گروه انتشاراتی ققنوس | یک رمان پرطراوت و مدرن: شروع یک بازی خوب:بازی اخر نویسنده- روزنامه جام جم و منتقدین بازی اخر بانو
 

یک رمان پرطراوت و مدرن: شروع یک بازی خوب:بازی اخر نویسنده- روزنامه جام جم و منتقدین بازی اخر بانو

روزنامه جام جم

یک رمان پرطراوت و مدرن
علی اصغر شیرزادی - داستان نویس
رمان «بازی آخر بانو» که در چهارمین دوره جایزه ادبی اصفهان به عنوان رمان اول شناخته شد، از نظر رفتار نویسنده با زبان و روایت ، اثری جذاب است و زبان به کار رفته در آن ، زبانی است نرم و هموار. با توجه به این که در سراسر رمان ، موضوعی مجهول تبدیل به معما می شود، در بخشهای پایانی ، طرح داستان به گونه ای پیش می رود که با تلاش مشترک نویسنده و خواننده ، معما به گونه ای زیبا حل می شود. 
در بخشهای پایانی رمان ما به شکلی تلویحی متوجه می شویم با نویسنده ای سر و کار داریم که با هر شی ء، پدیده و موضوعی اندیشمندانه برخورد می کند. می دانیم که خانم سلیمانی ، دانش آموخته فلسفه است و اگرچه ایشان درهر مصاحبه ای متواضعانه به این موضوع اشاره نمی کند؛ اما یکی از موثرترین و پیگیرترین مشغله های خانم سلیمانی به عنوان یک روشنفکر تمام عیار و یک داستان نویس کنجکاو و کاشف ، زبانی است متفکر و تفکربرانگیز. بخشی از این قضیه به دانش فلسفی ایشان برمی گردد، اما نکته اینجاست که او رمان فلسفی ننوشته است. 
به هر تقدیر، خانم سلیمانی در به کار بستن این زبان تفکر برانگیز بسیار آسوده و مقتدر عمل کرده است ، بی آن که این اقتدار و تسلط به تصنع نزدیک شده باشد. 
نکته دیگری که در نخستین خواندن این رمان می توان دریافت ، این است که نویسنده بسیار خوب و توانا از پس کاربرد عنصر «نظرگاه» (که ترجمه Point of Viwe است و به اشتباه با عنوان زاویه دید ترجمه شده) برآمده است. در هیچ جای رمان «بازی آخر بانو» نیست که نویسنده از نظرگاهی که با سنجیدگی انتخاب کرده ، سرپیچی کرده باشد. در هر فصل ، نظرگاهی که به کار رفته ، متناسب با شخصیتی است که دارد با نظرگاه خودش مقوله را می بیند و با آن درگیر است. داستان با توجه به انگیزه روایتگری و نقطه عزیمت و نظرگاه به پیش می رود و به خواننده کمک می کند تا فواصل میان سطرها را بخواند و هرگونه خلا زمانی را همراه با نویسنده درنوردد؛ البته این کاری است که در جهان از سوی نویسندگان دیگر هم انجام شده است. 
در ایران هم نویسندگانی تلاش کرده اند از این شگرد (که به هر حال متعلق به مدرنیسم است) استفاده کنند؛ اما خانم سلیمانی بسیار خوب از عهده این کار برآمده است. به کارگیری نظرگاه های متعدد، ظرافت و تسلط حرفه ای نویسنده ای را می طلبد که با استفاده از زبانی مشخص ، بتواند لحن راویان مختلف را به گونه ای درگیر با موضوع یا موضوعات محوری طرح داستان به پیش ببرد. استفاده از این شیوه و شگرد، رمان «بازی آخر بانو» را به سطح یک رمان واقعا پرطراوت و مدرن ارتقائ داده است. 
نکته ای که در کاربرد این شیوه مهم است ، این است که روان شناسی مناسبات انسان ها با دقت مورد نظر قرار گرفته است. حتی می شود گفت با یک تسلط وسواس گونه به این مناسبات توجه شده و هیچ گونه پیشداوری یا اندیشه از پیش تعیین شده ، سایه ای بر این روایتگری نینداخته است. 
نکته مهم دیگری که در این مجال اندک می توان گفت ، این است که انگاره و الگوی ذهنی نویسنده (با توجه به این که شخصیت محوری رمان یک زن ایرانی متعلق به جغرافیایی عقب مانده است) به طور کامل زنانه است. آثار برخی از زنان داستان نویس در سالهای اخیر، باوجود این که قابل ملاحظه و تامل هستند، اما بیشتر در زیر تاثیر و سیطره انگاره های ذهنی مردانه قرار دارند؛ ولی در رمان «بازی آخر بانو» ما یک تلقی کاملا زنانه را می بینیم که این رمان را از بسیاری رمان های دیگر متمایز می کند، رمان «بازی آخر بانو» ما یک تلقی کاملا زنانه را می بینیم که این رمان را از بسیاری رمان های دیگر متمایز می کند، رمان هایی که گویا مقدر بوده است با تلقی ذهنی زنانه نوشته شود؛ اما نویسندگانش با ذهنیت وام گرفته شده از یک جهان مردانه ، نتوانسته اند از سلطه این گونه تلقی خارج شوند. خانم سلیمانی در این رمان با ارجاع به صمیمیت هنرمندانه و آفرینشگرانه اش ، از پس این کار مهم با توانایی برآمده است. 
نکته ای پایانی که می توان گفت ، این است که نویسنده علاوه بر این که از سپید و سیاه دیدن مقوله و موضوع و شخصیت ها پرهیزی آگاهانه دارد، به تناقض ها و پارادوکس هایی که در بستر و گستره ذهنی و عینی آدمها در یک مقطع زمانی مشخص وجود دارد، بسیار خوب پرداخته است ؛ یعنی توانسته است این توانایی شگفت را به شخصیت هایش ببخشد که بار تناقض هایشان را به دوش بکشند. این مساله به نویسنده کمک کرده است که به هیچ وجه تسلیم تک بعدی دیدن نشود. 
وسعت نظر و خونسردانه بیان کردن وقایع و حتی فجایع به وسیله نویسنده ، رمان ، بازی آخر بانو را تا پایه یک رمان ممتاز ارتقاء داده است و من مشتاقم که با این نقطه عزیمت ، شاهد آثار درخشان تر، پرخون تر و جاندارتری از این نویسنده باشم. 
 
 
شروع یک بازی خوب
مجید قیصری ، داستان نویس
خواندن هر رمان تازه ای مرا به وجد می آورد، اما این وجد شاید تا انتهای کار مرا همراهی نکند. نام نویسنده ، مترجم و عوامل چندی باعث می شود که به طرف کتابی تازه بروم. نام خانم سلیمانی ، محرک اصلی من در خواندن رمان بود، چرا که پیش از این ایشان را بیشتر به عنوان یک منتقد می شناختم تا یک رمان نویس. 
خوشبختانه پس از خواندن «بازی آخر بانو» دیدم ایشان از پس این مهم برآمده اند. چیزی که بیش از همه هنگام خواندن این اثر مرا همراهی می کرد، جسارت ایشان در نزدیک شدن به موضوعی بود که کمتر کسی این روزها به آن نزدیک می شود (عوامل آن بماند). طرح مساله گروههای سیاسی و اوضاع آشفته اوایل انقلاب و جنگ ، از موضوعاتی است که ظرفیت خوبی برای ادبیات ما دارد، موضوعی که بعدها می تواند موتور ادبیات اجتماعی ما را بخوبی به حرکت درآورد. خانم سلیمانی با «بازی آخر بانو» بازی خوبی را شروع کرده است. والسلام. 
 
 
آخر بازی نویسنده
 
 
شهلا زرلکی ، منتقد و پژوهشگر ادبی
بی هیچ شک و شبهه ای باید گفت: رمان بازی آخر بانو یکی از معدود رمانهای خوب سال 1385 است و باز بی هیچ تردیدی باید گفت نویسندگان زن در چند سال اخیر در عرصه ادبیات داستانی خوش درخشیده اند. این گونه به نظر می رسد که زنان ایرانی در جامعه معاصر به فصلی جدید در روند رشد و تحول تاریخی خود رسیده اند. بی تردید زن فرهیخته امروزی فرصت و زمان بیشتری دارد تا به جبران کم کاری های تاریخی و تحمیلی خود بپردازد. آموختن دانش داستان نویسی و میل گریزناپذیر بیان ناگفته های تلنبار شده در پستوی ناخودآگاه زنانه ، کار نویسنده زن را راحت تر کرده است. 
و اما بلقیس سلیمانی ، کار حرفه ای نوشتن را با نگارش مقاله های تحلیلی و انتقادی شروع کرده است. پس چندان عجیب نیست که نخستین رمان منتشر شده این منتقد، بری از خطاها و کاستی های آشکار و رایج دیگر آثارداستانی باشد. زبان و نثر سالم ، انتخاب سوژه ای نسبتا بکر و از همه مهمتر خط روایی مستحکم و ناگسسته از امتیازات ویژه رمان بازی آخر بانوست. تغییر زاویه دید و تعویض راوی ، مد رایج این روزهاست و البته بسیار اندکند نویسندگانی که به سلامت از وسوسه آن بگذرند. رمان بلقیس سلیمانی از چندگانگی روایت بهره گرفته است ، بی آن که از جاده سر راست روایت منحرف شود. حرکت راوی متکثر را در این جاده سرراست ، قصه ای همراهی می کند که برای مخاطب کشش و جذابیت لازم را دارد. ارائه تصویری زنده از بگیر و ببندهای روابط اجتماعی سیاسی دهه 60 و گنجاندن ظریفانه این تصویر در متنی داستانی وجه تمایزی است که این اثر را برتری می بخشد. بگذریم که نویسنده در پایان روایت از آن جاده سر راست منحرف می شود و حرف و حدیث این انحراف به چپ و راست را از زبان بیشتر روزنامه نگاران و منتقدان شنیده ایم.
 
 
اصلا خوب و خوشایند نیست که برای صدمین بار از پایان بندی نادرست رمان بازی آخر بانو یاد کنیم.
تکرار در هر مقوله ای ناخوشایند است. به همین دلیل دوست ندارم بگویم. ای کاش آن 2 ضمیمه مذموم در فرجام داستان تعبیه نمی شد و باور و همراهی مشتاقانه و ساده دلانه خواننده را به ناگاه به بازی نمی گرفت. ضربه ای که نویسنده در پایان بر ایمان و باور خواننده وارد می کند و ناگهان جهان برساخته او را ویران می کند، در واقع خیانت به ساختار منسجم رمانی است که خواننده را تا صفحات پایانی با خود همراه کرده است. ابعاد گسترده این خیانت ، این یادداشت کوتاه را هم دچار تکرار کرد. چاره ای نیست خانم سلیمانی! تکرار از ذات متن های انتقادی جدایی ناپذیر است.... و هنوز بر کسی روشن نیست که چرا آثار ادبی و سینمایی ایران دچار معضل فراگیری به نام بحران «پایان بندی» است؟!
ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه