گروه انتشاراتی ققنوس | درج دیدگاه محمدمهدی اردبیلی (ویراستار کتاب) بر انتشار ویراست جدید نقد عقل محض کانت
 

درج دیدگاه محمدمهدی اردبیلی (ویراستار کتاب) بر انتشار ویراست جدید نقد عقل محض کانت

http://ardebily.ir/kant-pure-reason/

نقد عقل محض، ایمانوئل کانت، ترجمه: بهروز نظری، ویراستار: محمدمهدی اردبیلی، تهران: ققنوس، اسفند ۱۳۹۴.
 بخشهایی از مقدمۀ ویراستار بر کتاب:
متنی که پیش روی شماست، ترجمۀ کتاب نقد عقل محض کانت به فارسی است. البته پیش از ویرایش حاضر، جناب آقای علیرضا سیداحمدیان نیز به متن نگاهی انداخته و بعضا ویرایشی حداقلی نیز در آن اعمال کرده است که لازم است بدین دلیل، از ایشان نیز تشکر شود. اما نگارندۀ این سطور به عنوان ویراستار اصلی، علی‌رغم فرصت کوتاه چندماهه‌ای داشت، کوشید تا کل متن را کلمه به کلمه با ترجمۀ انگلیسی پل گایر[۱] مطابقت دهد و ویرایش‌های بسیاری را در سه سطحِ محتوا، معادل‌گزینی و نحو فارسی بر متن اعمال کند. صرف نظر از تمام مباحث در خصوص متن اصلی آلمانی، و ترجمه‌های متعدد انگلیسی، ویراستار، حتی در موارد اختلاف‌برانگیز، تکیه خود را بر ترجمۀ گایر قرار داده است. چشمگیر بودن این اصلاحات، هم از حیث کمی و هم از حیث کیفی، حتی در مقایسه‌ای گذرا با ویراست قبلی همین ترجمه به خوبی آشکار می‌شود. البته ویراستار، از آنجا که ویراستار اثر است نه مترجم آن، کوشیده است تا حتی‌الامکان از دخالت‌های سلیقه‌ای در متن اجتناب کند و عمدتاً از معادل‌ها یا واژه‌های مترجم اصلی بهره ببرد، مگر در مواقعی که آنها را اشتباه یا گمراه‌کننده یافته است. در عین حال، ویراستار از حضور در متن در قالب کروشه مضایقه نکرده است و هرجا که لازم دیده، به جای جرح و تعدیل متن اصلی و تغییر معادل انتخابی مترجم، معادل مطلوب خود را در قالب کروشه‌ای به متن افزوده است. همچنین در مواردی ویراستار نکاتی را به صورت پاورقی به متن افزوده است و آنها را با حروف اختصاری و.ف (ویراستار فارسی) از افزوده‌های م.ف (مترجم فارسی) و م.ا (مترجم انگلیسی) متمایز کرده است. پاورقی‌های کانت نیز با علامت * مشخص شده‌اند.

کتاب نقد عقل محض، برای نخستین بار در سال ۱۳۶۱ با عنوان سنجش خرد ناب با ترجمۀ دکتر میرشمس‌الدین ادیب‌سلطانی و توسط انتشارات امیرکبیر منتشر شد: ترجمه‌ای متفاوت، با دقتِ فلسفی و زبانیِ مثال‌زدنی، و البته از حیث دشواری و سخت‌فهمی، زبانزد خاص و عام. مترجم فارسی، مانند سایر ترجمه‌های خویش، چنان خود را متعهد به دقت فلسفی و بازسازی معادل‌ها ساخته است که از زبان فارسی متداول فاصلۀ بسیاری گرفته است. لذا در اینجا به بررسی دقت و صحت این ترجمه نخواهیم پرداخت و اعتبار آن را پیشفرض می‌گیریم (هرچند خود نگارندۀ این سطور در موارد معدودی ایرادات و سوءفهم‌هایی بعضاً جدی نیز در ترجمۀ دکتر ادیب‌سلطانی یافته است که در ویرایش حاضر اصلاح شده‌اند)، اما مسئلۀ اصلی نوع زبانی است که مترجم اختیار کرده است. این شیوۀ ترجمه را می‌توان از دو جنبه (نحو و معادل‌سازی) بررسی کرد، از یکی قویاً دفاع کرد و دیگری را مورد انتقاد قرار داد. در مورد نحو و نوع جمله‌بندی‌ها، مترجم حقیقتاً کاری شگرف و ستایش‌برانگیز انجام داده است و کوشیده است تا برای انتقال معنا، تا آنجا که ممکن است، از امکانات ساختاریِ زبان فارسی بهره‌برداری شود. اما در سطح معادل‌سازی و واژه‌گزینی‌ها، مترجم علی‌رغم تمام تلاش‌های قابل ستایشش، نهایتا متنی دشوار را تحویل مخاطب می‌دهد. بخشی از این دشواری بی‌تردید به خود متن کانت و فاصلۀ چهارچوب‌های فکری ما و کانت (به ویژه رویکرد ایده‌آلیستیِ کانت در مقابل سنت رئالیستی ما) مربوط می‌شود، اما بخش دیگرش و چه بسا بخش عظیم‌تر این دشواری و سخت‌خوانی، به شیوۀ ترجمه خود دکتر ادیب‌سلطانی و تحمیل دشواری کاذب و مضاعف بر متن کانت بازمی‌گردد. البته اختلاف در این خصوص تا حد زیادی به اختلاف در رویکرد کلی نسبت به خود ترجمه و مرزها و کارکردش بازمی‌گردد، اما ترجمه بی‌گمان دو طرف دارد، یکی زبان مبداء و دیگری زبان مقصد. زبان مبداء این ترجمه آلمانی (و البته در ترجمۀ حاضر انگلیسی) است که در فهم و درک استاد ادیب‌سلطانی از آن، بحثی نمی‌کنیم و صحت آن را می‌پذیریم. اما طرف دیگر ترجمه، زبان مقصد است و اختلاف اصلی مولود دریافتی است که از زبان مقصد صورت می‌گیرد. به نظر می‌رسد در نظر دکتر ادیب‌سلطانی این زبان فارسی نه زبان فارسیِ زندۀ متداول، بلکه نوعی زبان فارسی است که بناست خلق شود. این امر به خودِی خود نه تنها نقص نیست، بلکه، با توجه به تازگی و غرابت اندیشۀ کانت در سنت فلسفی ما و لزوم گزینش اصطلاحاتی نو، چه بسا نقطۀ قوتی باشد. با وجود این، از این واقعیت نیز نمی‌توان چشم پوشید که گزینش معادل‌های مهجور در زبان فارسی در ازای اصطلاحات زیان مبداء گاه خواننده را با دشواری‌هایی مضاعف روبه‌رو می‌کند، ولو آنکه معادل‌ها و اصطلاحات یادشده از دقتی فوق العاده برخوردار باشند.

نهایتا به همین دلیل، کتاب کانت در ایران همچنان ناخوانده باقی مانده است و به جز نسخه‌های معدودی که برخی زحمت و رنج زایدالوصف سروکله زدن با آنها به جان خریدند، باقی نسخه‌ها بیشتر به گوشه کتابخانه‌ها راه یافت. نهایتا به نظر نگارندۀ این سطور، نقد عقل محض کانت در ایران همچنان ناخوانده ماند. به همین دلیل، از آن زمان تاکنون، همواره در ذهن مخاطبان و علاقه‌مندان فلسفه این امید وجود داشت که ترجمه‌ای دیگر و البته خواناتر از این کتاب منتشر شود.

علی رغم وجود اخبار ضدونقیض مبنی بر انتشار ترجمه‌های جدید از این کتاب توسط اساتید فن در طول سال‌های اخیر، حدود ۳۰ سال زمان لازم بود تا امید فوق به شکلی غافلگیرکننده محقق شود. در سال ۱۳۹۰ این کتاب، به ناگاه با ترجمۀ مترجمی گمنام (بهروز نظری) و توسط ناشری گمنام‌تر (باغ نی کرمانشاه) منتشر شد و به سرعت به چاپ دوم رسید. همین گمنامی باعث شد تا موضع مشخصی نسبت به ترجمه گرفته نشود و حتی دستکم اینجانب تاکنون نقدی دربارۀ آن نخوانده‌ام. این ترجمه به طور کلی چهار ویژگی داشت که از همان اولین مواجهه خود را نشان می‌دادند:

الف) تلاش و تعهد جدیِ یک مترجم تنها، به دور از جریان‌ها و محفل‌های آکادمیک و فکری، برای از کار درآوردن ترجمۀ فارسی یکی از مهمترین آثار تاریخ فلسفه

ب) معادل‌گزینی‌های مصطلح و رایج و اجتناب از دشوارسازی مضاعف کانت.

ج) ابتنای قابل توجه بر ترجمۀ جناب ادیب سلطانی. در این خصوص البته شاید بهتر می‌بود که آقای نظری دستکم اشاره‌ای مختصر به این نکته می‌کردند و علاوه بر منبع اصلی ترجمه (ترجمه پل گایر)، از ترجمۀ نخست فارسی نیز به عنوان منبعی جدی و الهام بخش نام می‌بردند.

د) هرچند بهروز نظری در ویراست اول این کتاب در زمینۀ انتقال معنا به زبان فارسی توفیق یافت، اما متاسفانه در موارد قابل توجهی فقدان دقت فلسفی و بعضا زبانی موجب شد عباراتی نادرست وارد متن ترجمه شوند. دلیل اصلی هم احتمالاً می‌توان ناشی از تعجیل مترجم در انتشار اثر و فقدان یک ویراستار یا تیم ویراستاری دقیق دانست. زیرا بخش اعظم اشتباهات ترجمه، بیش از آنکه ناشی از دشواری متن یا عدم فهم مترجم باشد، برآمده از بی‌دقتی، اشتباهات سهوی و خلط اصطلاحات متضاد و متقابل (مانند پیشینی و پسینی، نظری و عملی، سوژه و ابژه، و …) بود. نهایتاً این ترجمه در ویراست اول نیز نتوانست انتظار علاقه‌مندان را برآورده سازد و در نتیجه همچنان این امید وجود داشت که اثر کانت با ترجمه‌ای دقیق‌تر در اختیار مخاطبان قرار گیرد.

پذیرفتن مسئولیت ویراستاری این اثر، بیش از همه ملهم از ایدۀ «نفی در عین حفظ» یا آوفهبونگِ (aufhebung) هگلی بوده است. در این معناست که می‌توان نسبتی دیالکتیکی میان ترجمۀ نخست فارسی (۱۳۶۱) و ترجمۀ دوم آن (۱۳۹۰)، و همچنین میان دو ترجمۀ مذکور و ویراست اخیر برقرار کرد. هیچ ترجمه‌ای بنا نیست صرفا دیگری را نفی یا تصدیق نماید، بلکه همانگونه که خود اصطلاح آوفهبونگ در زبان آلمانی به هر سه معنای حفظ، نفی و ارتقاء است، در اینجا نیز هر ترجمه (دقیقه) بناست تا در بطن ترجمۀ بعدی «نفی» و در عین حال، «حفظ» شود و نهایتا به «ارتقا»ی اثر بیانجامد. بنابراین نفی و نقد ترجمه‌های قبل که در این مقدمه به آنها پرداخته شده‌است، در حقیقت چیزی جز حفظ و نجات آنها نیست. همچنین، امید است که اگر بعدها ترجمۀ دیگری از این کتاب به فارسی منتشر شد، این ریکردها به ترجمه‌های قبل از خود، شامل ویراستِ حاضر، نیز داشته باشد.

مسئله‌ای که در اینجا پرداختن به آن، لازم به نظر می‌رسد، بحث آشنای منبع ترجمۀ فلسفی است. به کرات این ادعا را شنیده‌ایم که هر متن فلسفی را فقط و فقط باید از زبان اصلی آن ترجمه کرد، در نتیجه هر ترجمه‌ای از منبعی غیر از زبان اصلی (در اینجا، هر منبعی غیر از متن اصلی آلمانی) از اساس گمراه‌کننده است. در پاسخ به این ایراد، باید اذعان کرد که ابتنای ترجمه بر متن اصلی و زبانِ خود فیلسوف، بی‌تردید به فهم محتوای متن و ابهامات زبانی و معادل‌یابی‌ها کمک شایانی خواهد کرد. البته نباید فراموش کرد که اولاً ترجمۀ یک اثر در زبان‌های دیگر آن را با یک سنت تفسیری و ترجمانی پیوند می‌زند که اگر مترجم فارسی خود به تعلقش به آن سنت معترف باشد و در همان قالب مضمون فلسفی اصلی را بازسازی کند، نه تنها ایرادی بر آن مترتب نیست، بلکه اتفاقا می‌توان آن را نماینده و بهره‌مند از یک سنت تفسیری-ترجمانی مشخص دانست. ثانیاً انتشار ترجمه از زبان‌های دیگر، اگر درست و دقیق صورت گیرد، جا را بر دیگرانی که خواستار انتشار ترجمه‌های دیگر (چه از زبان اصلی، چه از سایر ترجمه‌ها) هستند، تنگ نمی‌کند. نباید فراموش کرد که از ترجمۀ اول دکتر ادیب‌سلطانی تا نخستین چاپ ترجمۀ آقای نظری حدود ۳۰ سال می‌گذرد و در این مدت نیز علی‌رغم تمام نقدها و مباحث مشابه هیج ترجمه‌ای نه مبتنی بر زبان آلمانی منتشر شده است و نه مبتنی بر زبان انگلیسی، لذا به نظر می‌رسد حاصل برخی از این انتقادات، بیش از آنکه به دقیق‌تر شدن شناخت کانت در زبان فارسی منجر شود، به عدم ترجمۀ آثار وی انجامیده‌ است و منتقدان به جای نقد مترجمان انگلیسی‌زبان، بیشتر به دنبال توجیه کم‌کاری خویش‌اند. ثالثا، بی‌تردید ترجمۀ گایر ایراداتی – هم در فهم محتوای اندیشۀ کانت و هم در بازسازی آن در زبان انگلیسی – دارد. اما این به هیچ وجه به معنای تصدیق صرف ترجمه از زبان آلمانی نیست. چنانکه در موارد بسیاری دیده‌ایم متون فلسفی به‌رغم ترجمه شدن از زبان اصلی از دقت کافی برخوردار نبودند. در نتیجه، مبتنی نبودن ترجمۀ فارسی بر متن اصلی، فی‌نفسه نوعی ایراد نیست، بلکه مهم فهم متن توسط مترجم و بازنمایی آن در زبان مقصد است. در خصوص ترجمۀ پیشِ رو نیز به نظر می‌رسد این شرط محقق شده است. لذا هرچند ممکن است ترجمۀ فارسی اخیر نیز ایراداتی داشته باشد، اما دستکم می‌توان تضمین کرد که پدیدآورندگان آن (مترجم و ویراستار) به فهمی جامع و منسجم از طرح کلیِ کانت دست یافته‌‌اند و کوشیده‌اند را آن در زبان فارسی بازسازی و بازنمایی کنند.

[…]

به طور کلی در معادل‌یابی‌ها تلاش شده است تا به جای خلق و ابداع معادل‌ها، از معادل‌های مصطلح موجود استفاده شود. از این رو، ویراستار هیچ گونه شیفتگی نسبت به «زبان فارسی ناب» از خود نشان نداده و برای آن قداستی قائل نشده است. نباید فراموش کرد که زبان فارسی، نه زبانی در گوشۀ پستوها یا زبانی غایب که باید با هر لطایف‌الحیلی حاضرش ساخت، بلکه دقیقا زبان زندۀ دست‌اندرکار در حیات فارسی‌زبانان است. لذا واژگان وام گرفته از سایر زبان‌ها نیز، اکنون چنان در زبان فارسی جایگیر شده‌اند که دیگر می‌توان آنها را جزئی از ذخیرۀ زبان فارسی دانست و حتی کوشید تا در معادل‌سازی‌های جدید از آنها بهره برد. وانگهی ویراستار در معادل‌یابی و معادل‌سازی‌ها همواره این سخن کانت در مقدمۀ نقد عقل عملی را مد نظر داشته است که:

ابداع واژگان تازه در جایی که زبان از تعابیر لازم برای بیان مفاهیم مورد نظر بی‌بهره نیست، تلاشی کودکانه برای ممتاز ساختن خویش از تودۀ مردم، اگر نه با افکار نوین و راستین، بلکه با وصله‌های نو بر جامه‌ای کهنه است.[۲]

در مجموع، امیدوارم تغییرات داده‌شده سبب شده باشد متنی پیراسته‌تر و دقیق‌تر در اختیار خوانندگان قرار گیرد.

در پایان لازم است از بهروز نظری که متنش را بدون هیچ محدودیتی، به تیغ تیز ویراستاری سپرد؛ از آقای امیر حسین‌زادگان، مدیر محترم انتشارات ققنوس، که امکان ویرایش مجدد آن را فراهم آورد؛ و از سمیرا رشیدپور که در ضرب‌الاجل کوتاه تعیین‌شده از هیچ کمکی در فرآیند ویرایش دریغ نکرد، سپاسگزاری کنم.

محمدمهدی اردبیلی

مردادماه ۱۳۹۴

 

ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه