روزنامه فرهنگ آشتی
اشاره: یکی از مهمترین اتفاقات جالب هفدهمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران انتشار چند اثر فلسفی سترگ و کلاسیک در تاریخ فلسفه غرب بود: «زمان و حکایت»، «اثر پل ریکور»، «فنومولوژی روح» نوشته هگل و «نیچه» اثر کارل یاسپرس. عقیده ما درباره شناخت مبانی اندیشه غرب هر چه که باشد انکار نمیتوان کرد که مراجعه به اصل آثار تعیینکننده در این وادی، گامی موثر در شناخت فرهنگی است که غفلت از آن بیتردید ما را در یافتن جایگاهی مناسب عصر جهانی شدن – Globalization سر در گم خواهد کرد. در این مجال نگاهی به کتاب نیچه نوشته کارل یاسپرس و ترجمهای که سیاوش جمادی از آن کرده شاید بتواند گواهی باشد بر غفلت در خودباوری ما ایرانیان. نیچه کارل یاسپرس از جمله آن آثاری است که علاقهمندان به فلسفه یاسپرس شاید بیشتر از نیم قرن در اشتیاق ترجمه آن بودهاند. این تفسیر با عنوان فرعی «درآمدی به فهم فلسفهورزی او» یکی از سترگترین و جامعترین تفسیرهایی است که به رغم گذشت چیزی حدود هفتاد سال از تاریخ انتشار آن هنوز تازه و مهم تلقی میشود. گذشته از تاثیرپذیری فلسفههای مدرن قرن بیستمی و پستمدرنها که مجال پرداختن به آنها نیست باید اذعان کرد که نام و برخی از مضمونهای فلسفی او همچون «ابرانسان» و اراده معطوف به قدرت برای سبعانهترین بربریتهای فرهنگ زمان ما دستاویزی برای جنگ و خشونت فراهم میآورد اما به رغم همه کژاندیشیها و بهرهبرداریهای خطرناک و فتنهانگیزی که به ناروا از نیچه هیولایی ضدانسانی ساخته است، قرار نیست که این آتشفشان خاموش شود. توماس مان، مارتین هیدگر، گئورک زیمل، اشتفان تسوایک، لودویگ کلاگس، فردریک کاپلستون، والتر کاوفمن و مشاهیر دیگری که ذکر نام آنها فهرستی بلندبالا میطلبد از جمله کسانی هستند که درباره نیچه، کتاب یا مقالهای نوشتهاند اما یاسپرس از معدود کسانی است که دو کتاب و چندین مقاله درباره این متفکر آلمانی نوشته و بارها در مورد او سخنرانی کرده است و این نشان میدهد که نیچه حتی بیشتر از کییر که گور (که به عنوان بنیانگذار اگزیستانسیالیسم در فلسفه غرب مطرح است) در اندیشه فلسفی خود یاسپرس نیز نفوذی عمیق داشته است. همان طور که سیاوش جمادی مترجم کتاب مورد بحث در پیشگفتار خود می گوید، آنچه در نگاه نخست شگفت انگیز است رویکرد یک سالک راه خدا به فیلسوفی است که دینستیزی و الحاد او شهره آفاق است. اما حتی اگر چنین اختلافی نیز در میان نبود باز هم کتاب نیچه یاسپرس میتوانست به عنوان تفسیر یک فیلسوف بزرگ درباره فلسفه فیلسوف بزرگ دیگری درخور اهمیت باشد. ما در این مجال تنها به بررسی رویکردهای مترجم در مقدمه و برگردان این کتاب مهم میپردازیم. مترجم کتاب نیچه در پیشگفتار مختصر و مفید خود ترجیح میدهد که درباره فلسفه نیچه تکرار مکرر نکند چرا که چیزی برای افزودن به مضمون کتاب ندارد. سیاوش جمادی در اینجا نیز چون مقدمه کتاب هیدگر و سیاست ترجیح می دهد مطالبی را مطرح کند که خواندن کتاب را برای مخاطب آسان نماید و یا به زبانی دیگر پیشاپیش دیدگاههای مفسری را تشریح کند که قرار است جهان نیچه را تبیین کند. اما وقتی که این مفسر خود فیلسوف بزرگی چون یاسپرس باشد انصافا باید گفت که خلاصه کردن تفکر او که حاصل مطالعه چند هزار صفحه است کار آسانی نخواهد بود. با این حال از همان نخستین صفحات درمییابیم که مترجم بی گدار به آب نزده است. این پیشگفتار را میتوان مستقلا همچون کتابچهای تلقی کرد که عمدهترین مضامین فلسفه یاسپرس را حتیالمقدور با بیانی مجمل و قابل فهم در اختیار دانشجویان و علاقه مندان فلسفه میگذارد. گردآوری عناصر و مصالح، همراه با گفت و گو و همداستانی با مولف و شرکت در آزمونهای وجودی او راهی است برای نزدیک شدن به جهان دیگری که مترجم کتاب نیچه نیز خود به آن معتقد است و قبلا آن را در دو کتاب تالیفی خود تحت عنوان «یادبود ایوب در جهان کافکا» و «سیری در جهان کافکا» آزموده است. به همان گونه که یاسپرس به قول خودش نیچه را با نیچه تفسیر کرده جمادی نیز در کتاب اخیر، کافکا را با کافکا تبیین میکند. به همین دلیل هر دو کتاب را سرشار از نقل قول میبینیم اما دریغ و درد که ما اصل را بر حقارت خود میگذاریم و به دلیل همین خودناباوری شاید این مقایسه را مضحک تلقی کنیم. در این صورت چاره این خودناباوری آن است که خواننده نام جمادی را به چیزی چون «جیم مادی» تغییر دهد تا شاید قضاوتش عوض شود به هر حال این آشنایی خواسته ناخواسته با روش تفسیر یاسپرس، به اضافه زمینه مطالعات جمادی در فلسفه قارهای، دقت و وسواس در گزینش واژهها زبان و سبک یک دست در ترجمه آثار یاسپرس که بسیار ثقیل و دیرفهماند، مبنا قرار دادن اصل آلمانی، افزودن پانوشتهای مفید و آموزنده و اختصاص دادن بیش از بیست صفحه کتاب به واژهنامهای که در حدود هفتصد مدخل به سه زبان فارسی – انگلیسی – آلمانی دارد؛ گویی شرایط را برای یک ترجمه ماندگار فراهم آوردهاند. انکار نمیتوان کرد که ترجمه کتابی فلسفی و تفسیری با چنین حجم و مضامین پیچیدهای از عهده هر مترجمی ساخته نیست و شاید همین دشواری کار تاکنون مترجمان را از ترجمه این کتاب بازداشته است. آثاری که تاکنون تحت عنوان فیلسوفان بزرگ از یاسپرس ترجمه شده در واقع در ردیف آثار ساده فهم یاسپرس بودهاند در حالی که زبان یاسپرس در کتاب نیچه همان قدر پر پیچ و خم است که زبان او در شاهکار سهجلدیاش که فلسفه نام دارد و تاکنون کسی جرات ترجمهاش را نیافته، با وجود این دشواریها ترجمه جمادی در بسیاری از جملات ویژه در مواردی که جمله از ساختار و اصطلاحات نشر کهن پارسی سود برده ترجمه بودن اثر را نامحسوس میکند. او اصراری در فارسی یا عربی بودن واژهها به کار نبرده و آنجا که واژه فارسی جایی دارد از واژه فارسی و در مواردی از واژههای عربی استفاده کرده است. کتاب نیچه آکنده از نقل قولهایی است که با جملات نویسنده درآمیختهاند همه میدانند که ترتیب کلمات در جملههای آلمانی و فارسی یکی نیست بنابراین مثلا وقتی جمله فعل داخل گیومه بیرون از گیومه می آید واضح است که مترجم در برگردان این آمیختگی با دشواری مواجه میشود با این همه جز در چند مورد محدود، جمادی این درآمیختگی نقل قولها با متن را به روانی فارسی نیز با امانت رعایت کرده است. البته ناگفته نماند که اساس ترجمه هیچ وقت کامل نیست. باری یکی از نکات قابل توجهی که از دید مترجم پنهان مانده بررسی دلایل نوشتن این کتاب (با این حجم و اهمیت) توسط یاسپرس است چرا که اساسا یاسپرس تفکر نیچه را مردود میشمرد و تنها شیوه فلسفهورزی او را مورد توجه قرار میداد و در کتاب مختصر او تحت عنوان «نیچه و مسیحیت» (که چندی پیش با ترجمه دکتر عزتا... فولادوند منتشر شد) همین مساله مورد بحث و بررسی قرار گرفته و به دو تفسیر از نیچه اشاره شد که یکی او را بنیانگذار فلسفهای خاص (فلسفه اراده معطوف به قدرت، بازگشت جاودانه و دریافت دیونوسیوسی زندگی و ...) معرفی میکند و دیگری تفسیری است که یاسپرس خود را طرفدار همین وجه دوم میداند و معتقد است که نیچه به هیچ وجه تعلیمدهنده فلسفه تفکر خاصی نیست بلکه با خواندن آن انسان بیدار میشود.