تواند آن گونه که باید و شاید ریشه در دانش ادبی داشته باشد. 
خواننده ای که بدون داوری ها ومناسبات رایج در حوزه ادبیات این دو کار را مورد ارزیابی قرار داده باشد قطعا به این نکته پی برده که کار معروفی به هیچ وجه کاری منحصر به ذهنیت او نیست و حتی می توان گفت بند بند آن شکل تغییر یافته ای از اثر سترگ فاکنر است. 
گرچه ظرافت های کار معروفی را در «سمفونی مردگان» نمی توان به طور کل انکار کرد اما حقیقت این است که همه اجزای آن به شکلی ملموس همه ماجراها و شخصیت های «خشم و هیاهو» را تداعی می کنند که این امر به خودی خود از استقلال یک اثر می کاهد. 
نگاه اسحاقیان دربخش هایی از این کتاب خصوصا در بخش های نخست نگاهی کاملا فنی است زیرا او با محور قرار دادن عنصر زمان وجوه مشترک هر دو کار را مورد ارزیابی قرار داده ونظریه ای در خور توجه ارائه داده است،اسحاقیان در بخشی از فصل«رقص عقربه های زمان در خشم و هیاهو و سمفونی مردگان» نوشته است:«آن چه در این فصل می آید،نگاهی تطبیقی میان چند شخصیت بر جسته تر و همسان دو رمان «خشم و هیاهو» و«سمفونی مردگان» به اعتبار زمان کمی و کیفی از یک سو و نگاه آنان به ابعاد زمان(گذشته،اکنون و آینده) از سوی دیگر است.از «جیسن» دررمان ویلیام فاکنر و همتایش «اورهان»در رمان عباس معروفی آغاز می کنیم که پاسدار مرزهای زمان «کمی»و گذرای«اکنون» هستند... 
اسحاقیان با در یک ردیف قرار دادن دو شخصیت محوری دردو کار به یک نوع نگاه تطبیقی می رسد که البته باید گفت در باره اغلب شخصیت های دیگر  عنصر زمان که اسحاقیان به خوبی از پس ارائه آن بر آمده به عنوان یک مقاله جداگانه و بی ارتباط با دو اثرکاری بدیع و در خور تامل است اما آن جایی که اوقصد دارد وجوه زمانی ارائه شده را به دو کار مورد بحث و پیوند ساختاری آن ها ارتباط دهد کار را مشکل می کند زیرا استفاده از عنصر زمان در خشم و هیاهو علاوه بر وجه تکنیکی بالا دارای یک مفهوم فلسفی هم هست در حالی که این فهم در کار معروفی به هیچ عنوان به چشم نمی آید.  هم صادق است، یعنی این که همان قدر که اورهان شخصیتی ساخته شده بر اساس جیسن است مابقی اشخاص کار معروفی هم یاد آور دیگر شخصیت های خشم و هیاهو هستند. 
عنصر زمان که اسحاقیان به خوبی از پس ارائه آن بر آمده به عنوان یک مقاله جداگانه و بی ارتباط با دو اثرکاری بدیع و در خور تامل است اما آن جایی که اوقصد دارد وجوه زمانی ارائه شده را به دو کار مورد بحث و پیوند ساختاری آن ها ارتباط دهد کار را مشکل می کند زیرا استفاده از عنصر زمان در خشم و هیاهو علاوه بر وجه تکنیکی بالا دارای یک مفهوم فلسفی هم هست در حالی که این فهم در کار معروفی به هیچ عنوان به چشم نمی آید. 
خلاء های روانی شخصیت های خشم و هیاهو آن گونه استادانه ساخته و پرداخته شده اند که با تمام پیچیده بودن کل کار باز هم تاثیر خود را در ذهن مخاطب بر جا می گذارد در حالی که کلیت سمفونی مردگان با یک بار خوانده شدن فراموش می شود چون نکته قابل توجهی که ریشه در تقلید نداشته باشد در آن یافت نمی شود. 
سمفونی مردگان در نگاه فنی داستان نویسی امروزه یک کار معمولی به حساب می آید در حالی که خشم و هیاهو به تعبیر«ژان پل سارتر» در هر سال گویی از نو نوشته  سمفونی مردگان در نگاه فنی داستان نویسی امروزه یک کار معمولی به حساب می آید در حالی که خشم و هیاهو به تعبیر«ژان پل سارتر» در هر سال گویی از نو نوشته می شود و بر همین اساس می توان گفت که تلاش ها ی فراوان برای در یک قالب گنجاندن آن ها تا کنون به جایی نرسیده و در آینده هم نخواهد رسید زیرا این بحث از اساس بحثی برای مطرح شدن نیست.  می شود و بر همین اساس می توان گفت که تلاش ها ی فراوان برای در یک قالب گنجاندن آن ها تا کنون به جایی نرسیده و در آینده هم نخواهد رسید زیرا این بحث از اساس بحثی برای مطرح شدن نیست. 
کتاب اسحاقیان از این زاویه که تلاش کرده یک بار دیگر نگاه ها را به دو کار ادبی معطوف کند کاری ستودنی است اما با کمال تاسف باید گفت که او هم مانند بسیاری دیگر ازمعتقدان به هم ردیف بودن این دو اثر ره به جایی نبرده است. 
معروفی در رمان خشم و هیاهو به شدت از حس همسان سازی پیروی کرده به گونه ای که شخصیت پدر در رمان اوبه جز نوع شغل هیچ تفاوتی با نوع آمریکایی ندارد و شخصیتی محوری مانند آیدین به طور تمام و کمال همان شخصیت بنجی در خشم و هیاهوست. 
شخصیت بنجی در خشم و هیاهوشخصیتی در خدمت کل اثر است و نبود اوضربه بزرگی را بر پیکره رمان وارد می کند در حالی که شخصیت آیدین یک شخصیت غلو شده است که زندگی او به شکلی غیر قابل باور با زندگی مسیح پیوند می خورد در حالی که این  معروفی در رمان خشم و هیاهو به شدت از حس همسان سازی پیروی کرده به گونه ای که شخصیت پدر در رمان اوبه جز نوع شغل هیچ تفاوتی با نوع آمریکایی ندارد و شخصیتی محوری مانند آیدین به طور تمام و کمال همان شخصیت بنجی در خشم و هیاهوست.  شخصیت آن گونه پرداخت نشده که خواننده این خیز بزرگ نویسنده را به رسمیت بشناسد. 
اسحاقیان در بخشی از فصل «قطب های استعاره و مجاز در خشم و هیاهو و سمفونی مردگان» نوشته است:«پدید شدن آیدین در هیئت عیسی در رویا و نیز نیروی پیش گویی در مورد آیدا و خودکشی اوهم نمودی از قطب استعاره دارد و هم جلوه ای از قطب مجاز» 
برای کسی که یک بار کار معروفی را خوانده باشد این جمله به جز بزرگ نمایی معنای دیگری ندارد چون آیدین شخصیتی است که ریشه در حس باور ندارد و آن گونه که باید و شاید ذهن خواننده را متوجه خود نمی سازد. 
شاید گفته اسحاقیان در چند تعریف شکلی از واقعیت داشته باشد اما یاد آوری این نکته لازم است که سمفونی مردگان یک رمان است  به هر حال به نظر می رسد که کتاب«از خشم و هیاهوتا سمفونی مردگان» را پیش از مطالعه دو اثرباید خواند زیرا خواننده با این کار به خوبی به وجوه تشابه این دو کار پی خواهد برد،اسحاقیان در بخش هایی از این کتاب به خوبی سویه ای دیگر از رمان خشم و هیاهو را پیش روی مخاطب قرار داده که در نوع خود بی نظیر است.  و نویسنده باید قبل از هر چیز دیگر خواننده را به لحاظ حسی با یک ماجرا و به تبع آن با ابعاد شخصیتی عوامل سازنده آن مواجه سازد و در صورت توفیق این امربه سراغ مسائلی دیگر چون لایه های فلسفی برود. 
شخصیت آیدین به لحاظ شخصیت پردازی یک شخصیت الکن است که نویسنده نتوانسته آن را به مرزهای شخصیتی بنجی نزدیک کند همان گونه که دیگر شخصیت های این رمان از زاویه تشابه با شخصیت های خشم و هیاهو شخصیت هایی ناکارآمد و ضعیف اند. 
به هر حال به نظر می رسد که کتاب«از خشم و هیاهوتا سمفونی مردگان» را پیش از مطالعه دو اثرباید خواند زیرا خواننده با این کار به خوبی به وجوه تشابه این دو کار پی خواهد برد،اسحاقیان در بخش هایی از این کتاب به خوبی سویه ای دیگر از رمان خشم و هیاهو را پیش روی مخاطب قرار داده که در نوع خود بی نظیر است. 
کتاب«از خشم و هیاهو تا سمفونی مردگان»سال1387در شمارگان 1650نسخه و قیمت2000تومان توسط انتشارات هیلا عرضه شده است.
 
 
 
 
ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه